
سمپوزیوم در واشنگتن، مسئولیت آمریکا در حفاظت اشرف، لغو ضربالاجل مالکی
درتاريخ ۱۹نوامبر۲۰۱۱ ـ ۲۸آبان۱۳۹۰ سمپوزيومي در واشنگتن تحت عنوان ”مسئوليت آمريكا در حفاظت اشرف، لغو ضرب الاجل مالكي” با حضور شخصيتهاي سياسي و حقوقي آمريكايي برگزارشد.ذيلا قسمت اول گزارش اين سمپوزيوم ميايد:
پاتریک کندی:
بهعنوان سیاستمداران سابق، هوارد دین و من این تجمعات را دوست داریم چون باعث میشود احساس کنیم دوباره در مسیر هستیم. ولی در واقع ما در وسط یک کارزار دیگر هستیم و شاید مهمترین کارزاری باشد که هر کس میتواند در زندگیش بخشی از آن باشد. این کارزار دموکرات یا جمهوریخواه نیست، یک کارزار حقوقبشر است. کارزاری برای نجات جان بیگناهان است. و کارزاری است که همه شما را در تمامی این کنفرانسها که میزبانی کردهاید و همه مهمانان برجستهیی که داشتهاید، متحد کرده است.
اما زمان برای صحبت کردن در حال اتمام است. زمان اقدام ماست. ما بیش از حد بسیاری چیزها دیدهایم که وقتی به آن طرف نگاه میکنید، تنها آنچه فکر میکردید صورت میگیرد، اتفاق افتاده است. تا بهحال نمونههای بیش از حد زیادی دیدهایم که چطور بیتفاوتی باعث از بین رفتن جانها شده است. امروز صبح ما میخواهیم مطمئن شویم که الگو را تشخیص میدهیم و در نتیجه قربانی تکرار دوباره همان اشتباهات نمیشویم. امروز صبح اخبار نگران کنندهیی از یونامی در عراق، مارتین کوبلر شنیدیم. مارتین کوبلر امروز اظهاراتی کرد. وی به ساکنان قرارگاه اشرف گفت که آنها باید حاکمیت عراق را قبول کنند و همه آنها باید به اماکن نامعلومی جابجا شوند، بدون اینکه کمیساریای عالی سازمان مللمتحد در امور پناهندگان بتواند مأموریتش را برای مصاحبه و شناسایی آنها بهعنوان پناهنده، ادامه دهد. این مأموریت مشخص سازمان مللمتحد را نفی میکند. و برای ایالات متحده نگرانکننده است، که حفاظت از این ساکنان را تضمین کرده، نگرانکننده است. و کسی است که از رهبر عراق در کاخ سفید در ۱۲دسامبر استقبال میکند.
امروز صبح شما از افراد برجستهیی در مورد سیاست ایالات متحده و آنچه با دیدار ۱۲دسامبر نوری مالکی از کاخ سفید مطرح است، خواهید شنید. این تنها یک رئیس کشور نیست که با رئیسجمهور ما دیدار میکند، بلکه میتواند وزنه دیدگاه جهان در مورد اینکه ایالات متحده در آینده چه کشوری میخواهد باشد، حمل کند. اگر آنچه که ما در۱۲دسامبر دیدیم اتفاق بیفتد و چیزی بیش از تکرار آنچه در جولای دیدیم نباشد، زمانی که وزیر گیتس با نوری المالکی در ۲۷ جولای ملاقات کرد. تنها روز بعد و روز بعد از آن یک حمله وحشیانه در سال ۲۰۰۹ به افراد کمپ اشرف را دیدیم.
عراق قطعاً میدانست چکار میکند. نوری المالکی میدانست که از دیدارش با وزیر گیتس بهعنوان چیزی بیش از یک پوشش برای کشتار افراد کمپ اشرف در روز بعد استفاده میکند، با آگاهی از اینکه به او مصونیت میدهد با وزیر دفاع آمریکا قبل از این کار دیدار کرده است. و اگر آن هم کافی نبود او باز در ۷آوریل با آنها ملاقات کرد و همه ما میدانیم ۸آوریل چه اتفاقی افتاد. آیا ما دوباره تکرار آن را خواهیم دید که نوری مالکی در ۱۲دسامبر به کاخ سفید بیاید و به عراق برگردد تا افراد بیگناه را در یک کمپ انساندوستانه پناهندگی، کشتار کند و از ملاقاتش با رئیسجمهور ایالات متحده استفاده ببرد تا به او آنچه را در نظر دارد بکند، پوشش بدهد؟ بگذارید هیچ اشتباهی نکنیم که نوری مالکی و دولت عراق درباره تصمیمشان چه گفتهاند. سیاست عراق روشن است. آنها آنچه را در نظر دارند انجام دهند و چرا میخواهند این کار را بکنند لیست کردهاند. در رأس لیست دلایل آنها که میگویند میتوانند این کار را بکنند، طبقهبندی ساکنان بهعنوان تروریست است. این بهانه آنهاست. و تنها 2حکومت هستند که به آنها این بهانه را میدهند: رژیم ایران و آمریکا. ایالات متحده با چه کسی سهیم است، وقتی تنها کشور دیگری در جهان که مجاهدین و ساکنان اشرف را تروریست نامگذاری کرده رژیم ایران و ملاها هستند؟ این امر راجع به سیاست خارجی آمریکا چه میگوید؟ که ما با دشمن غدارمان که نه تنها قول داده اسراییل را از نقشه حذف کند، بلکه تا الآن حملات تروریستی را همینجا هم در خاک خودمان، توطئهچینی کرده است، سهیم هستیم. و به جای اینکه اپوزیسیون در مقابل تهران را بپذیریم، با محکوم کردن مجاهدین خلق در سیاست رسمیمان، با ادامه دادن به لیستگذاری آنها، در واقع به نوری مالکی مجوزی میدهیم که میخواهد با آن افراد بیگناه را کشتار کند. که البته میدانیم آنها (نیروهای مالکی) تروریست هستند.
یکی از سخنرانان برجسته ما امروز صبح آلن درشویتز است، وکیل برجسته و فعال حقوقبشر. در بین سایر موارد، او برای رهبری در چالش ضدافترا معروف است، این تهمت است به افراد بیگناهی که در یک کمپ خلعسلاح شدهاند، تروریست بگوییم. درحالیکه افرادی که آنها را ترور میکنند، دیگران را در هر روز زندگیشان به قتل تهدید میکنند. تروریست واقعی کیست؟ خوب امروز بعدازظهر ما درباره اینکه چه چیزی دارد صورت میگیرد و چرا روی سیاست خارجی آمریکا و اعتبار آمریکا تأثیر میگذارد، صحبت میکنیم و امروز با ما تعدادی از رهبران برجسته آمریکا در سیاست خارجی و رهبری داخلی هستیم و این مأموریت امروز ماست، تا راجع به آنچه همین حالا داریم صحبت میکنیم، چکار میتوانیم انجام دهیم که از یک فاجعه انسانی جلوگیری کنیم. از یک جنایت جنگی جلوگیری کنیم. آنچه ما امروز خواهیم گفت این است که قبل از اینکه نوری المالکی بتواند پایش را به آمریکا بگذارد، نه تنها باید از مجوز قتلش دستبردارد بلکه باید بگوید او به ناظران بینالمللی در سازمان مللمتحد زمان کافی برای انجام کارشان را میدهد. اگر بخواهد بهعنوان یک عضو خوب جامعه بینالمللی در نظر گرفته شود باید قانون بینالمللی را رعایت کند و به کمیساریای عالی پناهندگی سازمان مللمتحد اجازه دهد کارش را تکمیل کند، به جای اینکه درخواست کند آنها متفرق، ایزوله، جداجدا، تسلیم شده و به قتل رسند که اساساً سیاست امروز اوست. بنابراین قبل از اینکه شروع کنیم یک ویدئو از آنچه امروز در کمپ اشرف صورت میگیرد را میبینیم که ما را مجدداً روی آنچه امروز دارد صورت میگیرد، متمرکز میکند، برای آنکه بتوانیم جان انسانها را نجات دهیم.
الآن این افتخار را دارم که فرد دیگری را معرفی کنم که سابقه درخشانی دارد. نه تنها بهعنوان رئیس کمیته دموکراتها، فرماندار و کاندیدای ریاستجمهوری اما میخواهیم یک نکته دیگر را برجسته کنم. یک عنوان دیگر او را، او یک پزشک است. کسانی که با علم طب آشنایی دارند سوگند بقراط را میشناسند.
اول میگوید که به کسی آسیب نرسان، فکر میکنم بهجا باشد که او امروز مثل دفعات گذشته که بسیار زیبا برایمان سخن میگفت صحبت کند. درباره اینکه چگونه این سوگند بقراط در علم پزشکی را به سیاست عام ربط دهیم. اول آسیب به کسی نرسان. نگذاریم یک حمله دیگر و قتلعام در کمپ اشرف بهوقوع بپیوندد. اجازه بدهید صحبتهای یک رهبر واقعی حقوقبشر را بشنویم.
هاوارد دین، رئیس حزب دموکرات آمریکا۲۰۰۴ ـ ۲۰۰۹:
متشکرم، خیلی متشکرم، پاتریک، تام، برای کمک طولانی مدتتان در مورد این موضوع، خیلی متشکرم. آشنایی من با این موضوع از ژانویه امسال شروع شد، هرگز فکر نمیکردم روزی به اینجا برسیم که ۴۱روز بیشتر به پایان ضرب الااجل مالکی باقی نمانده باشد.
۴۱روز ما نزدیک به ۳۰۰روز را فقط بهخاطر اینکه دولت آمریکا نتوانست از جایش تکان بخورد و درک کند که ما بهعنوان یک کشور چه چیزی برایمان مهم است و این اصولاً اشتباه است. من میخواهم در ابتدا در مورد سازمان مللمتحد صحبت کنم. به نظر من سازمان مللمتحد رأی شجاعانهیی در مورد بهرسمیت شناختن فلسطین بهعنوان یک عضو یونسکو داد، و بر همین اساس قانون آمریکا حکم داد آنها از کمک کنگره آمریکا محروم شوند که تقریباً ۲۰درصد از بودجهشان است.
من در کل فکر میکنم که سازمان مللمتحد یک سازمان بسیار مهم در جهان است، و قطع کردن کمک مالی به این سازمان اشتباه است، ولی دیروز کسی که سازمان مللمتحد را نمایندگی میکند، یک پیشنهاد احمقانه کرد که اگر ساکنان اشرف بدون هیچ ضمانتی در زمینه امنیتی چه از طرف سازمان مللمتحد یا آمریکا در داخل خاک عراق پراکنده شوند، مسألهیی نیست. من چگونه میتوانم به کنگره آمریکا بروم و از آنها بخواهم که کمک مالیشان را به سازمان ملل متحد، بازگردانند، در صورتیکه این سیاست بزدلانه چیزی است که آنها در عوض به ما میدهند؟ ما کارهای خیلی بهتر از این میتوانیم انجام دهیم، و من از نمایندگان سازمان مللمتحد میخواهم در مورد کاری که انجام میدهند، فکر کنند.
ما، مابهازاء سرمایهگذاری و کمکی که به سازمان مللمتحد میکنیم انتظار شجاعت داریم. ما هیچ کار عملی از سازمان مللمتحد در مورد حفاظت ۳۵۰۰تن که تکتکشان قرارداد ضمانت کتبی از دولت آمریکا برای حفاظتشان در دست دارند، ندیدیم. کسانی که یکایک توسط اداره تحقیقات فدرال آمریکا ـ بخش ضدتروریست- اف.بی.آی مورد تحقیقات قرار گرفتند و معلوم شد که حتی ۱نفرشان هم ربطی به تروریسم ندارد.
آقای مارتین کوبلر به من توضیح بده، چه منطقی برای کاری که کردهیی داری که در اصل امضای حکم اعدام ۳۵۰۰ شهروند بیسلاح است، این کاری نیست که سازمان مللمتحد انجام میدهد.
مالکی قرار است از کاخ سفید دیدن کند، من میدانم که بازدید از کاخ سفید یک تشریفات است، علامتی بسیار مهم برای بهرسمیت شناخته شدن کسانی است که از کاخ سفید دیدن میکنند و اینها کشورهای مهمی هستند. ما نگفتیم که نخستوزیر مالکی تحت بازپرسی توسط دادگاه اسپانیایی به جرم جنایت جنگی است که در اشرف در ماه آوریل سال ۲۰۱۱ اتفاق افتاد.
چطور است که رئیسجمهور آمریکا از شخصی که تحت بازپرسی یک دادگاه به جرم جنایت جنگی است، دعوت میکند و با او در اتاق بیضی رئیسجمهور مینشیند؟ این دفتر به رئیسجمهور آمریکا تعلق ندارد به تمامی مردم آمریکا تعلق دارد و ما باید به کسانی که در این دفتر مینشینند، افتخار کنیم. هیچ شکی نیست که نخستوزیر عراق نیروهای عراقی را در هشتم آوریل سال ۲۰۱۱ به کمپ اشرف فرستاد که باعث کشته شدن ۳۶ اشرفی شد، این افراد به طرز وحشیانهیی توسط نیروهای عراقی که مالکی فرستاده بود، به قتل رسیدند.
این بدین معنی است که اگر مدارک حقیقت داشته باشند که من معتقدم حقیقت دارد، در اصل نخستوزیر بهعنوان یک مجرم جنگی در دادگاه اسپانیا محکوم خواهد شد. من معتقدم که نوری مالکی، کسی که به کمک ما نخستوزیر عراق شد، یک جنایتکار جنگی است.
آمریکا باید متوجه باشد، ما باید مطمئن شویم که آمریکا به این مسأله توجه میکند، فقط گفتن اینکه ما به این مسأله توجه میکنیم کافی نیست. ما ۴۱روز بیشتر وقت نداریم. ۳۵۰۰تن بدون سلاح در بیابانهای عراق هستند که آمریکا در قرارداد کتبی به آنان گفته از شما حفاظت میکنیم. ما اینجا مسئولیت به گردن داریم، من چنین فهمیدم که آقای سفیر گفته است ما کمک خواهیم کرد ولی مسئولیتی در این مورد نداریم. آقای سفیر، آقای رئیسجمهور، البته که ما مسئول هستیم، ما به آنها قول دادهایم، به آنها نوشته دادهایم، ما مسئولیت داریم، مسئولیت قانونی به گردن ماست. من دوست ندارم که کشورم در یک جنایت جنگی دست داشته باشد، چنان که هلندیها در صربستان دست داشتند، کسانی که روی خود را از یک جنایت برمیگردانند، شریک جرم هستند، که این مرا به نکته ما قبل آخر در صحبتهایم میرساند.
من هنوز نمیدانم که چرا سازمان مجاهدین خلق ایران در لیست است. من مطمئن هستم این وکلای حاذق برای شما توضیح خواهند داد که چرا سازمان مجاهدین خلق نباید در لیست باشد و من هم فکر میکنم آنها نباید در لیست باشند ولی من وکیل نیستم. ما میتوانیم در این مورد بحث کنیم، اما من میدانم مدرکی وجود ندارد که من ببینم مجاهدین خلق باید در لیست باشند، کسی مدرکی به کنگره آمریکا ارائه نداده است، کسی به کمیته اطلاعات و امنیت کنگره پشت درهای بسته هیچ مدرکی نشان نداده است. کسی هیچ مدرکی در مطبوعات عمومی یا جلسات خصوصی به اعضای کمیته اطلاعات کنگره آمریکا ارائه نکرده است که سازمان مجاهدین خلق ایران از نظر قانونی یا حقوقی باید در لیست قرار بگیرد.
در اینجا فقط یک توضیح وجود دارد که دولت فکر میکند اگر سازمان مجاهدین خلق را در لیست نگاه دارد، ملاها با ما خوشرفتار خواهند بود. خب، اولاً این یک سیاست شکست خورده است. من میدانم که وزارتخارجه تاریخچه طولانی دارد در دفاع از سیاستهای غلط خودش که گاهی بیش از ۵۰سال عمر دارند و این یکی دیگر از این اشتباهات است.
ما به نوعی در سال ۱۹۹۷ فکر میکردیم اگر سازمان مجاهدین خلق را نامگذاری کنیم، ملاهای رژیم ایران به عراق بمب نخواهند فرستاد و سربازان ما را به هوا نخواهند فرستاد، بمب اتمی درست نخواهند کرد، به تروریست در خاورمیانه و سراسر جهان کمک نخواهند کرد و شاید با ما خوش رفتار خواهند شد. حالا ۱۴سال از آن تاریخ گذشته است و من هیچ خوش رفتاری ندیدهام.
در حقیقت ما سیاست خارجی خود را به دولت ایران واگذار کردهایم. به ملاهایی که بر ایران حکمرانی میکنند، به جای آنکه به مردم ایران واگذار کنیم که سیاست خارجی رئیسجمهور و وزارتخارجه ما را شکل دهند. من این را میگویم به دو دلیل، من فکر میکنم که بیعدالتی بزرگی در حق ۳۵۰۰تن که به آنها قول حفاظت داده بودیم روا داشتهایم. من فکر میکنم آمریکا کشور بزرگی است، پس ما باید روی قول خود بایستیم. ولی من بهدلیل بزرگتری بر این باور هستم، دلیلی که من بر این باور هستم ربط زیادی به اشرف ندارد، ربطی به سازمان مجاهدین خلق ندارد، به آمریکا مربوط است. این کشور بر مبنای کرامات انسانی در ۲۳۵سال پیش بنیان گذاشته شد.
من معتقد نیستم که آمریکاییها استثنایی هستند، من فکر نمیکنم که آمریکاییها بهتر از آفریقاییها یا آسیاییها یا کسانی دیگر هستند. ولی من فکر میکنم ما بهخاطر محتویات آییننامه بنیانگذاری کشورمان، بهخاطر اعلامیه استقلال، و قانون اساسیمان یک ملت خاص محسوب میشویم. چون این مدارک چیزی را برقرار کردند که هیچ جای دیگر قبلاً انجام نشده بود. چیزی در قانون اساسی ما وجود دارد که در بهترین قوانین اساسی کشورهای دیگر وجود ندارد و آن حفاظت از گروههای کوچک سیاسی است. گروههای کوچک سیاسی نه گروههای کوچک قومی، چون حفاظت از گروههای کوچک قومی در بسیاری از قوانین اساسی کشورهای دیگر وجود دارد. چیزی که آمریکا به آن احترام میگذارد و به چراغ راه و نمونهیی برای کشورهای دیگر تبدیل شده است، ما معمولاً در سطح استاندارد هایمان زندگی نمیکنیم ولی ما بر تعهدی که به دیگران دادهایم، میایستیم.
دلیلی که مردم حتی با وجود اشتباهاتمان به ما احترام میگذارند این است که ما از خودمان انتظار بیشتری بهعنوان یک ملت داریم، و این چیزی است که اینجا درخطر است.
ما چگونه عمل میکنیم درحالیکه از خودمان چه چیزی را انتظار داریم. ما ۳۴۱روز پیش شروع کردیم. حداقل از زمانیکه من درگیر این موضوع بودهام، وگرنه شما که خیلی پیش از آن شروع کرده بودید. آقای رئیسجمهور، ما باید الآن اقدام کنیم. نه تنها برای افراد در اشرف، نه فقط بهخاطر اینکه ما باید رژیم حاکم در ایران را تغییر دهیم، ما باید اقدام کنیم چون ما بهخاطر کشور خودمان برخاستهایم، زمانی که برای افراد ساکن در اشرف میایستیم.
و اگر ما این کار را انجام ندهیم، نه تنها ما شریک جرم در قتل ۳۵۰۰نفرکه به آنها قول حفاظت دادهایم خواهیم بود، بلکه در بیارزش کردن اصول کشورمان هم دست خواهیم داشت، من فکر نمیکنم، هرگز هیچ رئیسجمهور آمریکایی، هرگز، بخواهد در این عمل دست داشته باشد.
پاتریک کندی: افتخار بزرگی برای من است که کسی را به شما معرفی کنم که نه تنها از وجه قانونی بلکه از وجه اخلاقی نیز میتواند مسائل را مورد بررسی قرار دهد. زیرا پروفسور آلن درشوویتز تمام عمر خود را صرف این کرده است که مطمئن شود ما همه نسبت به حقیقت، صادق باقی بمانیم. چه این در قانون منعکس شده باشد یا در وجدانمان.
به همین دلیل است که او بهعنوان بهترین وکیل برای حقوق مدنی و حقوقبشر شناخته شده است.
و امروز او اینجا حضور دارد که برای ما صحبت کند. دکتر آلن درشوویتز
پروفسور آلن درشویتز، معرفترین وکیل جهان در پروندههای جنایی:
بسیار تشکر میکنم، چه افتخاری است برای شخص من که با شما صحبت میکنم. نه تنها برای اینکه در جمع افراد برجستهیی در این پنل هستم، بلکه برای همه شما که در اینجا حضور دارید. و همچنین به یک دلیل مشخص.
سنت مذهبی من و همچنین سنت مذهبی اسلام میگوید آن کسی که زندگی یک نفر را نجات میدهد، مثل آن است که زندگی تمام دنیا را نجات داده است. ما امروز اینجا هستیم، که زندگی یک دنیا را نجات دهیم و این چه افتخاری برای همه ماست.
حالا که رژیم لیبی واژگون شده و دولت سوریه در زیر آتش است، سرکوبگرترین رژیم در خاورمیانه و شاید کل دنیا، رژیم ایران احمدینژاد است. ملاها که رژیم مذهبی را میچرخانند، با استفاده از شکنجه، تجاوز و قطع عضو، مخالفان خود را سرکوب میکنند. آنها دشمنان خود را به قتلعام تهدید میکنند و بهدنبال ساخت سلاح کشتار جمعی هستند که میتواند ملتها را کاملاًٴ از روی کره زمین محو کند. آنها سفارتها و مراکز جمعی را با گرفتن کشته زیاد از جمله زنان و کودکان منفجر میکنند. آنها مردم از جمله سفیران را بر اساس مذهب و ملیت هدف قرار میدهند.
آنها از حملههای تروریستی علیه سربازان و غیرنظامیان از طریق حمایت مالی و امکانات، پشتیبانی میکنند.
آنها مرتکب جنایات جنگی، جنایت علیه بشریت و قتلعام میشوند. آنها جنایتکاران بینالمللی هستند که مانند بقیه گروههای جنایتکاران، شاهدان جنایات خود را میکشند، تا نتوانند در دادگاهها، علیهشان شهادت بدهند. حالا آنها در حال برنامهریزی برای کشتار جمعی متمرکزترین گروه شاهدان جنایات آنها در دنیا هستند:
ساکنان کمپ اشرف در عراق!
۳۴۰۰ مخالف ایرانی غیرمسلح، که بسیاری از آنها شاهدان بدترین اذیت و آزارهای این رژیم در طی سالیان هستند، بسیاری از آنها شاهد جنایت علیه اعضای خانواده خود بودهاند. اینها گروهی هستد که میتوانند شهادت بدهند. جایی که دادگاه بینالمللی جنایی، احمدینژاد و بقیه را برای جنایات بینالمللی که مرتکب شدهاند، به محاکمه بکشد، باید این کار را بکند و محتمل است که این را انجام دهد. میتوانم به شما بگویم که این موضوع بهطور فعال دنبال میشود. برخی از مهمترین شاهدان ممکن است که از میان ۳۴۰۰ اشرفی اشرف باشند. این یکی از دلایل مهم است که جنایتکاران جنگی که ایرانیان را میچرخانند، مضطرب و پیگیرند که اشرف بسته شود و شاهدان از بین بروند. و بدین ترتیب همانطور که یک وکیل حقوقبشر گفت: آیات بخشش برای قاتلان در ایران خواهد بود.
Tendon mercies and iranian executions
این، نیت فعلی دولت عراق است که کمپ اشرف را ببندد؛ روزی که آمریکا عراق را ترک میکند که آخر امسال است، میدانید که دولت عراق این را در یک یادداشت به اتحادیه اروپا گفته است. ساکنان اشرف وقت بسیار بسیار کمی دارند که برای در امان نگاه داشتن خود از دست قاتلان رژیم ایران که مطمئناً در پی شکار آنها خواهند بود راهی پیدا کنند. تا بهحال چندین نفر کشته شدهاند و صدها تن نیز توسط ارتش عراق که علاقهیی به این مخالفان ایرانی ندارد مجروح شدهاند. دولت آمریکا به این مخالفان مطابق کنوانسیون چهارم ژنو استاتوی افراد حفاظتشده داده است و کمیساریای عالی پناهندگان آنها را متقاضیان پناهندگی که باید حفاظت شوند، میداند ولی هیچکس بهطور واقعی نخواهد بود چنانچه از آنها حفاظت نشود و چنانچه اشرف بسته شود و ترتیبات حفاظتی آنها زودتر انجام نشود.
همانطور که گفتم جنبشهایی در حرکت است که سران رژیم ایران را به دادگاه بینالمللی بکشانند، تلاشهایی در جریان است که چندین کشور امضاکننده معاهده را متقاعد کنند که علیه اینها در رابطه با قتلعام و کشتار مخالفان رژیم ایران شکایت کنند، اگر این اتفاق بیافتد، شاهدانی که درکمپ اشرف هستند، استاتوی شاهدان حفاظتشده را خواهند داشت و اعتبار دادگاه جنایی
ممکن است اینطور شود که بهنحوی جدی اطمینان حاصل خواهد کرد که توسط آدم کشان رژیم ایران ممانعتی برای شهادت دادن آنها ایجاد نشود.
من قصد دارم که بهطورمستقیم با دادستان کل دادگاه جنایی بینالمللی تماس بگیرم و بخواهم که به آنها استاتوی شاهدان حفاظتشده را، بهعنوان شاهدان بالقوه درکمپ اشرف بدهد. این یک جرم بینالمللی است که شهود را صدمه بزنند و یا به قتل برسانند. این کاری است که مافیا میکند. کاری نیست که جامعه متمدن بکند. در هر حال این ۳۴۰۰تن دشمن رژیم ایران شایسته حفاظت بر پایه انساندوستی هستند.
عملی که رژیم ایران و عوامل عراقی مرتکب شدهاند، واضح میکند که این مخالفان اهداف بالقوه تحرکات رژیم ایران هستند. دولت آمریکا که آنها را خلعسلاح کرد، متعهد است حفاظتشان کند.
ما شنیدیم که نخستوزیر عراقی میخواهد با رئیسجمهور آمریکا دیدار کند. ما شنیدیم از خیلیها که رهبر عراقی میخواهد با رئیسجمهوری آمریکا دیدار کند. این نکته جالبی است. اگر رئیسجمهور آمریکا، خواستار تغییری در تعهد دولت عراق در بستن اشرف نشود و سکوت اختیار کند، سکوت او بهعنوان موافقت او با این امر معنی میدهد که بسیار خطرناک است.
یک دستاویز، همانطور که همه میدانیم، مطرح میشود برای رد حفاظت آنها، این است که آنها سازمان مجاهدین هستند، که فقط یکبار ۱۵سال پیش به نظر من اشتباهاً ، توسط دولت ما بهعنوان یک گروه تروریستی ثبت شده. این اولین مورد دلیلی است که توسط دولت عراق در نامه اخیرش به اتحادیه اروپا عنوان شده، «سازمان در حال حاضر توسط جامعه بینالمللی بهعنوان یک گروه تروریستی ثبت نشده است» این نامه در ضمن اشاره به کشورهای همسایه میکند که البته ایران است که واقعاً یک کشور تروریست است و از جانب افراد معقول نیز اینطور ارزیابی میشود.
در حال حاضر چندین دلیل قانونی، اخلاقی و عملی وجود دارد، که نشان میدهد بهانه قراردادن مجاهدین در لیست عملی نیست یکم اینکه این حقیقت ندارد. حتی اگر چنین بود که مجاهدین تروریست هستند که درست نیست، این لیستگذاری نمیتواند طبق قوانین بینالمللی مانع حفاظت از اشرف بشود بهطور قطع هیچکدام از ساکنان اشرف نمیتوانند تروریست تلقی شوند. آنها خلعسلاح هستند و در هیچگونه فعالیتی که نشانهیی از تروریسم دارد، فعال نیستند. هیچکدام از آنها طبق قوانین بینالمللی در وضعیت رزمی و جنگی نیستند؛ چه رزمندگان یک جنگ مشروع یا جنگ غیرقانونی. ثانیاً تروریست خواندن مجاهدین البته همواره زیر سؤال بوده است. و امروز بیش از همیشه سؤالبرانگیز است. حتی اگر هم یک گروهی یک بار تروریست تلقی شد، معنیاش این نیست که میتوان تا ابد آنها را تروریست تلقی کرد. قانون واضح است. وضعیت آنها باید بهطور مکرر بازبینی شود و هیچ شواهدی وجود ندارد که ادامه لیستگذاری را توجیه کند.
وقتی که رئیس سابق اف.بی.آی و وزیر سابق امنیت ملی که مدارکی دیده است که هیچکدام از ما ندیدهایم، میتواند بازبینی کند که هیچگونه تهدیدی از طرف این سازمان وجود نداشته، این موضوع باید اعتبار بسیار زیادی داشته باشد و رئیسجمهور و وزیر امور خارجه آمریکا باید این شواهد را بازبینی کنند و باید این سازمان را از لیست خارج کنند.
در هر صورت، هزار زن، کودکان، افراد مسن و دیگران که در میان ۳۴۰۰ ساکنان کمپ اشرف هستند، این حق را دارند که از حفاظت برخوردار شوند، بهرغم اینکه این لیستگذاری درست یا غلط باشد. حتی دولت عراق هم به نظر میرسد که این موضوع را در تئوری تصدیق و ادعا میکند که با ساکنان کمپ اشرف بر اساس اصول حقوقبشر و قوانین بینالمللی مندرج در اعلامیه جهانی حقوقبشر و کنوانسیونهای بینالمللی سیاسی و حقوقی برخورد میکند.
اما در عمل طرح بستن کمپ اشرف حکم مرگی است برای ساکنان آن بهخاطر اینکه یک بار مجاهدین بهعنوان یک گروه تروریستی توسط دولت آمریکا لیستگذاری شده.
درحال حاضر، من پیشبینی میکنم که این برچسب برطرف شود. بهمحض اینکه تمام شواهد بازبینی شود، اما این یک پیروزی جانسوز خواهد بود اگر که در این میان، ساکنان اشرف مورد حمله واقع شوند و کشته شوند.
برخلاف ادعای دولت عراق که طبق قوانین عمل خواهد کرد بهطور فعال مانع فعالیت ارگانهای سازمان مللمتحد میشود که برای کمک به موضوع انتقال ساکنان اشرف به محلی مطمئن تلاش میکنند. و حالا دولت عراق بهدنبال یک توطئه جدید است. اکنون آنها تلاش میکنند که حمایت برخی ارگانهای سازمان مللمتحد و برخی مقامات مللمتحد را برای پیاده کردن سیاستهای خودشان درکمپ اشرف جلب کنند. این یک عدم اعتماد در بدترین شکل آن را ایجاد میکند و نباید به آن اجازه داد که اینطور پیش برود.
جامعه جهانی اغلب در جلوگیری از قتلعامهای بزرگ مخالفان و تشخیص رژیمهای نسلکش، بسیار ناموفق بوده است. کافیست بهخاطر بیاورید و در نظر داشته باشید تراژدی وحشتناک کامبوج، روآندا، دارفور، یوگسلاوی سابق، ارمنستان چندین دهه قبل و اروپای شرقی ۶۰سال پیش. دوباره هرگز. ولی شما میدانید چه اتفاقی برای دوباره هرگز افتاد؟ دوباره و سه باره و چند باره اتفاق افتاد.
این بار ما باید به تعهدات انساندوستانهمان پایبند و استوار باقی بمانیم. اکنون دنیا فهمیده است و هیچ بهانهیی وجود ندارد. وقتی هولوکاست اتفاق افتاد، همه گفتند ما نمیدانستیم، وقتی نسلکشی ارمنستان اتفاق افتاد ما نمیدانستیم، وقتی نسلکشی کامبوج داشت اتفاق میافتاد، گفته میشد که این تبلیغات است و ما هیچ نمیدانستیم، ما در مورد روآندا و دارفور هم نمیدانستیم، اما حالا ما میدانیم و به ما گفته شده است، به ما اخطار داده شده است، وجدانهای جامعه جهانی تحریک شده است. ما میدانیم که دنیا دارد نگاه میکند. ما باید اقدامی بکنیم که از۳۴۰۰تن افراد بیدفاع حفاظت کنیم.
اگر ما در این کار شکست بخوریم خون انسانهای بیگناه بر روی دستهای ما خواهد بود، اقدامهای نجاتبخش مشخصی وجود دارد که دولت ما میتواند فوراً انجام دهد، شما بعضی از این اقدامها را از سخنرانان برجسته امروز شنیدهاید، ما باید یک فرستاده ویژه تعیین کنیم که با تلاشهای مسالمتآمیز این مسأله را حل کند. ما باید بهطور علنی به دولت عراق بگوییم که ضربالاجل ۳۱دسامبر را لغو کند. ما باید این کار را بکنیم قبل از اینکه مالکی به آمریکا بیاید. ما باید این موضوع را به شورای امنیت سازمان مللمتحد ببریم بهعنوان تصمیم مربوط به جلوگیری از فاجعه انسانی و باید این را سریع انجام دهیم. وزارتخارجه بلادرنگ باید این بهانه وحشتناک را که عراقیها از آن استفاده میکنند، با خارج کردن نام مجاهدین از لیست وزارت خارجه، از میان بردارد. و در آمریکای ما که مجسمه زیبای آزادی در کنار بندر خوشآمد میگوید به پدر برزگ و مادر بزرگ من، ما باید آماده پذیرفتن شماری از ساکنان کمپ اشرف به دلایل بشردوستانه باشیم.
به قول مسیح: «به سوی من آورید، همه نیازمندانتان را، همه گروهتان را، و همه آنهایی را که آرزوی آزادی دارند» و چه کسی بیش از اشرفیان در این شرایط با این گفته انطباق دارد؟ کسانی که امروز در سایه اعدام قرار دارند.
هیچ جایی برای درنگ نیست. ساعت مرگ تیکتاک است، اگرالان نه، پس چه زمانی؟ الی ویزل دوست عزیز من که میدانم او هم در این زمینه (اشرف) فعال بوده در این مورد یکبار گفت درسی که من از هولوکاست گرفتم این است که به تهدید دشمن بیشتر اعتقاد داشته باش تا به قول دوست. ما باید ثابت کنیم که این اعتقاد غلط است. ما مردم آمریکا برای آن چه که امروز اتفاق افتاد باید به قول و تعهدمان پایبند باشیم. ما باید این کار را بکنیم. ما باید این کاررا بکنیم. با تشکر.
پاتریک کندی: ژنرال جان کین کسی است که در طول زندگیاش یونیفرم سربازان آمریکایی را به تن داشته است. هنگامی که بحث اعمال سیاست میشود، فارغ از اینکه همانطور که ریچارد گفت این سیاست مصلحت یا سیاست اصول باشد ما همیشه از این بابت در کشورمان بسیار خوشبخت هستیم که کسانی را داریم، همانطور که ریچارد در کمیسیون ۱۱سپتامبر گفت که برای ارزشهای آمریکا حاضرند با تهاجم بایستند.
جان کین ژنرال بازنشسته ۴ ستاره و معاون رئیس ستاد ارتش آمریکا بوده است.
در میان بسیاری از ماموریتها و دستاوردهای وی فقط کافی است از ۲تای آنها نام برد. او دریافت کننده ستاره نقرهای و ستاره برنز بهخاطر شجاعت در زیر آتشباری بوده است. این مردی است که فقط حرف نمیزند بلکه عمل میکند بهمین دلیل است که فکر میکنم بسیار بجاست که او امروز در میان ما است. خواهش میکنم با دست زدن از او برای آمدن به تریبون استقبال کنید.
ارتشبد جان کین، معاون ستاد نیروی زمینی آمریکا (۱۹۹۹ ـ ۲۰۰۳) :
اجازه بدهید ابتدا خودم را با اظهارات همکاران برجستهام در این جلسه در خصوص موضوع مورد نگرانی شما و چالشهایی که با آن مواجه هستید و همینطور شیوه بسیار خوب در راهحلهایی که ارائه کردند، سهیم بدانم.
سهم من در برنامه توضیح امروز تمرکز بر رژیم ایران و سیاست خارجی آمریکاست، اگر ما بتوانیم این مسأله را پاسخ دهیم، خیلی از مشکلات خاورمیانه و سازمان مجاهدین خلق ایران را نیز حل خواهیم کرد. عملیات احمقانه عوامل رژیم ایران در توطئه قتل سفیر عربستان سعودی در آمریکا و نفس انجام عملیات در آمریکا طعنهها و سرزنشهای زیادی را برای سیاست مذاکره و مماشات دولت اوباما در قبال دولت ایران بهدنبال آورد.
من چند نکته را آماده کرده بودم به شما بگویم که در کنگره آمریکا حدوداً ۲هفته پیش در یک کمیته مشترک در مورد رژیم ایران بیان کرده بودم.
در حقیقت دولتهای جمهوریخواه و دموکرات آمریکا از سال ۱۹۸۰ تا بهحال در یک برخورد موثر با این واقعیت تلخ که دولت ایران اولین دشمن استراتژیکی ما در جهان است، ناکام بودهاند.
سال ۱۹۸۳ عاملان و جاسوسان رژیم ایران، حزبالله، سفارت آمریکا در لبنان را منفجر کردند، پایگاه سربازان نیروی دریایی آمریکا و بلافاصله در سال بعد سفارت ما را که در کل حدوداً ۵۰۰ کشته بر جای گذاشت. ما نه تنها به این فاجعه پاسخ ندادیم، بلکه نیروهایمان را از لبنان بیرون کشیدیم.
در سال ۱۹۸۳، رژیم ایران از حزب الدعوه، یک گروه تندرو، پشتیبانی کرد که به سفارت آمریکا در کویت حمله کرد، و به محل مسکونی ریتیون حمله برد و بیش از ۸۰ کشته و زخمی بر جای گذاشت.
در سال ۱۹۸۴، رئیس اطلاعات مرکزی در لبنان، ویلیام باکلی، ربوده و نهایتاً کشته شد، که شروع عملیات پیچیده آدمربایی با حمایت رژیم ایران برای بیش از ۱۰سال بود. این موضوع موجب سیاست غلط و بیمار دولت ریگان شد که به تبادل سلاح در مقابل گروگانگیری با رژیم ایران راه برد.
در سال ۱۹۸۵، پرواز ۸۴۷- TWA (Trans World Airlines) در مسیرش به رم ربوده و به بیروت برده شد. سپس غواص نیروی دریایی آمریکا کشته و بدنش در باند فرودگاه انداخته شد. در نهایت گروگانها در ازای آزاد شدن صدها تروریست تندرو از زندانهای اسراییل آزاد شدند.
در سال ۱۹۹۶، برجهای خبر در پایگاه نیروی هوایی ارتش آمریکا در عربستان سعودی منفجر شدند، که توسط حزبالله و با پشتیبانی رژیم ایران انجام شد و ۱۹ کشته و بیش از ۴۰۰ زخمی بر جای گذاشت. با وجود اینکه دستگاه اطلاعاتی ما آن را کار جانیان حزبالله با پشتیبانی رژیم ایران شناسایی کردند، ما باز هم پاسخ نگفتیم و حتی پایگاههایمان در عربستان سعودی را نیز تعطیل کردیم.
از سال ۲۰۰۳ تاکنون، رژیم ایران به شبهنظامیان شیعی در عراق که مستقیماً در کشتار سربازان آمریکایی در عراق دست دارند موشک، خمپاره، بمبهای جهنده، و پول داده است. و اضافه بر این، شبهنظامیان توسط نیروهای ویژه سپاه قدس در پایگاههای آموزشی ایران آموزش و دوره دیدهاند.
زمانی که رژیم ایران در عراق در سال ۲۰۰۹، در حال شکست خوردن بود، تصمیم اخیر رئیسجمهور مبنی بر خروج نیروهای آمریکایی از عراق دستان ما را در جنگ با رژیم ایران بست و در ریسک گذاشت و دستان آنان را باز کرد.
در حالی که ما در حال صحبت هستیم، مالکی در حال تضعیف حریفان سیاسی خود در عراق است. او رهبران اصلی سنی را از ارتش بیرون میکند و پایگاههایش را تقویت میکند. حمله به کمپ اشرف قسمتی از استراتژی رژیم ایران در عراق است که اثر انگشتانش در هر جای آن مشهود است، مثل کاری که با کمکهای مالی و دادن مهمات به طالبان در افغانستان انجام میدهند.
بازوی نظامی رژیم ایران برای حمایت از تروریسم با فرماندهی قاسم سلیمانی که ۱۵سال است در این سمت قرار دارد انجام میشود. سلیمانی فرمانده نظامی یا رئیس سیاسی ندارد، او فقط به یک نفر رهبر رژیم ایران، خامنهای، پاسخگوست.
در آخر، ما میدانیم که طرح عملیات ترور در آمریکا توسط سلیمانی که مطمئناً آمریکاییان هم در آن کشته میشدند، دستکم توسط رهبر رژیم ایران تصویب شده و شاید در حقیقت توسط او رهبری هم شده باشد.
چرا آنها چنین چیزی را میخواستند؟ خب، به سادگی به این دلیل که چون میتوانستند. نه تنها این، بلکه آنها معتقدند که ما ضعیف هستیم و آنها میتوانند از عواقب آن مصون باشند. در حقیقت ما باید از خود بپرسیم که آیا سیاست آمریکا در قبال ایران کاری کرده است؟ به نظر میرسد که ما فقط سیاست حرافی در مقابل رژیم ایران داشتهایم درحالیکه رژیم ایران در عوض درگیر کارهایی علیه منافع ما بوده است.
ما همچنین درگیر مذاکره با رژیم ایران بودهایم، که بیمورد است، درحالیکه رژیم ایران در حال دستیابی به سلاح اتمی بوده است. ما برخی تحریمهای محدود را اعمال کردهایم، با این منظور که آنها را منزوی کنیم، در صورتیکه عملاً تأثیری بر فعالیتهای اتمی و حمایت رژیم ایران از گروههای تروریستی نداشته است. ما باید قبول کنیم که رژیم ایران هم بدون مشکلات و چالشهای خودش نیست، داشتن ۲کشور دموکرات در ۲طرف مرزهایش، عراق و افغانستان از نظر ژئوپولوتیک تهدیدی برای کنترل ظالمانه و سرکوب مردم خودش و حفظ رژیمش خواهد بود. بهار اعراب هم در اصل دست ردی بر اسلام افراطی است و مردم در خیابانها ثابت کردند که که بهدنبال تغییر سیاسی و عدالت اجتماعی و فرصتهای پیشرفت اقتصادی که راه و روش اصلی دموکراسی غربی است، هستند.
یقیناً رژیم ایران تلاش میکند تا از فرصتهای به دست آمده از ناآرامیهای اجتماعی بهار عرب سوءاستفاده کند. اما هیچیک از تظاهرکنندگان ارزشهای این رژیم را نمایندگی نمیکنند. از دست دادن یک حامی تروریسم دولتی مثل قذافی، یک شکست محسوب میشود، و همینطور تظاهرات در سوریه که متحد شماره یک رژیم در منطقه بهشمار میرود. با این همه، وقت آن رسیده که استراتژی خودمان را در قبال رژیم، بازبینی کنیم، چرا که واقعیت تلخ عبارت از این است که بهرغم گفتار ما، و بهرغم تلاشها برای گفتگو، ایزوله کردن و اعمال تحریمها، رژیم ایران همچنان از مزدوران خود علیه منافع ایالات متحده استفاده میکند و همچنان بهدنبال دستیابی به تسلیحات هستهیی است. بنابراین باید به این نتیجه واضح اذعان نمود که سیاست ما شکست خورده است، و شکست آن مفتضحانه بوده است.
حال چه میتوان کرد؟ اول و قبل از هرچیز باید با رژیم ایران بهعنوان آنچه واقعاً هست رفتار کرد، یعنی یک دشمن استراتژیک. و هدف استراتژیک ما باید تغییر این رژیم باشد. بنابراین، باید از تمام مؤلفههای قدرت ملی علیه آنها استفاده کرد و به این وسیله یک چارچوب استراتژیک را تشکیل داد که با تمام منافع اصلی رژیم ایران مقابله میکند و البته که باید حمایت و همکاری بینالمللی را نیز کسب نمود. اما صرفنظر از سطح حمایتی که ما از جانب جامعه بینالمللی دریافت خواهیم کرد، باید دست به کار شویم. برای مثال میتوان از چند اقدام نام برد: منافع مالی که خارج از ایران هستند را مصادره کرد. همانطور که بسیاری از شما میدانید وقتی خمینی و ملایان ایران را تصرف کردند، آنها منافع تجاری شاه را در دست گرفتند و اکنون از این منابع بهرهبرداری میکنند و در نتیجه میلیاردر شدهاند. ما میدانیم این منافع در کجا هستند و میتوانیم همانند کاری که بهطور موفقیتآمیز با منافع مالی القاعده در سراسر دنیا کردهایم، آنها را مسدود کنیم.
درتاريخ ۱۹نوامبر۲۰۱۱ ـ ۲۸آبان۱۳۹۰ سمپوزيومي در واشنگتن تحت عنوان ”مسئوليت آمريكا در حفاظت اشرف، لغو ضرب الاجل مالكي” با حضور شخصيتهاي سياسي و حقوقي آمريكايي برگزارشد.ذيلا قسمت اول گزارش اين سمپوزيوم ميايد:
پاتریک کندی:
بهعنوان سیاستمداران سابق، هوارد دین و من این تجمعات را دوست داریم چون باعث میشود احساس کنیم دوباره در مسیر هستیم. ولی در واقع ما در وسط یک کارزار دیگر هستیم و شاید مهمترین کارزاری باشد که هر کس میتواند در زندگیش بخشی از آن باشد. این کارزار دموکرات یا جمهوریخواه نیست، یک کارزار حقوقبشر است. کارزاری برای نجات جان بیگناهان است. و کارزاری است که همه شما را در تمامی این کنفرانسها که میزبانی کردهاید و همه مهمانان برجستهیی که داشتهاید، متحد کرده است.
اما زمان برای صحبت کردن در حال اتمام است. زمان اقدام ماست. ما بیش از حد بسیاری چیزها دیدهایم که وقتی به آن طرف نگاه میکنید، تنها آنچه فکر میکردید صورت میگیرد، اتفاق افتاده است. تا بهحال نمونههای بیش از حد زیادی دیدهایم که چطور بیتفاوتی باعث از بین رفتن جانها شده است. امروز صبح ما میخواهیم مطمئن شویم که الگو را تشخیص میدهیم و در نتیجه قربانی تکرار دوباره همان اشتباهات نمیشویم. امروز صبح اخبار نگران کنندهیی از یونامی در عراق، مارتین کوبلر شنیدیم. مارتین کوبلر امروز اظهاراتی کرد. وی به ساکنان قرارگاه اشرف گفت که آنها باید حاکمیت عراق را قبول کنند و همه آنها باید به اماکن نامعلومی جابجا شوند، بدون اینکه کمیساریای عالی سازمان مللمتحد در امور پناهندگان بتواند مأموریتش را برای مصاحبه و شناسایی آنها بهعنوان پناهنده، ادامه دهد. این مأموریت مشخص سازمان مللمتحد را نفی میکند. و برای ایالات متحده نگرانکننده است، که حفاظت از این ساکنان را تضمین کرده، نگرانکننده است. و کسی است که از رهبر عراق در کاخ سفید در ۱۲دسامبر استقبال میکند.
امروز صبح شما از افراد برجستهیی در مورد سیاست ایالات متحده و آنچه با دیدار ۱۲دسامبر نوری مالکی از کاخ سفید مطرح است، خواهید شنید. این تنها یک رئیس کشور نیست که با رئیسجمهور ما دیدار میکند، بلکه میتواند وزنه دیدگاه جهان در مورد اینکه ایالات متحده در آینده چه کشوری میخواهد باشد، حمل کند. اگر آنچه که ما در۱۲دسامبر دیدیم اتفاق بیفتد و چیزی بیش از تکرار آنچه در جولای دیدیم نباشد، زمانی که وزیر گیتس با نوری المالکی در ۲۷ جولای ملاقات کرد. تنها روز بعد و روز بعد از آن یک حمله وحشیانه در سال ۲۰۰۹ به افراد کمپ اشرف را دیدیم.
عراق قطعاً میدانست چکار میکند. نوری المالکی میدانست که از دیدارش با وزیر گیتس بهعنوان چیزی بیش از یک پوشش برای کشتار افراد کمپ اشرف در روز بعد استفاده میکند، با آگاهی از اینکه به او مصونیت میدهد با وزیر دفاع آمریکا قبل از این کار دیدار کرده است. و اگر آن هم کافی نبود او باز در ۷آوریل با آنها ملاقات کرد و همه ما میدانیم ۸آوریل چه اتفاقی افتاد. آیا ما دوباره تکرار آن را خواهیم دید که نوری مالکی در ۱۲دسامبر به کاخ سفید بیاید و به عراق برگردد تا افراد بیگناه را در یک کمپ انساندوستانه پناهندگی، کشتار کند و از ملاقاتش با رئیسجمهور ایالات متحده استفاده ببرد تا به او آنچه را در نظر دارد بکند، پوشش بدهد؟ بگذارید هیچ اشتباهی نکنیم که نوری مالکی و دولت عراق درباره تصمیمشان چه گفتهاند. سیاست عراق روشن است. آنها آنچه را در نظر دارند انجام دهند و چرا میخواهند این کار را بکنند لیست کردهاند. در رأس لیست دلایل آنها که میگویند میتوانند این کار را بکنند، طبقهبندی ساکنان بهعنوان تروریست است. این بهانه آنهاست. و تنها 2حکومت هستند که به آنها این بهانه را میدهند: رژیم ایران و آمریکا. ایالات متحده با چه کسی سهیم است، وقتی تنها کشور دیگری در جهان که مجاهدین و ساکنان اشرف را تروریست نامگذاری کرده رژیم ایران و ملاها هستند؟ این امر راجع به سیاست خارجی آمریکا چه میگوید؟ که ما با دشمن غدارمان که نه تنها قول داده اسراییل را از نقشه حذف کند، بلکه تا الآن حملات تروریستی را همینجا هم در خاک خودمان، توطئهچینی کرده است، سهیم هستیم. و به جای اینکه اپوزیسیون در مقابل تهران را بپذیریم، با محکوم کردن مجاهدین خلق در سیاست رسمیمان، با ادامه دادن به لیستگذاری آنها، در واقع به نوری مالکی مجوزی میدهیم که میخواهد با آن افراد بیگناه را کشتار کند. که البته میدانیم آنها (نیروهای مالکی) تروریست هستند.
یکی از سخنرانان برجسته ما امروز صبح آلن درشویتز است، وکیل برجسته و فعال حقوقبشر. در بین سایر موارد، او برای رهبری در چالش ضدافترا معروف است، این تهمت است به افراد بیگناهی که در یک کمپ خلعسلاح شدهاند، تروریست بگوییم. درحالیکه افرادی که آنها را ترور میکنند، دیگران را در هر روز زندگیشان به قتل تهدید میکنند. تروریست واقعی کیست؟ خوب امروز بعدازظهر ما درباره اینکه چه چیزی دارد صورت میگیرد و چرا روی سیاست خارجی آمریکا و اعتبار آمریکا تأثیر میگذارد، صحبت میکنیم و امروز با ما تعدادی از رهبران برجسته آمریکا در سیاست خارجی و رهبری داخلی هستیم و این مأموریت امروز ماست، تا راجع به آنچه همین حالا داریم صحبت میکنیم، چکار میتوانیم انجام دهیم که از یک فاجعه انسانی جلوگیری کنیم. از یک جنایت جنگی جلوگیری کنیم. آنچه ما امروز خواهیم گفت این است که قبل از اینکه نوری المالکی بتواند پایش را به آمریکا بگذارد، نه تنها باید از مجوز قتلش دستبردارد بلکه باید بگوید او به ناظران بینالمللی در سازمان مللمتحد زمان کافی برای انجام کارشان را میدهد. اگر بخواهد بهعنوان یک عضو خوب جامعه بینالمللی در نظر گرفته شود باید قانون بینالمللی را رعایت کند و به کمیساریای عالی پناهندگی سازمان مللمتحد اجازه دهد کارش را تکمیل کند، به جای اینکه درخواست کند آنها متفرق، ایزوله، جداجدا، تسلیم شده و به قتل رسند که اساساً سیاست امروز اوست. بنابراین قبل از اینکه شروع کنیم یک ویدئو از آنچه امروز در کمپ اشرف صورت میگیرد را میبینیم که ما را مجدداً روی آنچه امروز دارد صورت میگیرد، متمرکز میکند، برای آنکه بتوانیم جان انسانها را نجات دهیم.
الآن این افتخار را دارم که فرد دیگری را معرفی کنم که سابقه درخشانی دارد. نه تنها بهعنوان رئیس کمیته دموکراتها، فرماندار و کاندیدای ریاستجمهوری اما میخواهیم یک نکته دیگر را برجسته کنم. یک عنوان دیگر او را، او یک پزشک است. کسانی که با علم طب آشنایی دارند سوگند بقراط را میشناسند.
اول میگوید که به کسی آسیب نرسان، فکر میکنم بهجا باشد که او امروز مثل دفعات گذشته که بسیار زیبا برایمان سخن میگفت صحبت کند. درباره اینکه چگونه این سوگند بقراط در علم پزشکی را به سیاست عام ربط دهیم. اول آسیب به کسی نرسان. نگذاریم یک حمله دیگر و قتلعام در کمپ اشرف بهوقوع بپیوندد. اجازه بدهید صحبتهای یک رهبر واقعی حقوقبشر را بشنویم.
هاوارد دین، رئیس حزب دموکرات آمریکا۲۰۰۴ ـ ۲۰۰۹:
متشکرم، خیلی متشکرم، پاتریک، تام، برای کمک طولانی مدتتان در مورد این موضوع، خیلی متشکرم. آشنایی من با این موضوع از ژانویه امسال شروع شد، هرگز فکر نمیکردم روزی به اینجا برسیم که ۴۱روز بیشتر به پایان ضرب الااجل مالکی باقی نمانده باشد.
۴۱روز ما نزدیک به ۳۰۰روز را فقط بهخاطر اینکه دولت آمریکا نتوانست از جایش تکان بخورد و درک کند که ما بهعنوان یک کشور چه چیزی برایمان مهم است و این اصولاً اشتباه است. من میخواهم در ابتدا در مورد سازمان مللمتحد صحبت کنم. به نظر من سازمان مللمتحد رأی شجاعانهیی در مورد بهرسمیت شناختن فلسطین بهعنوان یک عضو یونسکو داد، و بر همین اساس قانون آمریکا حکم داد آنها از کمک کنگره آمریکا محروم شوند که تقریباً ۲۰درصد از بودجهشان است.
من در کل فکر میکنم که سازمان مللمتحد یک سازمان بسیار مهم در جهان است، و قطع کردن کمک مالی به این سازمان اشتباه است، ولی دیروز کسی که سازمان مللمتحد را نمایندگی میکند، یک پیشنهاد احمقانه کرد که اگر ساکنان اشرف بدون هیچ ضمانتی در زمینه امنیتی چه از طرف سازمان مللمتحد یا آمریکا در داخل خاک عراق پراکنده شوند، مسألهیی نیست. من چگونه میتوانم به کنگره آمریکا بروم و از آنها بخواهم که کمک مالیشان را به سازمان ملل متحد، بازگردانند، در صورتیکه این سیاست بزدلانه چیزی است که آنها در عوض به ما میدهند؟ ما کارهای خیلی بهتر از این میتوانیم انجام دهیم، و من از نمایندگان سازمان مللمتحد میخواهم در مورد کاری که انجام میدهند، فکر کنند.
ما، مابهازاء سرمایهگذاری و کمکی که به سازمان مللمتحد میکنیم انتظار شجاعت داریم. ما هیچ کار عملی از سازمان مللمتحد در مورد حفاظت ۳۵۰۰تن که تکتکشان قرارداد ضمانت کتبی از دولت آمریکا برای حفاظتشان در دست دارند، ندیدیم. کسانی که یکایک توسط اداره تحقیقات فدرال آمریکا ـ بخش ضدتروریست- اف.بی.آی مورد تحقیقات قرار گرفتند و معلوم شد که حتی ۱نفرشان هم ربطی به تروریسم ندارد.
آقای مارتین کوبلر به من توضیح بده، چه منطقی برای کاری که کردهیی داری که در اصل امضای حکم اعدام ۳۵۰۰ شهروند بیسلاح است، این کاری نیست که سازمان مللمتحد انجام میدهد.
مالکی قرار است از کاخ سفید دیدن کند، من میدانم که بازدید از کاخ سفید یک تشریفات است، علامتی بسیار مهم برای بهرسمیت شناخته شدن کسانی است که از کاخ سفید دیدن میکنند و اینها کشورهای مهمی هستند. ما نگفتیم که نخستوزیر مالکی تحت بازپرسی توسط دادگاه اسپانیایی به جرم جنایت جنگی است که در اشرف در ماه آوریل سال ۲۰۱۱ اتفاق افتاد.
چطور است که رئیسجمهور آمریکا از شخصی که تحت بازپرسی یک دادگاه به جرم جنایت جنگی است، دعوت میکند و با او در اتاق بیضی رئیسجمهور مینشیند؟ این دفتر به رئیسجمهور آمریکا تعلق ندارد به تمامی مردم آمریکا تعلق دارد و ما باید به کسانی که در این دفتر مینشینند، افتخار کنیم. هیچ شکی نیست که نخستوزیر عراق نیروهای عراقی را در هشتم آوریل سال ۲۰۱۱ به کمپ اشرف فرستاد که باعث کشته شدن ۳۶ اشرفی شد، این افراد به طرز وحشیانهیی توسط نیروهای عراقی که مالکی فرستاده بود، به قتل رسیدند.
این بدین معنی است که اگر مدارک حقیقت داشته باشند که من معتقدم حقیقت دارد، در اصل نخستوزیر بهعنوان یک مجرم جنگی در دادگاه اسپانیا محکوم خواهد شد. من معتقدم که نوری مالکی، کسی که به کمک ما نخستوزیر عراق شد، یک جنایتکار جنگی است.
آمریکا باید متوجه باشد، ما باید مطمئن شویم که آمریکا به این مسأله توجه میکند، فقط گفتن اینکه ما به این مسأله توجه میکنیم کافی نیست. ما ۴۱روز بیشتر وقت نداریم. ۳۵۰۰تن بدون سلاح در بیابانهای عراق هستند که آمریکا در قرارداد کتبی به آنان گفته از شما حفاظت میکنیم. ما اینجا مسئولیت به گردن داریم، من چنین فهمیدم که آقای سفیر گفته است ما کمک خواهیم کرد ولی مسئولیتی در این مورد نداریم. آقای سفیر، آقای رئیسجمهور، البته که ما مسئول هستیم، ما به آنها قول دادهایم، به آنها نوشته دادهایم، ما مسئولیت داریم، مسئولیت قانونی به گردن ماست. من دوست ندارم که کشورم در یک جنایت جنگی دست داشته باشد، چنان که هلندیها در صربستان دست داشتند، کسانی که روی خود را از یک جنایت برمیگردانند، شریک جرم هستند، که این مرا به نکته ما قبل آخر در صحبتهایم میرساند.
من هنوز نمیدانم که چرا سازمان مجاهدین خلق ایران در لیست است. من مطمئن هستم این وکلای حاذق برای شما توضیح خواهند داد که چرا سازمان مجاهدین خلق نباید در لیست باشد و من هم فکر میکنم آنها نباید در لیست باشند ولی من وکیل نیستم. ما میتوانیم در این مورد بحث کنیم، اما من میدانم مدرکی وجود ندارد که من ببینم مجاهدین خلق باید در لیست باشند، کسی مدرکی به کنگره آمریکا ارائه نداده است، کسی به کمیته اطلاعات و امنیت کنگره پشت درهای بسته هیچ مدرکی نشان نداده است. کسی هیچ مدرکی در مطبوعات عمومی یا جلسات خصوصی به اعضای کمیته اطلاعات کنگره آمریکا ارائه نکرده است که سازمان مجاهدین خلق ایران از نظر قانونی یا حقوقی باید در لیست قرار بگیرد.
در اینجا فقط یک توضیح وجود دارد که دولت فکر میکند اگر سازمان مجاهدین خلق را در لیست نگاه دارد، ملاها با ما خوشرفتار خواهند بود. خب، اولاً این یک سیاست شکست خورده است. من میدانم که وزارتخارجه تاریخچه طولانی دارد در دفاع از سیاستهای غلط خودش که گاهی بیش از ۵۰سال عمر دارند و این یکی دیگر از این اشتباهات است.
ما به نوعی در سال ۱۹۹۷ فکر میکردیم اگر سازمان مجاهدین خلق را نامگذاری کنیم، ملاهای رژیم ایران به عراق بمب نخواهند فرستاد و سربازان ما را به هوا نخواهند فرستاد، بمب اتمی درست نخواهند کرد، به تروریست در خاورمیانه و سراسر جهان کمک نخواهند کرد و شاید با ما خوش رفتار خواهند شد. حالا ۱۴سال از آن تاریخ گذشته است و من هیچ خوش رفتاری ندیدهام.
در حقیقت ما سیاست خارجی خود را به دولت ایران واگذار کردهایم. به ملاهایی که بر ایران حکمرانی میکنند، به جای آنکه به مردم ایران واگذار کنیم که سیاست خارجی رئیسجمهور و وزارتخارجه ما را شکل دهند. من این را میگویم به دو دلیل، من فکر میکنم که بیعدالتی بزرگی در حق ۳۵۰۰تن که به آنها قول حفاظت داده بودیم روا داشتهایم. من فکر میکنم آمریکا کشور بزرگی است، پس ما باید روی قول خود بایستیم. ولی من بهدلیل بزرگتری بر این باور هستم، دلیلی که من بر این باور هستم ربط زیادی به اشرف ندارد، ربطی به سازمان مجاهدین خلق ندارد، به آمریکا مربوط است. این کشور بر مبنای کرامات انسانی در ۲۳۵سال پیش بنیان گذاشته شد.
من معتقد نیستم که آمریکاییها استثنایی هستند، من فکر نمیکنم که آمریکاییها بهتر از آفریقاییها یا آسیاییها یا کسانی دیگر هستند. ولی من فکر میکنم ما بهخاطر محتویات آییننامه بنیانگذاری کشورمان، بهخاطر اعلامیه استقلال، و قانون اساسیمان یک ملت خاص محسوب میشویم. چون این مدارک چیزی را برقرار کردند که هیچ جای دیگر قبلاً انجام نشده بود. چیزی در قانون اساسی ما وجود دارد که در بهترین قوانین اساسی کشورهای دیگر وجود ندارد و آن حفاظت از گروههای کوچک سیاسی است. گروههای کوچک سیاسی نه گروههای کوچک قومی، چون حفاظت از گروههای کوچک قومی در بسیاری از قوانین اساسی کشورهای دیگر وجود دارد. چیزی که آمریکا به آن احترام میگذارد و به چراغ راه و نمونهیی برای کشورهای دیگر تبدیل شده است، ما معمولاً در سطح استاندارد هایمان زندگی نمیکنیم ولی ما بر تعهدی که به دیگران دادهایم، میایستیم.
دلیلی که مردم حتی با وجود اشتباهاتمان به ما احترام میگذارند این است که ما از خودمان انتظار بیشتری بهعنوان یک ملت داریم، و این چیزی است که اینجا درخطر است.
ما چگونه عمل میکنیم درحالیکه از خودمان چه چیزی را انتظار داریم. ما ۳۴۱روز پیش شروع کردیم. حداقل از زمانیکه من درگیر این موضوع بودهام، وگرنه شما که خیلی پیش از آن شروع کرده بودید. آقای رئیسجمهور، ما باید الآن اقدام کنیم. نه تنها برای افراد در اشرف، نه فقط بهخاطر اینکه ما باید رژیم حاکم در ایران را تغییر دهیم، ما باید اقدام کنیم چون ما بهخاطر کشور خودمان برخاستهایم، زمانی که برای افراد ساکن در اشرف میایستیم.
و اگر ما این کار را انجام ندهیم، نه تنها ما شریک جرم در قتل ۳۵۰۰نفرکه به آنها قول حفاظت دادهایم خواهیم بود، بلکه در بیارزش کردن اصول کشورمان هم دست خواهیم داشت، من فکر نمیکنم، هرگز هیچ رئیسجمهور آمریکایی، هرگز، بخواهد در این عمل دست داشته باشد.
پاتریک کندی: افتخار بزرگی برای من است که کسی را به شما معرفی کنم که نه تنها از وجه قانونی بلکه از وجه اخلاقی نیز میتواند مسائل را مورد بررسی قرار دهد. زیرا پروفسور آلن درشوویتز تمام عمر خود را صرف این کرده است که مطمئن شود ما همه نسبت به حقیقت، صادق باقی بمانیم. چه این در قانون منعکس شده باشد یا در وجدانمان.
به همین دلیل است که او بهعنوان بهترین وکیل برای حقوق مدنی و حقوقبشر شناخته شده است.
و امروز او اینجا حضور دارد که برای ما صحبت کند. دکتر آلن درشوویتز
پروفسور آلن درشویتز، معرفترین وکیل جهان در پروندههای جنایی:
بسیار تشکر میکنم، چه افتخاری است برای شخص من که با شما صحبت میکنم. نه تنها برای اینکه در جمع افراد برجستهیی در این پنل هستم، بلکه برای همه شما که در اینجا حضور دارید. و همچنین به یک دلیل مشخص.
سنت مذهبی من و همچنین سنت مذهبی اسلام میگوید آن کسی که زندگی یک نفر را نجات میدهد، مثل آن است که زندگی تمام دنیا را نجات داده است. ما امروز اینجا هستیم، که زندگی یک دنیا را نجات دهیم و این چه افتخاری برای همه ماست.
حالا که رژیم لیبی واژگون شده و دولت سوریه در زیر آتش است، سرکوبگرترین رژیم در خاورمیانه و شاید کل دنیا، رژیم ایران احمدینژاد است. ملاها که رژیم مذهبی را میچرخانند، با استفاده از شکنجه، تجاوز و قطع عضو، مخالفان خود را سرکوب میکنند. آنها دشمنان خود را به قتلعام تهدید میکنند و بهدنبال ساخت سلاح کشتار جمعی هستند که میتواند ملتها را کاملاًٴ از روی کره زمین محو کند. آنها سفارتها و مراکز جمعی را با گرفتن کشته زیاد از جمله زنان و کودکان منفجر میکنند. آنها مردم از جمله سفیران را بر اساس مذهب و ملیت هدف قرار میدهند.
آنها از حملههای تروریستی علیه سربازان و غیرنظامیان از طریق حمایت مالی و امکانات، پشتیبانی میکنند.
آنها مرتکب جنایات جنگی، جنایت علیه بشریت و قتلعام میشوند. آنها جنایتکاران بینالمللی هستند که مانند بقیه گروههای جنایتکاران، شاهدان جنایات خود را میکشند، تا نتوانند در دادگاهها، علیهشان شهادت بدهند. حالا آنها در حال برنامهریزی برای کشتار جمعی متمرکزترین گروه شاهدان جنایات آنها در دنیا هستند:
ساکنان کمپ اشرف در عراق!
۳۴۰۰ مخالف ایرانی غیرمسلح، که بسیاری از آنها شاهدان بدترین اذیت و آزارهای این رژیم در طی سالیان هستند، بسیاری از آنها شاهد جنایت علیه اعضای خانواده خود بودهاند. اینها گروهی هستد که میتوانند شهادت بدهند. جایی که دادگاه بینالمللی جنایی، احمدینژاد و بقیه را برای جنایات بینالمللی که مرتکب شدهاند، به محاکمه بکشد، باید این کار را بکند و محتمل است که این را انجام دهد. میتوانم به شما بگویم که این موضوع بهطور فعال دنبال میشود. برخی از مهمترین شاهدان ممکن است که از میان ۳۴۰۰ اشرفی اشرف باشند. این یکی از دلایل مهم است که جنایتکاران جنگی که ایرانیان را میچرخانند، مضطرب و پیگیرند که اشرف بسته شود و شاهدان از بین بروند. و بدین ترتیب همانطور که یک وکیل حقوقبشر گفت: آیات بخشش برای قاتلان در ایران خواهد بود.
Tendon mercies and iranian executions
این، نیت فعلی دولت عراق است که کمپ اشرف را ببندد؛ روزی که آمریکا عراق را ترک میکند که آخر امسال است، میدانید که دولت عراق این را در یک یادداشت به اتحادیه اروپا گفته است. ساکنان اشرف وقت بسیار بسیار کمی دارند که برای در امان نگاه داشتن خود از دست قاتلان رژیم ایران که مطمئناً در پی شکار آنها خواهند بود راهی پیدا کنند. تا بهحال چندین نفر کشته شدهاند و صدها تن نیز توسط ارتش عراق که علاقهیی به این مخالفان ایرانی ندارد مجروح شدهاند. دولت آمریکا به این مخالفان مطابق کنوانسیون چهارم ژنو استاتوی افراد حفاظتشده داده است و کمیساریای عالی پناهندگان آنها را متقاضیان پناهندگی که باید حفاظت شوند، میداند ولی هیچکس بهطور واقعی نخواهد بود چنانچه از آنها حفاظت نشود و چنانچه اشرف بسته شود و ترتیبات حفاظتی آنها زودتر انجام نشود.
همانطور که گفتم جنبشهایی در حرکت است که سران رژیم ایران را به دادگاه بینالمللی بکشانند، تلاشهایی در جریان است که چندین کشور امضاکننده معاهده را متقاعد کنند که علیه اینها در رابطه با قتلعام و کشتار مخالفان رژیم ایران شکایت کنند، اگر این اتفاق بیافتد، شاهدانی که درکمپ اشرف هستند، استاتوی شاهدان حفاظتشده را خواهند داشت و اعتبار دادگاه جنایی
ممکن است اینطور شود که بهنحوی جدی اطمینان حاصل خواهد کرد که توسط آدم کشان رژیم ایران ممانعتی برای شهادت دادن آنها ایجاد نشود.
من قصد دارم که بهطورمستقیم با دادستان کل دادگاه جنایی بینالمللی تماس بگیرم و بخواهم که به آنها استاتوی شاهدان حفاظتشده را، بهعنوان شاهدان بالقوه درکمپ اشرف بدهد. این یک جرم بینالمللی است که شهود را صدمه بزنند و یا به قتل برسانند. این کاری است که مافیا میکند. کاری نیست که جامعه متمدن بکند. در هر حال این ۳۴۰۰تن دشمن رژیم ایران شایسته حفاظت بر پایه انساندوستی هستند.
عملی که رژیم ایران و عوامل عراقی مرتکب شدهاند، واضح میکند که این مخالفان اهداف بالقوه تحرکات رژیم ایران هستند. دولت آمریکا که آنها را خلعسلاح کرد، متعهد است حفاظتشان کند.
ما شنیدیم که نخستوزیر عراقی میخواهد با رئیسجمهور آمریکا دیدار کند. ما شنیدیم از خیلیها که رهبر عراقی میخواهد با رئیسجمهوری آمریکا دیدار کند. این نکته جالبی است. اگر رئیسجمهور آمریکا، خواستار تغییری در تعهد دولت عراق در بستن اشرف نشود و سکوت اختیار کند، سکوت او بهعنوان موافقت او با این امر معنی میدهد که بسیار خطرناک است.
یک دستاویز، همانطور که همه میدانیم، مطرح میشود برای رد حفاظت آنها، این است که آنها سازمان مجاهدین هستند، که فقط یکبار ۱۵سال پیش به نظر من اشتباهاً ، توسط دولت ما بهعنوان یک گروه تروریستی ثبت شده. این اولین مورد دلیلی است که توسط دولت عراق در نامه اخیرش به اتحادیه اروپا عنوان شده، «سازمان در حال حاضر توسط جامعه بینالمللی بهعنوان یک گروه تروریستی ثبت نشده است» این نامه در ضمن اشاره به کشورهای همسایه میکند که البته ایران است که واقعاً یک کشور تروریست است و از جانب افراد معقول نیز اینطور ارزیابی میشود.
در حال حاضر چندین دلیل قانونی، اخلاقی و عملی وجود دارد، که نشان میدهد بهانه قراردادن مجاهدین در لیست عملی نیست یکم اینکه این حقیقت ندارد. حتی اگر چنین بود که مجاهدین تروریست هستند که درست نیست، این لیستگذاری نمیتواند طبق قوانین بینالمللی مانع حفاظت از اشرف بشود بهطور قطع هیچکدام از ساکنان اشرف نمیتوانند تروریست تلقی شوند. آنها خلعسلاح هستند و در هیچگونه فعالیتی که نشانهیی از تروریسم دارد، فعال نیستند. هیچکدام از آنها طبق قوانین بینالمللی در وضعیت رزمی و جنگی نیستند؛ چه رزمندگان یک جنگ مشروع یا جنگ غیرقانونی. ثانیاً تروریست خواندن مجاهدین البته همواره زیر سؤال بوده است. و امروز بیش از همیشه سؤالبرانگیز است. حتی اگر هم یک گروهی یک بار تروریست تلقی شد، معنیاش این نیست که میتوان تا ابد آنها را تروریست تلقی کرد. قانون واضح است. وضعیت آنها باید بهطور مکرر بازبینی شود و هیچ شواهدی وجود ندارد که ادامه لیستگذاری را توجیه کند.
وقتی که رئیس سابق اف.بی.آی و وزیر سابق امنیت ملی که مدارکی دیده است که هیچکدام از ما ندیدهایم، میتواند بازبینی کند که هیچگونه تهدیدی از طرف این سازمان وجود نداشته، این موضوع باید اعتبار بسیار زیادی داشته باشد و رئیسجمهور و وزیر امور خارجه آمریکا باید این شواهد را بازبینی کنند و باید این سازمان را از لیست خارج کنند.
در هر صورت، هزار زن، کودکان، افراد مسن و دیگران که در میان ۳۴۰۰ ساکنان کمپ اشرف هستند، این حق را دارند که از حفاظت برخوردار شوند، بهرغم اینکه این لیستگذاری درست یا غلط باشد. حتی دولت عراق هم به نظر میرسد که این موضوع را در تئوری تصدیق و ادعا میکند که با ساکنان کمپ اشرف بر اساس اصول حقوقبشر و قوانین بینالمللی مندرج در اعلامیه جهانی حقوقبشر و کنوانسیونهای بینالمللی سیاسی و حقوقی برخورد میکند.
اما در عمل طرح بستن کمپ اشرف حکم مرگی است برای ساکنان آن بهخاطر اینکه یک بار مجاهدین بهعنوان یک گروه تروریستی توسط دولت آمریکا لیستگذاری شده.
درحال حاضر، من پیشبینی میکنم که این برچسب برطرف شود. بهمحض اینکه تمام شواهد بازبینی شود، اما این یک پیروزی جانسوز خواهد بود اگر که در این میان، ساکنان اشرف مورد حمله واقع شوند و کشته شوند.
برخلاف ادعای دولت عراق که طبق قوانین عمل خواهد کرد بهطور فعال مانع فعالیت ارگانهای سازمان مللمتحد میشود که برای کمک به موضوع انتقال ساکنان اشرف به محلی مطمئن تلاش میکنند. و حالا دولت عراق بهدنبال یک توطئه جدید است. اکنون آنها تلاش میکنند که حمایت برخی ارگانهای سازمان مللمتحد و برخی مقامات مللمتحد را برای پیاده کردن سیاستهای خودشان درکمپ اشرف جلب کنند. این یک عدم اعتماد در بدترین شکل آن را ایجاد میکند و نباید به آن اجازه داد که اینطور پیش برود.
جامعه جهانی اغلب در جلوگیری از قتلعامهای بزرگ مخالفان و تشخیص رژیمهای نسلکش، بسیار ناموفق بوده است. کافیست بهخاطر بیاورید و در نظر داشته باشید تراژدی وحشتناک کامبوج، روآندا، دارفور، یوگسلاوی سابق، ارمنستان چندین دهه قبل و اروپای شرقی ۶۰سال پیش. دوباره هرگز. ولی شما میدانید چه اتفاقی برای دوباره هرگز افتاد؟ دوباره و سه باره و چند باره اتفاق افتاد.
این بار ما باید به تعهدات انساندوستانهمان پایبند و استوار باقی بمانیم. اکنون دنیا فهمیده است و هیچ بهانهیی وجود ندارد. وقتی هولوکاست اتفاق افتاد، همه گفتند ما نمیدانستیم، وقتی نسلکشی ارمنستان اتفاق افتاد ما نمیدانستیم، وقتی نسلکشی کامبوج داشت اتفاق میافتاد، گفته میشد که این تبلیغات است و ما هیچ نمیدانستیم، ما در مورد روآندا و دارفور هم نمیدانستیم، اما حالا ما میدانیم و به ما گفته شده است، به ما اخطار داده شده است، وجدانهای جامعه جهانی تحریک شده است. ما میدانیم که دنیا دارد نگاه میکند. ما باید اقدامی بکنیم که از۳۴۰۰تن افراد بیدفاع حفاظت کنیم.
اگر ما در این کار شکست بخوریم خون انسانهای بیگناه بر روی دستهای ما خواهد بود، اقدامهای نجاتبخش مشخصی وجود دارد که دولت ما میتواند فوراً انجام دهد، شما بعضی از این اقدامها را از سخنرانان برجسته امروز شنیدهاید، ما باید یک فرستاده ویژه تعیین کنیم که با تلاشهای مسالمتآمیز این مسأله را حل کند. ما باید بهطور علنی به دولت عراق بگوییم که ضربالاجل ۳۱دسامبر را لغو کند. ما باید این کار را بکنیم قبل از اینکه مالکی به آمریکا بیاید. ما باید این موضوع را به شورای امنیت سازمان مللمتحد ببریم بهعنوان تصمیم مربوط به جلوگیری از فاجعه انسانی و باید این را سریع انجام دهیم. وزارتخارجه بلادرنگ باید این بهانه وحشتناک را که عراقیها از آن استفاده میکنند، با خارج کردن نام مجاهدین از لیست وزارت خارجه، از میان بردارد. و در آمریکای ما که مجسمه زیبای آزادی در کنار بندر خوشآمد میگوید به پدر برزگ و مادر بزرگ من، ما باید آماده پذیرفتن شماری از ساکنان کمپ اشرف به دلایل بشردوستانه باشیم.
به قول مسیح: «به سوی من آورید، همه نیازمندانتان را، همه گروهتان را، و همه آنهایی را که آرزوی آزادی دارند» و چه کسی بیش از اشرفیان در این شرایط با این گفته انطباق دارد؟ کسانی که امروز در سایه اعدام قرار دارند.
هیچ جایی برای درنگ نیست. ساعت مرگ تیکتاک است، اگرالان نه، پس چه زمانی؟ الی ویزل دوست عزیز من که میدانم او هم در این زمینه (اشرف) فعال بوده در این مورد یکبار گفت درسی که من از هولوکاست گرفتم این است که به تهدید دشمن بیشتر اعتقاد داشته باش تا به قول دوست. ما باید ثابت کنیم که این اعتقاد غلط است. ما مردم آمریکا برای آن چه که امروز اتفاق افتاد باید به قول و تعهدمان پایبند باشیم. ما باید این کار را بکنیم. ما باید این کاررا بکنیم. با تشکر.
پاتریک کندی: ژنرال جان کین کسی است که در طول زندگیاش یونیفرم سربازان آمریکایی را به تن داشته است. هنگامی که بحث اعمال سیاست میشود، فارغ از اینکه همانطور که ریچارد گفت این سیاست مصلحت یا سیاست اصول باشد ما همیشه از این بابت در کشورمان بسیار خوشبخت هستیم که کسانی را داریم، همانطور که ریچارد در کمیسیون ۱۱سپتامبر گفت که برای ارزشهای آمریکا حاضرند با تهاجم بایستند.
جان کین ژنرال بازنشسته ۴ ستاره و معاون رئیس ستاد ارتش آمریکا بوده است.
در میان بسیاری از ماموریتها و دستاوردهای وی فقط کافی است از ۲تای آنها نام برد. او دریافت کننده ستاره نقرهای و ستاره برنز بهخاطر شجاعت در زیر آتشباری بوده است. این مردی است که فقط حرف نمیزند بلکه عمل میکند بهمین دلیل است که فکر میکنم بسیار بجاست که او امروز در میان ما است. خواهش میکنم با دست زدن از او برای آمدن به تریبون استقبال کنید.
ارتشبد جان کین، معاون ستاد نیروی زمینی آمریکا (۱۹۹۹ ـ ۲۰۰۳) :
اجازه بدهید ابتدا خودم را با اظهارات همکاران برجستهام در این جلسه در خصوص موضوع مورد نگرانی شما و چالشهایی که با آن مواجه هستید و همینطور شیوه بسیار خوب در راهحلهایی که ارائه کردند، سهیم بدانم.
سهم من در برنامه توضیح امروز تمرکز بر رژیم ایران و سیاست خارجی آمریکاست، اگر ما بتوانیم این مسأله را پاسخ دهیم، خیلی از مشکلات خاورمیانه و سازمان مجاهدین خلق ایران را نیز حل خواهیم کرد. عملیات احمقانه عوامل رژیم ایران در توطئه قتل سفیر عربستان سعودی در آمریکا و نفس انجام عملیات در آمریکا طعنهها و سرزنشهای زیادی را برای سیاست مذاکره و مماشات دولت اوباما در قبال دولت ایران بهدنبال آورد.
من چند نکته را آماده کرده بودم به شما بگویم که در کنگره آمریکا حدوداً ۲هفته پیش در یک کمیته مشترک در مورد رژیم ایران بیان کرده بودم.
در حقیقت دولتهای جمهوریخواه و دموکرات آمریکا از سال ۱۹۸۰ تا بهحال در یک برخورد موثر با این واقعیت تلخ که دولت ایران اولین دشمن استراتژیکی ما در جهان است، ناکام بودهاند.
سال ۱۹۸۳ عاملان و جاسوسان رژیم ایران، حزبالله، سفارت آمریکا در لبنان را منفجر کردند، پایگاه سربازان نیروی دریایی آمریکا و بلافاصله در سال بعد سفارت ما را که در کل حدوداً ۵۰۰ کشته بر جای گذاشت. ما نه تنها به این فاجعه پاسخ ندادیم، بلکه نیروهایمان را از لبنان بیرون کشیدیم.
در سال ۱۹۸۳، رژیم ایران از حزب الدعوه، یک گروه تندرو، پشتیبانی کرد که به سفارت آمریکا در کویت حمله کرد، و به محل مسکونی ریتیون حمله برد و بیش از ۸۰ کشته و زخمی بر جای گذاشت.
در سال ۱۹۸۴، رئیس اطلاعات مرکزی در لبنان، ویلیام باکلی، ربوده و نهایتاً کشته شد، که شروع عملیات پیچیده آدمربایی با حمایت رژیم ایران برای بیش از ۱۰سال بود. این موضوع موجب سیاست غلط و بیمار دولت ریگان شد که به تبادل سلاح در مقابل گروگانگیری با رژیم ایران راه برد.
در سال ۱۹۸۵، پرواز ۸۴۷- TWA (Trans World Airlines) در مسیرش به رم ربوده و به بیروت برده شد. سپس غواص نیروی دریایی آمریکا کشته و بدنش در باند فرودگاه انداخته شد. در نهایت گروگانها در ازای آزاد شدن صدها تروریست تندرو از زندانهای اسراییل آزاد شدند.
در سال ۱۹۹۶، برجهای خبر در پایگاه نیروی هوایی ارتش آمریکا در عربستان سعودی منفجر شدند، که توسط حزبالله و با پشتیبانی رژیم ایران انجام شد و ۱۹ کشته و بیش از ۴۰۰ زخمی بر جای گذاشت. با وجود اینکه دستگاه اطلاعاتی ما آن را کار جانیان حزبالله با پشتیبانی رژیم ایران شناسایی کردند، ما باز هم پاسخ نگفتیم و حتی پایگاههایمان در عربستان سعودی را نیز تعطیل کردیم.
از سال ۲۰۰۳ تاکنون، رژیم ایران به شبهنظامیان شیعی در عراق که مستقیماً در کشتار سربازان آمریکایی در عراق دست دارند موشک، خمپاره، بمبهای جهنده، و پول داده است. و اضافه بر این، شبهنظامیان توسط نیروهای ویژه سپاه قدس در پایگاههای آموزشی ایران آموزش و دوره دیدهاند.
زمانی که رژیم ایران در عراق در سال ۲۰۰۹، در حال شکست خوردن بود، تصمیم اخیر رئیسجمهور مبنی بر خروج نیروهای آمریکایی از عراق دستان ما را در جنگ با رژیم ایران بست و در ریسک گذاشت و دستان آنان را باز کرد.
در حالی که ما در حال صحبت هستیم، مالکی در حال تضعیف حریفان سیاسی خود در عراق است. او رهبران اصلی سنی را از ارتش بیرون میکند و پایگاههایش را تقویت میکند. حمله به کمپ اشرف قسمتی از استراتژی رژیم ایران در عراق است که اثر انگشتانش در هر جای آن مشهود است، مثل کاری که با کمکهای مالی و دادن مهمات به طالبان در افغانستان انجام میدهند.
بازوی نظامی رژیم ایران برای حمایت از تروریسم با فرماندهی قاسم سلیمانی که ۱۵سال است در این سمت قرار دارد انجام میشود. سلیمانی فرمانده نظامی یا رئیس سیاسی ندارد، او فقط به یک نفر رهبر رژیم ایران، خامنهای، پاسخگوست.
در آخر، ما میدانیم که طرح عملیات ترور در آمریکا توسط سلیمانی که مطمئناً آمریکاییان هم در آن کشته میشدند، دستکم توسط رهبر رژیم ایران تصویب شده و شاید در حقیقت توسط او رهبری هم شده باشد.
چرا آنها چنین چیزی را میخواستند؟ خب، به سادگی به این دلیل که چون میتوانستند. نه تنها این، بلکه آنها معتقدند که ما ضعیف هستیم و آنها میتوانند از عواقب آن مصون باشند. در حقیقت ما باید از خود بپرسیم که آیا سیاست آمریکا در قبال ایران کاری کرده است؟ به نظر میرسد که ما فقط سیاست حرافی در مقابل رژیم ایران داشتهایم درحالیکه رژیم ایران در عوض درگیر کارهایی علیه منافع ما بوده است.
ما همچنین درگیر مذاکره با رژیم ایران بودهایم، که بیمورد است، درحالیکه رژیم ایران در حال دستیابی به سلاح اتمی بوده است. ما برخی تحریمهای محدود را اعمال کردهایم، با این منظور که آنها را منزوی کنیم، در صورتیکه عملاً تأثیری بر فعالیتهای اتمی و حمایت رژیم ایران از گروههای تروریستی نداشته است. ما باید قبول کنیم که رژیم ایران هم بدون مشکلات و چالشهای خودش نیست، داشتن ۲کشور دموکرات در ۲طرف مرزهایش، عراق و افغانستان از نظر ژئوپولوتیک تهدیدی برای کنترل ظالمانه و سرکوب مردم خودش و حفظ رژیمش خواهد بود. بهار اعراب هم در اصل دست ردی بر اسلام افراطی است و مردم در خیابانها ثابت کردند که که بهدنبال تغییر سیاسی و عدالت اجتماعی و فرصتهای پیشرفت اقتصادی که راه و روش اصلی دموکراسی غربی است، هستند.
یقیناً رژیم ایران تلاش میکند تا از فرصتهای به دست آمده از ناآرامیهای اجتماعی بهار عرب سوءاستفاده کند. اما هیچیک از تظاهرکنندگان ارزشهای این رژیم را نمایندگی نمیکنند. از دست دادن یک حامی تروریسم دولتی مثل قذافی، یک شکست محسوب میشود، و همینطور تظاهرات در سوریه که متحد شماره یک رژیم در منطقه بهشمار میرود. با این همه، وقت آن رسیده که استراتژی خودمان را در قبال رژیم، بازبینی کنیم، چرا که واقعیت تلخ عبارت از این است که بهرغم گفتار ما، و بهرغم تلاشها برای گفتگو، ایزوله کردن و اعمال تحریمها، رژیم ایران همچنان از مزدوران خود علیه منافع ایالات متحده استفاده میکند و همچنان بهدنبال دستیابی به تسلیحات هستهیی است. بنابراین باید به این نتیجه واضح اذعان نمود که سیاست ما شکست خورده است، و شکست آن مفتضحانه بوده است.
حال چه میتوان کرد؟ اول و قبل از هرچیز باید با رژیم ایران بهعنوان آنچه واقعاً هست رفتار کرد، یعنی یک دشمن استراتژیک. و هدف استراتژیک ما باید تغییر این رژیم باشد. بنابراین، باید از تمام مؤلفههای قدرت ملی علیه آنها استفاده کرد و به این وسیله یک چارچوب استراتژیک را تشکیل داد که با تمام منافع اصلی رژیم ایران مقابله میکند و البته که باید حمایت و همکاری بینالمللی را نیز کسب نمود. اما صرفنظر از سطح حمایتی که ما از جانب جامعه بینالمللی دریافت خواهیم کرد، باید دست به کار شویم. برای مثال میتوان از چند اقدام نام برد: منافع مالی که خارج از ایران هستند را مصادره کرد. همانطور که بسیاری از شما میدانید وقتی خمینی و ملایان ایران را تصرف کردند، آنها منافع تجاری شاه را در دست گرفتند و اکنون از این منابع بهرهبرداری میکنند و در نتیجه میلیاردر شدهاند. ما میدانیم این منافع در کجا هستند و میتوانیم همانند کاری که بهطور موفقیتآمیز با منافع مالی القاعده در سراسر دنیا کردهایم، آنها را مسدود کنیم.