Wednesday, November 30, 2011
دوستان عزيز فقط 29 روز به پايان ضرب الاجل باقي مانده است

دوستان عزيز فقط 29 روز به پايان ضرب الاجل باقي مانده است لطفا براي دفاع از اشرفيهاي قهرمان پتيشن را امضا كنيد و دست از فعاليت و حمايتهاي خود برنداريد . زمان در حال گذر است و چيزي به پايان ضرب الاجل باقي نمانده است
https://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi
https://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi
گرامی باد خاطره سردار جنگل میرزاکوچکخان

یازدهم آذرماه، سالروز شهادت سردار جنگل، میرزاکوچکخان درسال 1300 شمسی
سردار جنگل، میرزاکوچکخان در سال 1294، درست در شرایطی که اســتعمار انگلســــتان درصــــدد گسترش تسلط خود بر تمـامی ایران بود، پرچم مقاومتی مســـــلحانه را در جنگلهای فومن گیلان برای مقابله با استیلای مجدد استبداد و استعمار، و در مسیر برقراری آزادی و استقلال ایران برافراشـت. در آن شرایط که فرصتطلبان و سازشکاران و افرادی همچون وثوقالدوله و ســـــــیدضـــــیاءالــدین و تقیزاده با تسلیمطلبی، راه تسلط استعمار انگلستان در ایران را میگشودند، میرزا به مقاومت برخاست و پس از مدت کوتاهی، آتش مقاومت مسلحانه انقلابی در سراسر گیلان و جنگلهای شمال، گسترش یافت.
اسم اصلیاش یونس بود معروف به میرزاکوچک فرزند میرزا بزرگ اهل رشت ساکن استادسرا.
در سال 1259 شمسی در یک خانواده متوسط در رشت به دنیا آمد. سنین اول عمر را در مدرسه حاجیحسن واقع درصالحآباد رشت و مدرسه جامع، به آموختن صرفونحو و تحصیلات دینی گذراند. مدتی هم در تهران در مدرسه محمودیه بههمین منظور اقامت گزید ولی تحولات پرفرازونشیب دوران مشروطه، تعدیات بیپروا و مداوم روس و انگلیس به میهن ما، حاکمیت منحط دولتمردان سرسپرده، فقدان امنیت و تداوم ظلم و ستم بر اقشار مختلف مردم محروم، مسیر افکارش را تغییر داد و عبا و قبا و نعلین و عمامه را به تفنگ و فشنگ و نارنجک مبدل ساخت و راه انقلاب و رهایی خلقش را برگزید.
میرزاکوچک در همان ایام، شنید که جنبش مشروطه درگرفته، و شور آزادیخواهی، مردم را فرا گرفته. حدوداً 25ساله بود که عاشق ستارخان شد. لباس مجاهدی پوشید و مدتی به عضویت کمیته ستارخان درآمد و همراه با مجاهدان گیلان در فتح قزوین شرکت کرد. موقع فتح تهران درحالیکه هنوز قزاقهای محمدعلیشاه، مقاومت میکردند، او مأمور تسخیر قزاقخانه شد. نبرد او برای تسخیر قزاقخانه سه روز طول کشید و سرانجام تسخیر شد. همچنین در شورش برخی مزدوران محمدعلیشاه که به تحریک بقایای استبداد درگرفته بود، به یاری ستارخان شتافت، اما در بین راه بیمار شد و ناچار به تهران برگشت.
بعداز فتح تهران و استقرار دولت مشروطه، سردار ملی، ستارخان در جریان توطئه خلعسلاح مجاهدین در باغ ملی تهران مورد اصابت گلوله قرار گرفت و از ناحیه پا زخمیشد. زخم، بسیار کاری بود و به آسانی بهبود نمییافت و سردار ملی تا لحظه پایان عمر کوتاهش از آن رنج برد و بدینسان فروغ زندگی آن بزرگمرد، خیلی زود خاموش شد، اگرچه آرمانهایش زنده ماند و ایرانزمین برای همیشه وامدار او گردید.
آری، مشعلدار خاموش شد. اما مشعل، خاموش نشد. ایرانزمین، سردار آزادیستان دیگری را راهی میدان میکرد تا مشعل آزادی را همچنان برافروخته نگه دارد.
میرزاکوچکخان، داوطلبانه از تهران راهی کارزار ”گمیشتپه“ شد. جنگی که به تحریک محمدعلیشاه مخلوع در ترکمن صحرا شروع شده بود. در آنجا از ناحیه سینه، گلوله خورده و بهشدت مجروح شد. کوچکخان را به قفقاز انتقال دادند. در مدت اقامت چندماهه در بادکوبه و تفلیس، با افکار ترقیخواهانه، بیشتر آشنا شد. پس از بازگشت به ایران شروع به فعالیت آزادیخواهانه کرد، اما به دستور کنسول روسیه در رشت، از اقامت در زادگاهش رشت ممنوع شد و ناگزیر به تهران رفت و در آنجا اقامت گزید.
میرزاکوچکخان بعد از سرخوردگی از رهبران بهاصطلاح ملیگرا در تهران، مجدداً راهی زادگاهش گیلان شد و درسال 1294 شمسی، کار جنبش جنگل را شروع کرد. خودش بود و خالو قربان و برادرش رحمان از ایل کلهر، و احسانالله خان، و احمد کسمایی.
خلاصه، آنها جنبش جنگل را در جنگلهای فومن گیلان آغاز کردند. روزنامهیی نیز به نام جنگل منتشر کردند تا اهداف جنبش از جمله استقلال ایران و یگانگی عموم مردم ایران را به آگاهی همگان برسانند.
طولی نکشید که جنگل گیلان، کانون مبارزه شد و از همه نقاط کشور به آنها پیوستند. روشنفکران و حتی کشاورزان میآمدند سلاح به دست میگرفتند. جنگل، خانه جنگلیها و سنگر آنها شده بود.
دوسال از آغاز نهضت جنگل گذشته بود که دیکتاتوری تزاری در روسیه با انقلاب سوسیالیستی 1917 سرنگون شد و نیروهای متجاوز روسیه تزاری براساس تصمیم دولت انقلابی از ایران خارج شدند. قوای استعماری و سرکوبگر تزاری، از برابر جنبش جنگل برداشته شدند.
مجاهدین جنگل، به رهبری میرزاکوچکخان، در سال 1299 شمسی، سراسر گیلان از جمله شهر رشت را آزاد کردند و میرزا بنابه دعوت مردم و در میان استقبال شورانگیز آنان در خرداد آن سال وارد شهر شد و با صدور اعلامیهیی، استقرار حکومت جمهوری را در گیلان اعلام کرد.
آرمانهای جنبش جنگل خیلیترقیخواهانه بود:
تساوی حقوق مدنی و اجتماعی زن و مرد، به رسمیت شناختن حق متساوی برای انتخاب شدن و انتخاب کردن برای همه آحاد مردم، آزادی فکر و عقیده، آزادی اجتماعات، آزادی بیان، اصلاحات ارضی، آموزش ابتدایی مجانی و آموزش اجباری برای اطفال، جدایی روحانیت از امور سیاسی و معاشی و مصون بودن دیانت افراد از تعرض، ممنوعیت کار برای کودکان کمتر از 14سال، محدود بودن ساعتهای کار به 8ساعت در شبانه روز و یک روز تعطیل اجباری در هفته برای همه کارگران و مزدبگیران و ملی شدن جنگلها.
شعار مجاهدین جنگل، اخراج نیروهای بیگانه، برقراری امنیت و رفع بیعدالتی و مبارزه با خودکامگی واستبداد بود.
روزنامه جنگل در شماره 28سال اول، خطمشی سیاسی نهضت را چنین بیان کرده است:
ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم. استقلالی به تمام معنای کلمه، یعنی بدون اندک مداخله هیچ دولت اجنبی ـ اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکیلات دولتی، که هر چه بر سر ایران آمده از فساد تشکیلات دولتی است.
سردار جنگل در برخورد با مدعیان و نیروهای دولتی و ارتجاعی، عزم جنبش را برای تحقق آزادی و استقلال ایران به روشنی بیان میکرد. در جواب رئیس روسی قوای قزاق تهران که به او پیشنهاد تسلیم شدن کرده بود نوشت: … انقلابات امروزه دنیا ما را تحریک میکند که مانند سایر ممالک، در ایران اعلان جمهوریت داده و رنجبران را از دست راحتطلبان برهانیم ولیکن درباریان، تن درنمیدهند که کشور ما با قانون مشروطیت از روی مرام دموکراسی اداره شود. با این ادله، وجدانم به من حکم میکند در راه سعادت کشورم سعی کنم، گو آن که کرورها نفوس و نوامیس و مال ضایع شود. در مقابل، جوابی را که موسی به فرعون و محمدص به ابوجهل و سایر مقننین و قائدین آزادی در محکمه عدل الهی میدهند، من هم میدهم. بنده و همراهانم، شما و پیروانت در این دو خط مخالف میرویم باید دید عقلای عالم به جسد کشته ما میخندند و یا به فاتحیت شما تحسین میکنند؟
جنبش جنگل بهرهبری میرزا در راه خود مصمم بود. اما جنبشهای ملی و استقلالطلبانه، همیشه از طرف مزدوران استعمار، مزاحم تلقی میشوند. جنبش جنگل نیز زیر فشار قوای دولتی، و نیروهای قزاق ، که حالا تحت تسلط نیروهای انگلیس درآمده بودند قرار گرفت. سرانجام وقتی در کودتای سوم اسفند سال 1299 سیدضیاء به نخستوزیری رسید، شرایط سرکوب جنبش جنگل برای دولت دستنشانده فراهم شد، عامل اجرای این کودتا یعنی رضاخان میرپنج که یکی ازافسران قزاق بود مأمور خاموش کردن آتش جنبش جنگل شد.
از سوی دیگر در نخستین روزهای پس ازکودتای سیدضیاء، در دهم اسفند 1299، قراردادی بین ایران و شوروی بسته شد که یکی از مواد آن همکاری با رژیم ایران در خاموش کردن این جنبش، و عدم حمایت شوروی از جنبش جنگل بود. سفیر شوروی در ایران در 5 اردیبهشت 1300 این موضوع را در نامهیی به میرزاکوچکخان یادآوری کرد. نزدیکی دولتهای ایران و شوروی، اختلافات شدیدی را در درون جنبش جنگل بهوجود آورد. برخی متحدان میرزا سازشکاری پیشه کردند. آنها در ادامه مبارزه تردید کردند. قوای تحت امر احساناللهخان و خالوقربان با نیروهای میرزا به مقابله و رویارویی خونین پرداختند. و این اوضاع، زمینه را برای حمله قزاقها به سرکردگی رضاخان به گیلان مساعد کرد.
رشت در 12آبان 1300 به تصرف نیروهای قزاق درآمد. آنگاه حملات نیروهای قزاق به مجاهدان جنگل شدت یافت. مجاهدین جنگل دربرابر یورش گسترده نیروهای قزاق و انگلیس، مقاومت کردند. بسیاری از یاران میرزا شهید شدند. برخی از متحدین تسلیمطلب وی به خدمت دشمن درآمدند و بقیه نیز پراکنده شدند. سردار جنگل تنها ماند اما همچنان سرسخت و سازشناپذیر بهمنظور جمعآوری و سازماندهی مجدد باقیمانده نیروها و ادامه مبارزه، تصمیم گرفت به خلخال برود و از همپیمانی که در آنجا داشت کمک بگیرد. یکی از این همپیمانان دلاور و بزرگوار، عظمتخانم فولادلو از سران عشایر خلخال بود که پیش از این با میرزا ملاقات نموده و قول داده بود که هر کمکی از دستش برآید به جنبش جنگل خواهد کرد. عظمتخانم، در دوران سختی نیز همچنان بر سر پیمان خود باقی بود و بهمحض شنیدن خبر حرکت میرزا بهسوی خلخال، چند صد سوار آماده کرده بود تا آنها را به پیشواز میرزا بفرستد. اما افسوس که دیر شده بود.
میرزا در سفر خود به همراه یار وفادارش، که یک آلمانی بهنام ”گائوک“ و معروف به هوشنگ بود، در راه خلخال، در گردنه گیلوان، دچار کولاک شدید گردید و سرانجام روز 11آذر سال 1300 شمسی، هر دو در اثر سرمازدگی جان باختند. وقتی این خبر در منطقه پخش شد، یکی از ملاکین مزدور و جنایتکار که کینه بسیاری از میرزا در دل داشت با عدهیی از تفنگچیانش خود را به آن محل رساند و با ممانعت از خاکسپاری پیکر سردار قهرمان جنگل، توسط روستائیان، سر از پیکر بیجان او جدا کرد. سپس یکی از همان فرصتطلبان و عناصر خائنی که به میرزا پشت کرده و به خدمت دشمن درآمده بود، برای اثبات سرسپاری خود، سر بریده میرزا را به تهران برد و آن را به رضاخان تقدیم نمود. به این ترتیب جنبش جنگل پس از هفت سال مبارزه بیوقفه با استعمار انگلیس و ارتجاع داخلی از پای درافتاد.
بخشی از سخنان رهبر مقاومت مسعود رجوی در میتینگ تاریخی استادیوم تختی شهر رشت - 14اسفند 1358
بههرحال برای من افتخار بزرگی است که امروز یعنی در سالگرد پیشوای بزرگ نهضت ملی، مصدق کبیر در میان شما باشم. در کنار شما، در خانه شما، یعنی در محضر میرزا، سردار بزرگ جنگل، سرداری که نخستین پیشگام تاریخ معاصر ایران در مبارزه انقلابی مسلحانه بود
سرداری که در پس زمستان تیره وطن و در تندباد سیاه وطنفروشی و ساختوپاختهای وثوقالدولهها از کنج مدرسه، راه جنگل را پیش گرفت تا به گرمی و خروش خون خودش، بهاری تازه خلق کند. و هر چه درس وفا و صفا خوانده بود، در مقابل خلق پس دهد و راستی که چه خوب، معلم وفا و پاکباختگی و وطنپرستی و مروت شد و تعلیم داد. نه به تمام گیلان، بل به تمام ایران.
آن که وقتی سر از بدن یخزدهاش جدا میکردند، جز یک ریال چیزی بیشتر در جیب نداشت ولی با این همه در پی آرمان مردم و آرمان آزادی در مقابل هر توفانی، سینه سپر میکرد. راستی در تاریخ چه بد نوشتهاند، چه بد نوشتهاند که سردار ما در برفها یخ زد.
نه، نه، آنها البته میخواستند سردار یخ بزند، ولی میرزای ما که یخ نزد! او در آرمانش ذوب شد و در رگها و قلبهای تکتک ما جاری شد، مگر ندیدید؟
مگر ندیدید که سردار جنگل، با همان سلاح و با همان عزم آهنین هر وقت لازم شد از قلب گیلان دوباره بپا خاست، دوباره برخاست، آمد در شهرها و روستاها و پیام جنگل سبز را که همان سرود سرخ رهایی است تودهگیر کرد.
پس چه کسی گفت که میرزا یخ زد؟ نه، او همین جاست! توی دل تکتک ما و همالآن دارد میتپد. آخر، ما همان نسلی هستیم که تفنگ و آرمان سردار را به دوش کشیدیم، نسلی که در آرمان و تفنگ سردار زنده شدیم و باز هم او در ما زنده خواهد شد. برعلیه ستمگرها، دزدان شرف، و دزدان حاصل کار مردم.
سردار جنگل، میرزاکوچکخان در سال 1294، درست در شرایطی که اســتعمار انگلســــتان درصــــدد گسترش تسلط خود بر تمـامی ایران بود، پرچم مقاومتی مســـــلحانه را در جنگلهای فومن گیلان برای مقابله با استیلای مجدد استبداد و استعمار، و در مسیر برقراری آزادی و استقلال ایران برافراشـت. در آن شرایط که فرصتطلبان و سازشکاران و افرادی همچون وثوقالدوله و ســـــــیدضـــــیاءالــدین و تقیزاده با تسلیمطلبی، راه تسلط استعمار انگلستان در ایران را میگشودند، میرزا به مقاومت برخاست و پس از مدت کوتاهی، آتش مقاومت مسلحانه انقلابی در سراسر گیلان و جنگلهای شمال، گسترش یافت.
اسم اصلیاش یونس بود معروف به میرزاکوچک فرزند میرزا بزرگ اهل رشت ساکن استادسرا.
در سال 1259 شمسی در یک خانواده متوسط در رشت به دنیا آمد. سنین اول عمر را در مدرسه حاجیحسن واقع درصالحآباد رشت و مدرسه جامع، به آموختن صرفونحو و تحصیلات دینی گذراند. مدتی هم در تهران در مدرسه محمودیه بههمین منظور اقامت گزید ولی تحولات پرفرازونشیب دوران مشروطه، تعدیات بیپروا و مداوم روس و انگلیس به میهن ما، حاکمیت منحط دولتمردان سرسپرده، فقدان امنیت و تداوم ظلم و ستم بر اقشار مختلف مردم محروم، مسیر افکارش را تغییر داد و عبا و قبا و نعلین و عمامه را به تفنگ و فشنگ و نارنجک مبدل ساخت و راه انقلاب و رهایی خلقش را برگزید.
میرزاکوچک در همان ایام، شنید که جنبش مشروطه درگرفته، و شور آزادیخواهی، مردم را فرا گرفته. حدوداً 25ساله بود که عاشق ستارخان شد. لباس مجاهدی پوشید و مدتی به عضویت کمیته ستارخان درآمد و همراه با مجاهدان گیلان در فتح قزوین شرکت کرد. موقع فتح تهران درحالیکه هنوز قزاقهای محمدعلیشاه، مقاومت میکردند، او مأمور تسخیر قزاقخانه شد. نبرد او برای تسخیر قزاقخانه سه روز طول کشید و سرانجام تسخیر شد. همچنین در شورش برخی مزدوران محمدعلیشاه که به تحریک بقایای استبداد درگرفته بود، به یاری ستارخان شتافت، اما در بین راه بیمار شد و ناچار به تهران برگشت.
بعداز فتح تهران و استقرار دولت مشروطه، سردار ملی، ستارخان در جریان توطئه خلعسلاح مجاهدین در باغ ملی تهران مورد اصابت گلوله قرار گرفت و از ناحیه پا زخمیشد. زخم، بسیار کاری بود و به آسانی بهبود نمییافت و سردار ملی تا لحظه پایان عمر کوتاهش از آن رنج برد و بدینسان فروغ زندگی آن بزرگمرد، خیلی زود خاموش شد، اگرچه آرمانهایش زنده ماند و ایرانزمین برای همیشه وامدار او گردید.
آری، مشعلدار خاموش شد. اما مشعل، خاموش نشد. ایرانزمین، سردار آزادیستان دیگری را راهی میدان میکرد تا مشعل آزادی را همچنان برافروخته نگه دارد.
میرزاکوچکخان، داوطلبانه از تهران راهی کارزار ”گمیشتپه“ شد. جنگی که به تحریک محمدعلیشاه مخلوع در ترکمن صحرا شروع شده بود. در آنجا از ناحیه سینه، گلوله خورده و بهشدت مجروح شد. کوچکخان را به قفقاز انتقال دادند. در مدت اقامت چندماهه در بادکوبه و تفلیس، با افکار ترقیخواهانه، بیشتر آشنا شد. پس از بازگشت به ایران شروع به فعالیت آزادیخواهانه کرد، اما به دستور کنسول روسیه در رشت، از اقامت در زادگاهش رشت ممنوع شد و ناگزیر به تهران رفت و در آنجا اقامت گزید.
میرزاکوچکخان بعد از سرخوردگی از رهبران بهاصطلاح ملیگرا در تهران، مجدداً راهی زادگاهش گیلان شد و درسال 1294 شمسی، کار جنبش جنگل را شروع کرد. خودش بود و خالو قربان و برادرش رحمان از ایل کلهر، و احسانالله خان، و احمد کسمایی.
خلاصه، آنها جنبش جنگل را در جنگلهای فومن گیلان آغاز کردند. روزنامهیی نیز به نام جنگل منتشر کردند تا اهداف جنبش از جمله استقلال ایران و یگانگی عموم مردم ایران را به آگاهی همگان برسانند.
طولی نکشید که جنگل گیلان، کانون مبارزه شد و از همه نقاط کشور به آنها پیوستند. روشنفکران و حتی کشاورزان میآمدند سلاح به دست میگرفتند. جنگل، خانه جنگلیها و سنگر آنها شده بود.
دوسال از آغاز نهضت جنگل گذشته بود که دیکتاتوری تزاری در روسیه با انقلاب سوسیالیستی 1917 سرنگون شد و نیروهای متجاوز روسیه تزاری براساس تصمیم دولت انقلابی از ایران خارج شدند. قوای استعماری و سرکوبگر تزاری، از برابر جنبش جنگل برداشته شدند.
مجاهدین جنگل، به رهبری میرزاکوچکخان، در سال 1299 شمسی، سراسر گیلان از جمله شهر رشت را آزاد کردند و میرزا بنابه دعوت مردم و در میان استقبال شورانگیز آنان در خرداد آن سال وارد شهر شد و با صدور اعلامیهیی، استقرار حکومت جمهوری را در گیلان اعلام کرد.
آرمانهای جنبش جنگل خیلیترقیخواهانه بود:
تساوی حقوق مدنی و اجتماعی زن و مرد، به رسمیت شناختن حق متساوی برای انتخاب شدن و انتخاب کردن برای همه آحاد مردم، آزادی فکر و عقیده، آزادی اجتماعات، آزادی بیان، اصلاحات ارضی، آموزش ابتدایی مجانی و آموزش اجباری برای اطفال، جدایی روحانیت از امور سیاسی و معاشی و مصون بودن دیانت افراد از تعرض، ممنوعیت کار برای کودکان کمتر از 14سال، محدود بودن ساعتهای کار به 8ساعت در شبانه روز و یک روز تعطیل اجباری در هفته برای همه کارگران و مزدبگیران و ملی شدن جنگلها.
شعار مجاهدین جنگل، اخراج نیروهای بیگانه، برقراری امنیت و رفع بیعدالتی و مبارزه با خودکامگی واستبداد بود.
روزنامه جنگل در شماره 28سال اول، خطمشی سیاسی نهضت را چنین بیان کرده است:
ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم. استقلالی به تمام معنای کلمه، یعنی بدون اندک مداخله هیچ دولت اجنبی ـ اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکیلات دولتی، که هر چه بر سر ایران آمده از فساد تشکیلات دولتی است.
سردار جنگل در برخورد با مدعیان و نیروهای دولتی و ارتجاعی، عزم جنبش را برای تحقق آزادی و استقلال ایران به روشنی بیان میکرد. در جواب رئیس روسی قوای قزاق تهران که به او پیشنهاد تسلیم شدن کرده بود نوشت: … انقلابات امروزه دنیا ما را تحریک میکند که مانند سایر ممالک، در ایران اعلان جمهوریت داده و رنجبران را از دست راحتطلبان برهانیم ولیکن درباریان، تن درنمیدهند که کشور ما با قانون مشروطیت از روی مرام دموکراسی اداره شود. با این ادله، وجدانم به من حکم میکند در راه سعادت کشورم سعی کنم، گو آن که کرورها نفوس و نوامیس و مال ضایع شود. در مقابل، جوابی را که موسی به فرعون و محمدص به ابوجهل و سایر مقننین و قائدین آزادی در محکمه عدل الهی میدهند، من هم میدهم. بنده و همراهانم، شما و پیروانت در این دو خط مخالف میرویم باید دید عقلای عالم به جسد کشته ما میخندند و یا به فاتحیت شما تحسین میکنند؟
جنبش جنگل بهرهبری میرزا در راه خود مصمم بود. اما جنبشهای ملی و استقلالطلبانه، همیشه از طرف مزدوران استعمار، مزاحم تلقی میشوند. جنبش جنگل نیز زیر فشار قوای دولتی، و نیروهای قزاق ، که حالا تحت تسلط نیروهای انگلیس درآمده بودند قرار گرفت. سرانجام وقتی در کودتای سوم اسفند سال 1299 سیدضیاء به نخستوزیری رسید، شرایط سرکوب جنبش جنگل برای دولت دستنشانده فراهم شد، عامل اجرای این کودتا یعنی رضاخان میرپنج که یکی ازافسران قزاق بود مأمور خاموش کردن آتش جنبش جنگل شد.
از سوی دیگر در نخستین روزهای پس ازکودتای سیدضیاء، در دهم اسفند 1299، قراردادی بین ایران و شوروی بسته شد که یکی از مواد آن همکاری با رژیم ایران در خاموش کردن این جنبش، و عدم حمایت شوروی از جنبش جنگل بود. سفیر شوروی در ایران در 5 اردیبهشت 1300 این موضوع را در نامهیی به میرزاکوچکخان یادآوری کرد. نزدیکی دولتهای ایران و شوروی، اختلافات شدیدی را در درون جنبش جنگل بهوجود آورد. برخی متحدان میرزا سازشکاری پیشه کردند. آنها در ادامه مبارزه تردید کردند. قوای تحت امر احساناللهخان و خالوقربان با نیروهای میرزا به مقابله و رویارویی خونین پرداختند. و این اوضاع، زمینه را برای حمله قزاقها به سرکردگی رضاخان به گیلان مساعد کرد.
رشت در 12آبان 1300 به تصرف نیروهای قزاق درآمد. آنگاه حملات نیروهای قزاق به مجاهدان جنگل شدت یافت. مجاهدین جنگل دربرابر یورش گسترده نیروهای قزاق و انگلیس، مقاومت کردند. بسیاری از یاران میرزا شهید شدند. برخی از متحدین تسلیمطلب وی به خدمت دشمن درآمدند و بقیه نیز پراکنده شدند. سردار جنگل تنها ماند اما همچنان سرسخت و سازشناپذیر بهمنظور جمعآوری و سازماندهی مجدد باقیمانده نیروها و ادامه مبارزه، تصمیم گرفت به خلخال برود و از همپیمانی که در آنجا داشت کمک بگیرد. یکی از این همپیمانان دلاور و بزرگوار، عظمتخانم فولادلو از سران عشایر خلخال بود که پیش از این با میرزا ملاقات نموده و قول داده بود که هر کمکی از دستش برآید به جنبش جنگل خواهد کرد. عظمتخانم، در دوران سختی نیز همچنان بر سر پیمان خود باقی بود و بهمحض شنیدن خبر حرکت میرزا بهسوی خلخال، چند صد سوار آماده کرده بود تا آنها را به پیشواز میرزا بفرستد. اما افسوس که دیر شده بود.
میرزا در سفر خود به همراه یار وفادارش، که یک آلمانی بهنام ”گائوک“ و معروف به هوشنگ بود، در راه خلخال، در گردنه گیلوان، دچار کولاک شدید گردید و سرانجام روز 11آذر سال 1300 شمسی، هر دو در اثر سرمازدگی جان باختند. وقتی این خبر در منطقه پخش شد، یکی از ملاکین مزدور و جنایتکار که کینه بسیاری از میرزا در دل داشت با عدهیی از تفنگچیانش خود را به آن محل رساند و با ممانعت از خاکسپاری پیکر سردار قهرمان جنگل، توسط روستائیان، سر از پیکر بیجان او جدا کرد. سپس یکی از همان فرصتطلبان و عناصر خائنی که به میرزا پشت کرده و به خدمت دشمن درآمده بود، برای اثبات سرسپاری خود، سر بریده میرزا را به تهران برد و آن را به رضاخان تقدیم نمود. به این ترتیب جنبش جنگل پس از هفت سال مبارزه بیوقفه با استعمار انگلیس و ارتجاع داخلی از پای درافتاد.
بخشی از سخنان رهبر مقاومت مسعود رجوی در میتینگ تاریخی استادیوم تختی شهر رشت - 14اسفند 1358
بههرحال برای من افتخار بزرگی است که امروز یعنی در سالگرد پیشوای بزرگ نهضت ملی، مصدق کبیر در میان شما باشم. در کنار شما، در خانه شما، یعنی در محضر میرزا، سردار بزرگ جنگل، سرداری که نخستین پیشگام تاریخ معاصر ایران در مبارزه انقلابی مسلحانه بود
سرداری که در پس زمستان تیره وطن و در تندباد سیاه وطنفروشی و ساختوپاختهای وثوقالدولهها از کنج مدرسه، راه جنگل را پیش گرفت تا به گرمی و خروش خون خودش، بهاری تازه خلق کند. و هر چه درس وفا و صفا خوانده بود، در مقابل خلق پس دهد و راستی که چه خوب، معلم وفا و پاکباختگی و وطنپرستی و مروت شد و تعلیم داد. نه به تمام گیلان، بل به تمام ایران.
آن که وقتی سر از بدن یخزدهاش جدا میکردند، جز یک ریال چیزی بیشتر در جیب نداشت ولی با این همه در پی آرمان مردم و آرمان آزادی در مقابل هر توفانی، سینه سپر میکرد. راستی در تاریخ چه بد نوشتهاند، چه بد نوشتهاند که سردار ما در برفها یخ زد.
نه، نه، آنها البته میخواستند سردار یخ بزند، ولی میرزای ما که یخ نزد! او در آرمانش ذوب شد و در رگها و قلبهای تکتک ما جاری شد، مگر ندیدید؟
مگر ندیدید که سردار جنگل، با همان سلاح و با همان عزم آهنین هر وقت لازم شد از قلب گیلان دوباره بپا خاست، دوباره برخاست، آمد در شهرها و روستاها و پیام جنگل سبز را که همان سرود سرخ رهایی است تودهگیر کرد.
پس چه کسی گفت که میرزا یخ زد؟ نه، او همین جاست! توی دل تکتک ما و همالآن دارد میتپد. آخر، ما همان نسلی هستیم که تفنگ و آرمان سردار را به دوش کشیدیم، نسلی که در آرمان و تفنگ سردار زنده شدیم و باز هم او در ما زنده خواهد شد. برعلیه ستمگرها، دزدان شرف، و دزدان حاصل کار مردم.
اول دسامبر 1988- دهم آذر: نخستین نخست وزیر زن در یک کشور اسلامی

خانم بینظیر بوتو اول دسامبر سال 1988 نخست وزیر پاکستان شد. وی نخستین زنی بود که در یک کشور اسلامی به چنین مقامی دست یافت.
وی طی دو دوره از سالهای ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۰ و ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۶ نخست وزیر پاکستان از حزب مردم بود.
ذوالفقار علی بوتو پدر بی نظیر، بنیانگذار و رهبر حزب مردم پاکستان، قبلا در سال 1971 همین مقام را داشت. دولت او اواخر دهه 1970 در یک کودتای نظامی توسط ژنرال ضیاءالحق، سرنگون، و سپس اعدام گردید.
وی طی دو دوره از سالهای ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۰ و ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۶ نخست وزیر پاکستان از حزب مردم بود.
ذوالفقار علی بوتو پدر بی نظیر، بنیانگذار و رهبر حزب مردم پاکستان، قبلا در سال 1971 همین مقام را داشت. دولت او اواخر دهه 1970 در یک کودتای نظامی توسط ژنرال ضیاءالحق، سرنگون، و سپس اعدام گردید.
یک معجزه پزشکی

یک معجزه پزشکی، ابتکاری جدیدی توسط پزشکان انگلیسی، آنها موفق شدند بهصورت موقت سلولهایی را وارد بدن بیمار کنند که کار کبد را انجام میدهند و به این ترتیب به عضو بیمار اجازه میدهد که بهبود پیدا کند.
واقعاً مشکل است بشود باور کرد، اما ۶ماه پیش «ایاد» نزدیک به مرگ بود. یک ویروس در حال از بین بردن کبد او بود. ولی اکنون این عضو دارد بهصورت طبیعی کار میکند. والدین او میگویند که تنها فرزند آنها مجدداً به آنها داده شده است.
پدر ایاد: این واقعاً فوقالعاده بود. وقتی که او این معالجه را شروع کرد بعد از ۴۸ساعت وضعیت او به آهستگی شروع به بهتر شدن کرد و امید مجدداً بما برگشت. این واقعاً یک معجزه بود. چیزی که جان او را نجات داد یک پیوند کبد نبود بلکه سلولهای منجمد شده کبد انسان بود. دانشمندان در بیمارستان کالج کینز این سلولها را با یک ماده شیمایی که در جلبک پیدا کرده بودند پوشاندند تا بدن بیمار آن را پس نزند. سلولها که با این جلبکها پوشانده شده است را میتوان دید. این شیوه یک مزیت کلیدی بر پیوند کبد نیز دارد، و آن این است که ایاد نیازی بهداروها «ایمیون ساپرسنت» که سیستم دفاعی او را پایین میآورد نداشت. دکترها از این مسأله هیجان زده هستند.
دکتر: چند ماه پیش این بچه آنقدر بیمار بود که نیاز به دیالیز توسط ماشین داشت. ما به او شانس زندگی مجدد را دادهایم و بعد از ۶ماه کبد او کاملاً طبیعی خواهد بود. بدون پیوند کبد و این فوقالعاده است.
اما دکترها میگویند که باید جانب احتیاط را در نظر گرفت. چون این اولین بیماری است که مورد آزمایش قرار گرفته است. و آزمایشات بسیار بیشتری را در دست دارند.
واقعاً مشکل است بشود باور کرد، اما ۶ماه پیش «ایاد» نزدیک به مرگ بود. یک ویروس در حال از بین بردن کبد او بود. ولی اکنون این عضو دارد بهصورت طبیعی کار میکند. والدین او میگویند که تنها فرزند آنها مجدداً به آنها داده شده است.
پدر ایاد: این واقعاً فوقالعاده بود. وقتی که او این معالجه را شروع کرد بعد از ۴۸ساعت وضعیت او به آهستگی شروع به بهتر شدن کرد و امید مجدداً بما برگشت. این واقعاً یک معجزه بود. چیزی که جان او را نجات داد یک پیوند کبد نبود بلکه سلولهای منجمد شده کبد انسان بود. دانشمندان در بیمارستان کالج کینز این سلولها را با یک ماده شیمایی که در جلبک پیدا کرده بودند پوشاندند تا بدن بیمار آن را پس نزند. سلولها که با این جلبکها پوشانده شده است را میتوان دید. این شیوه یک مزیت کلیدی بر پیوند کبد نیز دارد، و آن این است که ایاد نیازی بهداروها «ایمیون ساپرسنت» که سیستم دفاعی او را پایین میآورد نداشت. دکترها از این مسأله هیجان زده هستند.
دکتر: چند ماه پیش این بچه آنقدر بیمار بود که نیاز به دیالیز توسط ماشین داشت. ما به او شانس زندگی مجدد را دادهایم و بعد از ۶ماه کبد او کاملاً طبیعی خواهد بود. بدون پیوند کبد و این فوقالعاده است.
اما دکترها میگویند که باید جانب احتیاط را در نظر گرفت. چون این اولین بیماری است که مورد آزمایش قرار گرفته است. و آزمایشات بسیار بیشتری را در دست دارند.
خانم رجوی توطئه ترور رئیس مجلس عراق را محکوم میکند

خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران، توطئه ترور آقای اسامه نجیفی، رئیس مجلس عراق را، که منجر به مجروح شدن شماری از نمایندگان و شهروندان عراقی شد، قویاً محکوم کرد و برای مجروحان این حادثه تروریستی آرزوی بهبود عاجل کرد.
روز سهشنبه 8آذرماه دفتر رئیس مجلس عراق آقای اسامه نجیفی اعلام کرد انفجاری که در داخل منطقه سبز اتفاق افتاد یک انفجار انتحاری و تلاشی برای ترور شخص النجیفی بود.
خانم رجوی افزود: همزمان با خروج نیروهای آمریکایی، خامنهای که سیاست اعلام شدهاش پرکردن خلأ آمریکا در عراق است، نیروی تروریستی قدس را موظف کرده است تا مزدوران و عواملش در دولت عراق از یک سو چهرههای ملی عراقی را که مخالف سلطه شوم رژیم آخوندی بر میهنشان هستند، حذف کند و در عین حال به مخاصمات فرقهگرایانه دامن بزند.
رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران، خواستار یک تحقیق گسترده بینالمللی درباره انفجارها و عملیات تروریستی روزهای اخیر در عراق بهویژه توطئه شکست خورده ترور رئیس مجلس این کشور و افشای نقش حاکمان تهران و عوامل آن در دولت عراق شد.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
9آذر۱۳۹۰ (30نوامبر۲۰۱۱)
روز سهشنبه 8آذرماه دفتر رئیس مجلس عراق آقای اسامه نجیفی اعلام کرد انفجاری که در داخل منطقه سبز اتفاق افتاد یک انفجار انتحاری و تلاشی برای ترور شخص النجیفی بود.
خانم رجوی افزود: همزمان با خروج نیروهای آمریکایی، خامنهای که سیاست اعلام شدهاش پرکردن خلأ آمریکا در عراق است، نیروی تروریستی قدس را موظف کرده است تا مزدوران و عواملش در دولت عراق از یک سو چهرههای ملی عراقی را که مخالف سلطه شوم رژیم آخوندی بر میهنشان هستند، حذف کند و در عین حال به مخاصمات فرقهگرایانه دامن بزند.
رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران، خواستار یک تحقیق گسترده بینالمللی درباره انفجارها و عملیات تروریستی روزهای اخیر در عراق بهویژه توطئه شکست خورده ترور رئیس مجلس این کشور و افشای نقش حاکمان تهران و عوامل آن در دولت عراق شد.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
9آذر۱۳۹۰ (30نوامبر۲۰۱۱)
Tuesday, November 29, 2011
فقط يك ماه به پايان ضرب الاجل باقي مانده است حمايت كنيد

دوستان عزيز فقط يك ماه به پايان ضرب الاجل باقي مانده است لطفا براي دفاع از اشرفيهاي قهرمان پتيشن را امضا كنيد و دست از فعاليت و حمايتهاي خود برنداريد . زمان در حال گذر است و چيزي به پايان ضرب الاجل باقي نمانده است
براي امضا پتيشن كليك كنيد
https://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi
براي امضا پتيشن كليك كنيد
https://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi
گلوله به پيشاني اش شليک شد و به کما رفت روايت مرگ مظلومانه يکي از قربانيان ۲۵ خرداد ۸۸ در غربت

الان پيکر علي رضا در بوستن آمريکاست و توي نوبت کالبد شکافي است. بعد از کالبد شکافي خودشان خاکسپاري مي کنند و فيلمش را براي خانواده مي فرستند....
عليرضا صبوري مياندهي، ۲۲ ساله و يکي از کساني که در جريان درگيريهاي خياباني بعد از انتخابات در تاريخ ۲۵ خردادماه در خيابان هاي تهران، از ناحيه سر گلوله خورده بود، در بوستون امريکا درگذشت.
به گفتهي خواهر عليرضا صبوري گلوله دوزمانه بود و بعد از چندين بار عمل همچنان ترکشهاي آن در سرش مانده بود. به سختي صحبت ميکرد و دو بار تحت عمل جراحي سنگين قرار گرفته بود.
خانوادهٔ عليرضا براي اين دو عمل به زندگي خود چوب حراج زدند و بالاخره به دليل مشکلات امنيتي که بعد از بهبود نسبي برايشان پيش آمد مجبور شدند وي را از ايران خارج کنند به اميد آنکه هم بتواند به مداوا ادامه دهد و هم مزاحمتهاي امنيتي مزيد بر مشکلات ديگر نشود.
سايت ها و شبکه هاي اجتماعي مخابره کرده اند با وجود آنکه يکي از نزديکان عليرضا در آلمان زندگي ميکرد مسئولان کميسارياي عالي پناهندگان با انتقالش به آلمان مخالفت کردند و سرانجام او از امريکا سر در آورد.
حدود يک سال از انتقال عليرضا به امريکا ميگذرد و او تنها با کمک تعدادي از ايرانيان مقيم بوستون روزگار ميگذراند و در نهايت هم به دليل عدم رسيدگي پزشکي مناسب در سکوت و تنهايي دچار سکتهٔ مغزي شد. بررسيهاي اوليهٔ پزشکي سکته مغزي اين جوان ۲۲ ساله را تاييد کرده و پيکرش در حال حاضر در پزشکي قانوني و در نوبت کالبد شکافي است.
خواهر عليرضا صبوري مياندهي در گفتگو با مسيح علي نژاد مي گويد: برادرم از نابساماني هاي جامعه واقعا آزرده بود، وابسته به هيچ گروه سياسي نبود، اما به خاطر اعتراضي که داشت به خيابان رفت که گلوله به پيشاني اش شليک شد. دو سال دربه در به دري و بيماري و زجر و بدبختي کشيد اما به آرامش نرسيد و در نهايت ما از دستش داديم.
اينک که اين جوان ۲۲ ساله ايراني در يکي از شهرهاي کوچک اطراف بوستن در آمريکا و در غربت در گذشته است سکوت خانواده ي او نيز همانند سکوت بسياري از خانواده هاي ديگر که به خاطر شرايط فرزندان ديگرشان در ترس و ناامني زندگي مي کنند، شکست و از رنج ها و سختي ها و هراس هايي که به خاطرش ناگزير به سکوت شده بودند، جزيياتي را شرح مي دهند.
نازآفرين صبوري خواهر عليرضا مي گويد: برادرم در جريان راهپيمايي ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود که همان زمان او را به بيمارستاني در تهران منتقل کردند اما در ايران مي ترسيديم که بگوييم چه بلايي سر برادرم آمده است نگران بوديم که مبادا وقتي متوجه شوند برادرم را اذيت کنند.
عليرضا صبوري پس از آنکه به ناگزير ايران را ترک کرد حتي در غربت هم به خاطر امينت ساير اعضاي خانواده اش که در ايران زندگي مي کنند، سکوت کرد و تا آنکه سرانجام در همان سکوت جان باخت.
خواهر اين شهيد راه سبز در ارتباط با خانواده هايي که با مشکلاتي از اين جنس دست به گريبان هستند مي گويد: خانواده هايي که مثل ما هستند، بچه هايشان زنداني هستند يا صدمه ديدند، مي ترسند. عليرضا به زور نجات پيدا کرده بود، از مرگ برگشته بود، تير توي پيشاني اش خورده. در چنين شرايطي خانواده مي ترسند که دوباره از دستش بدهند، مجبور هستند سکوت کنند. راستش خانواده ها نمي دانند چکار کنند. من خودم دو تا بچه دارم. ما نمي دانيم چکار بايد بکنيم. مي گوييم اگر حرفي بزنيم، از دستش مي دهيم، اگر حرف هم نزنيم که اين اتفاق مي افتد…
وي در توصيف آن روزها تشريح مي کند: موقعي که گلوله خورد يک ماه گم شده بود. توي بيمارستان توي کما بود. ما بعد از يک ماه که پيداش کرديم، ديگه فراموشي داشت، فلج شده بود، دکتر بالاي سرش بود و ما هم کمک مي کرديم، بتواند بايستد و راه برود و قدرت تکلم هم نداشت. شش يا هفت ماه اين وضعيت طول کشيد. خانه ما را جابجا کردند و حتي عليرضا را در بخش نوزادان در بيمارستان بستري کرده بود که کسي پيداش نکند. زماني که پيدا شده بود سريع به ما گفتند از توي بيمارستان ببريدش. بعد ما خانه را جابجا کرديم و رفتند يک خانه اي که نتوانند پيداش کنند و از عليرضا مخفيانه مراقبت مي کردند. مادرم و خانواده ام مي ترسيدند حرفي بزنند. يک برادرم شهيد شده بود و مادرم همين يک پسر را داشت.
خانم صبوري با تاکيد بر اينکه برادرش به کمک احتياج داشته و نبايد تنها مي مانده است توضيح مي دهد که دست و پاهاش بي حس مي شد و از حال مي رفت.
وي در پاسخ به اينکه پيکر برادر جوانش کجا دفن خواهد شد مي گويد: الان پيکر علي رضا در بوستن آمريکاست و توي نوبت کالبد شکافي است. بعد از کالبد شکافي خودشان خاکسپاري مي کنند و فيلمش را براي خانواده مي فرستند.
عليرضا صبوري مياندهي، ۲۲ ساله و يکي از کساني که در جريان درگيريهاي خياباني بعد از انتخابات در تاريخ ۲۵ خردادماه در خيابان هاي تهران، از ناحيه سر گلوله خورده بود، در بوستون امريکا درگذشت.
به گفتهي خواهر عليرضا صبوري گلوله دوزمانه بود و بعد از چندين بار عمل همچنان ترکشهاي آن در سرش مانده بود. به سختي صحبت ميکرد و دو بار تحت عمل جراحي سنگين قرار گرفته بود.
خانوادهٔ عليرضا براي اين دو عمل به زندگي خود چوب حراج زدند و بالاخره به دليل مشکلات امنيتي که بعد از بهبود نسبي برايشان پيش آمد مجبور شدند وي را از ايران خارج کنند به اميد آنکه هم بتواند به مداوا ادامه دهد و هم مزاحمتهاي امنيتي مزيد بر مشکلات ديگر نشود.
سايت ها و شبکه هاي اجتماعي مخابره کرده اند با وجود آنکه يکي از نزديکان عليرضا در آلمان زندگي ميکرد مسئولان کميسارياي عالي پناهندگان با انتقالش به آلمان مخالفت کردند و سرانجام او از امريکا سر در آورد.
حدود يک سال از انتقال عليرضا به امريکا ميگذرد و او تنها با کمک تعدادي از ايرانيان مقيم بوستون روزگار ميگذراند و در نهايت هم به دليل عدم رسيدگي پزشکي مناسب در سکوت و تنهايي دچار سکتهٔ مغزي شد. بررسيهاي اوليهٔ پزشکي سکته مغزي اين جوان ۲۲ ساله را تاييد کرده و پيکرش در حال حاضر در پزشکي قانوني و در نوبت کالبد شکافي است.
خواهر عليرضا صبوري مياندهي در گفتگو با مسيح علي نژاد مي گويد: برادرم از نابساماني هاي جامعه واقعا آزرده بود، وابسته به هيچ گروه سياسي نبود، اما به خاطر اعتراضي که داشت به خيابان رفت که گلوله به پيشاني اش شليک شد. دو سال دربه در به دري و بيماري و زجر و بدبختي کشيد اما به آرامش نرسيد و در نهايت ما از دستش داديم.
اينک که اين جوان ۲۲ ساله ايراني در يکي از شهرهاي کوچک اطراف بوستن در آمريکا و در غربت در گذشته است سکوت خانواده ي او نيز همانند سکوت بسياري از خانواده هاي ديگر که به خاطر شرايط فرزندان ديگرشان در ترس و ناامني زندگي مي کنند، شکست و از رنج ها و سختي ها و هراس هايي که به خاطرش ناگزير به سکوت شده بودند، جزيياتي را شرح مي دهند.
نازآفرين صبوري خواهر عليرضا مي گويد: برادرم در جريان راهپيمايي ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود که همان زمان او را به بيمارستاني در تهران منتقل کردند اما در ايران مي ترسيديم که بگوييم چه بلايي سر برادرم آمده است نگران بوديم که مبادا وقتي متوجه شوند برادرم را اذيت کنند.
عليرضا صبوري پس از آنکه به ناگزير ايران را ترک کرد حتي در غربت هم به خاطر امينت ساير اعضاي خانواده اش که در ايران زندگي مي کنند، سکوت کرد و تا آنکه سرانجام در همان سکوت جان باخت.
خواهر اين شهيد راه سبز در ارتباط با خانواده هايي که با مشکلاتي از اين جنس دست به گريبان هستند مي گويد: خانواده هايي که مثل ما هستند، بچه هايشان زنداني هستند يا صدمه ديدند، مي ترسند. عليرضا به زور نجات پيدا کرده بود، از مرگ برگشته بود، تير توي پيشاني اش خورده. در چنين شرايطي خانواده مي ترسند که دوباره از دستش بدهند، مجبور هستند سکوت کنند. راستش خانواده ها نمي دانند چکار کنند. من خودم دو تا بچه دارم. ما نمي دانيم چکار بايد بکنيم. مي گوييم اگر حرفي بزنيم، از دستش مي دهيم، اگر حرف هم نزنيم که اين اتفاق مي افتد…
وي در توصيف آن روزها تشريح مي کند: موقعي که گلوله خورد يک ماه گم شده بود. توي بيمارستان توي کما بود. ما بعد از يک ماه که پيداش کرديم، ديگه فراموشي داشت، فلج شده بود، دکتر بالاي سرش بود و ما هم کمک مي کرديم، بتواند بايستد و راه برود و قدرت تکلم هم نداشت. شش يا هفت ماه اين وضعيت طول کشيد. خانه ما را جابجا کردند و حتي عليرضا را در بخش نوزادان در بيمارستان بستري کرده بود که کسي پيداش نکند. زماني که پيدا شده بود سريع به ما گفتند از توي بيمارستان ببريدش. بعد ما خانه را جابجا کرديم و رفتند يک خانه اي که نتوانند پيداش کنند و از عليرضا مخفيانه مراقبت مي کردند. مادرم و خانواده ام مي ترسيدند حرفي بزنند. يک برادرم شهيد شده بود و مادرم همين يک پسر را داشت.
خانم صبوري با تاکيد بر اينکه برادرش به کمک احتياج داشته و نبايد تنها مي مانده است توضيح مي دهد که دست و پاهاش بي حس مي شد و از حال مي رفت.
وي در پاسخ به اينکه پيکر برادر جوانش کجا دفن خواهد شد مي گويد: الان پيکر علي رضا در بوستن آمريکاست و توي نوبت کالبد شکافي است. بعد از کالبد شکافي خودشان خاکسپاري مي کنند و فيلمش را براي خانواده مي فرستند.
اشغال سفارت انگلیس به دستور خامنهای و توسط سپاه پاسداران صورت گرفته است

مقاومت ایران حمله فاشیسم دینی حاکم بر ایران به سفارت انگلستان در تهران و اشغال آن و به گروگان گرفتن شماری از دیپلوماتها و تخریب وسایل و آسیب رساندن به ساختمان سفارت را قویاً محکوم میکند و آن را نقض شدید اولیهترین معاهدات بینالمللی میداند که میبایست با پاسخ قاطع جامعه بینالمللی مواجه شود.
این حمله توسط شخص خامنهای تصمیمگیری شده و سپاه پاسداران و نیروهای وابسته به بیت خامنهای آن را به اجرا در آوردهاند و این ادعا که دانشجویان سفارت را اشغال کردهاند، یک دروغ مسخره است که همگان با آن آشنا هستند.
خامنهای با سوءاستفاده از عدم قاطعیت جامعه جهانی، بهویژه شورای امنیت مللمتحد در مقابله با رژیم، درصدد است با اشغال سفارت انگلستان و با شانتاژ و تهدید و ارعاب از اتخاذ یک سیاست قاطعانه و از جمله اعمال تحریمهای بینالمللی علیه رژیم آخوندی بهخاطر پروژه تسلیحات اتمی جلوگیری کند.
همچنانکه مقاومت ایران بارها اعلام کرده است تنها راه مقابله با فاشیسم دینی حاکم بر ایران و جلوگیری از دستیابی این رژیم به سلاح اتمی، اعمال یک سیاست قاطع دربرگیرنده تحریمهای همهجانبه و حمایت از تغییر این رژیم به دست مردم و مقاومت ایران است.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
8آذر۱۳۹۰ (29نوامبر۲۰۱۱)
این حمله توسط شخص خامنهای تصمیمگیری شده و سپاه پاسداران و نیروهای وابسته به بیت خامنهای آن را به اجرا در آوردهاند و این ادعا که دانشجویان سفارت را اشغال کردهاند، یک دروغ مسخره است که همگان با آن آشنا هستند.
خامنهای با سوءاستفاده از عدم قاطعیت جامعه جهانی، بهویژه شورای امنیت مللمتحد در مقابله با رژیم، درصدد است با اشغال سفارت انگلستان و با شانتاژ و تهدید و ارعاب از اتخاذ یک سیاست قاطعانه و از جمله اعمال تحریمهای بینالمللی علیه رژیم آخوندی بهخاطر پروژه تسلیحات اتمی جلوگیری کند.
همچنانکه مقاومت ایران بارها اعلام کرده است تنها راه مقابله با فاشیسم دینی حاکم بر ایران و جلوگیری از دستیابی این رژیم به سلاح اتمی، اعمال یک سیاست قاطع دربرگیرنده تحریمهای همهجانبه و حمایت از تغییر این رژیم به دست مردم و مقاومت ایران است.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
8آذر۱۳۹۰ (29نوامبر۲۰۱۱)
Monday, November 28, 2011
هموطنان فقط 31 روز به پايان ضرب الاجل باقي مانده است امضا كنيد

دوستان عزيز فقط 31 روز به پايان ضرب الاجل باقي مانده است لطفا براي دفاع از اشرفيهاي قهرمان پتيشن را امضا كنيد و دست از فعاليت و حمايتهاي خود برنداريد . زمان در حال گذر است و چيزي به پايان ضرب الاجل باقي نمانده است
براي امضا اينجا را كليك كنيد
https://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi
براي امضا اينجا را كليك كنيد
https://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi
دانیل میتران مبارزی سرسخت
کسی که تابه آخر ایستاد و برای آرمانهایش جنگید، خانم دانیل میتران، گزارشی از کانال ۲ فرانسه:گوینده: عضو مقاومت در ۱۷سالگی، مبارزی سرسخت؛ بانوی اولی بیسر و صدا... ادای احترام (نسبت به وی) عمومی است و همه طیفهای را در برمیگیرد.
گوینده: رمان یک بانوی اول: دانیل میتران ۸۷ساله بود و زندگی او پیوستی به تاریخ فرانسه در قرن بیستم از زمان جنگ میباشد؛ با آرمانهای والایش...
او بسیار خسته بود، اما میخواست اینجا حضور یابد. دانیل میتران تا به آخر از ایدههایش دفاع کرد. این آخرین ظهور او در انظار عمومی بود؛ تنها یک ماه پیش، او برای بزرگداشت بیستوپنجمین سالگرد تأسیس مؤسسهاش ”فرانس لیبرته“ آمده بود.
دانیل میتران... ساعت۲ صبح در بیمارستان ژرژ پمپیدو پاریس درگذشت... . در تمام طول روز، دهها فرد ناشناس برای گلگذاری به مقابل خانه او در پاریس رفتند.
«یک گل رز گذاشتم که (در واقع) هیچ چیز نیست؛ اما باید به چنین زنانی که تاریخ را نوشتهاند، ادای احترام کرد».
پلاک ۲۲ خیابان بیور آدرس میترانها بود. از زمان فوت همسرش در سال ۱۹۹۶، دانیل میتران همچنان همینجا زندگی میکرد. همه، به سادگی، شجاعت و تعهدش نسبت به مردم سرکوب شده بهخصوص کردها، درود میفرستند.
کندال نزان رئیس مؤسسه کرد پاریس: «او واقعاً در کردستان خیلی مردمی بود؛ ۲سال پیش به همراه هم از اونجا برای آخرین بار دیدار کردیم تا مدرسههایی با نام ”دانیل میتران “ را افتتاح کنیم. در هر شهر کردی، خیابانها، بولوارها و مدارسی با نام او وجود دارد».
در لاتچه هم شور و احساس بسیاری حاکم بود و برخی از نزدیکانش به نزدیکی محل اقامت میترانها رفتند.
مونیک مالاسانی-لومبار، کارمند در خانه خانواده میتران در لاتچه (جنوب غربی فرانسه) : «... . او تا دم آخر، برای آرمانهایی که آنها را به حق میدانست جنگید. اکنون یک صفحه ورق میخورد».
ادای احترام در خیابان بیور تا شب ادامه یافت...
Saturday, November 26, 2011
تا به حال به اين فكر كردي كه ميتوني جان هزاران نفر را نجات بدي, پس سر بزن

دوستان عزيز فقط 33 روز به پايان ضرب الاجل باقي مانده است لطفا براي دفاع از اشرفيهاي قهرمان پتيشن را امضا كنيد و دست از فعاليت و حمايتهاي خود برنداريد . زمان در حال گذر است و چيزي به پايان ضرب الاجل باقي نمانده است
براي امضا كليك كنيد
https://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi
Friday, November 25, 2011
تا به حال به اين فكر كردي كه ميتوني جان هزاران نفر را نجات بدي, پس سر بزن
«به صد زبان گفتم» - محمد قرایی

تقدیم به شرف هموطنان ایستاده برای «اشرف» در سراسر جهان - بیستم آبان ۱۳۹۰
اینجا، آنجا،
به زبان انگلیسی گفتم: دستانی در تدارک جنایت ست.
هرجا، هر سو
به زبان فرانسوی گفتم: چشمهایتان را نبندید!
در خیابان، در چهار راه
به زبان آلمانی گفتم: صدای توطئه میآید!
به زبان فارسی خروشیدم: گوشهایتان را به صدای حقانیت باز کنید
به زبان سوئدی نعره زدم: بیدار شوید
به زبان ایتالیایی، گریستم برای میهنی که از همه چیز محرومش کردهاند
به زبان اسپانیایی، هشدار دادم
زبان دیگری هم هست؟
آری!
به زبان نگاه، به چشمهای شما میگویم: خون را بر روی دستانتان نخواهید!
به زبان نفرت میگویم: آنان به بهای خون، بر صندلیهای وزارتی تکیه میزنند
به زبان شرم میگویم: کلمات و امضاهایتان را به یاد آورید!
…
از فراز بناهای بینالمللی
پرچمهای رنگ رنگ از اوج،
در بادهای افسوس سر به زیر میافکنند
شهرها از دهانهای حیرت، به سیاست تجارت آلوده تف میکنند
و من همچنان فریاد میزنم
به صد زبان رسمی و غیررسمی
که: «شمشیر من، که نامش ایمان است.
همه خنجرهای دروغ و توطئه را خواهد شکست».
دوستان عزيز فقط 35 روز به پايان ضرب الاجل باقي مانده است
به یاد مجاهد شهید حمید سلیمی

تاریخ تولد: 1351 محل تولد: بیدشهر ـ لارستان ـ فارس تحصیلات: ابتدایی حمید سلیمی، وقتی انقلاب شد شش سال بیشتر نداشت. از سال64 در یکی از کشورهای حاشیهٌ خلیجفارس اقامت داشت. با گوش کردن به رادیو صدای مجاهد، نام و آرمان مجاهدین در ضمیرش ثبت شد. تنها آرزویش این بود که به مجاهدین دست پیدا کند. وقتی خبرهای عملیات ارتش آزادیبخش را میشنید، شوق پیوستن به صفوف آن در دلش لبریز میشد. بالاخره توانست ارتباطش را برقرار کند. در نامهٌ درخواستش نوشت: «…من میخواهم به ارتش آزادیبخش ملی بپیوندم تا بتوانم به ملت شجاع و محترم ایران کمک کنم. امیدوارم که هرچه زودتر و زودتر بتوانم به ارتش آزادیبخش بپیوندم و انتقام خون شهیدان مجاهد خلق را بگیرم و امیدوارم یکی از شهیدان مجاهدین باشم…». سرانجام در آستانهٌ عملیات فروغ جاویدان خود را به قرارگاههای ارتش آزادیبخش رساند. گویی به همهٌ آرزوهایش یکجا دست یافته است. آرام و قرار نداشت. آموزشها را بهصورت فشرده با دیگر رزمندگان جدیدالورود گذراند. و بالاخره روزی که منتظرش بود، فرا رسید و با کاروان فروغ همراه شد. به قلب آتشها زد، به انتقام خون هر مجاهد شلیک کرد، سرانجام خود نیز در کهکشان شهیدان مجاهد و جاودانهفروغهای آزادی جای گرفت. عبدالله و حبیب ، نیز دوتن از برادران قهرمان حمید بودند که در عملیات فروغ جاویدان به شهادت رسیدند .
مشخصات شهيد حمید سلیمی
محل تولد: لارستان
شغل - تحصيلات: صاحب سوپرماركت
سن: 16
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: 1367
مشخصات شهيد حمید سلیمی
محل تولد: لارستان
شغل - تحصيلات: صاحب سوپرماركت
سن: 16
محل شهادت: کرمانشاه
زمان شهادت: 1367
پارلمان اروپا ـ بحث اشرف در اجلاس هیأت رابطه با عراق با حضور سفیر اتحادیه اروپا برای اشرف

۲۲نوامبر۲۰۱۱ (اول آذر ۱۳۹۰)
استرون استیونسون، رئیس هیأت رابطه با عراق در پارلمان اروپا:
من بسیار خوشحال هستم که خانم کاترین اشتون با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع اشرف، ژان دورویت را بهعنوان کسی که سابقه درخشان دارد و یک دیپلومات با تجربه است، بهطور مشخص برای حل موضوع بحران اشرف تعیین کرده است.
هفته پیش من نامهیی را از سفارت جمهوری عراق دریافت کردم که در آن نوشته شده آنها بر موضع خود برای بستن اشرف و ضربالاجل مصر هستند. کپی این نامه به کل دبیرخانه هیأت رابطه با عراق پارلمان ارسال شده است و در آن ۳۴۰۰تن ساکنان اشرف را بهعنوان تروریست معرفی میکند و میگوید آنها حق داشتن موقعیت پناهندگی را ندارند و منکر آن میشود که ساکنان تحت حفاظت کنواسیونهای ژنو قرار دارند و اینکه آنها هیچ حفاظتی تحت قانون بینالمللی ندارند. همچنین تأکید کردند که تا پایان امسال این کمپ باید بسته شود. در واقع حرفشان این است که بهعنوان افراد تروریست، حق اقامت در عراق را طبق قانون اساسی آن ندارند.
از نظر من این برابر با اعلام جنگ است با آنچه که ما در اتحادیه اروپا و پارلمان اروپا برای آن تلاش کردهایم، و آن هم ارزشهای انسانی و اروپایی است که میگوید باید با این افراد بهطور انسانی برخورد شود.
ما از آنها میخواستیم که ضربالاجل پایان امسال باید ملغی شود تا کمیساریای عالی پناهندگان مللمتحد امکان این را داشته باشد پروسه لازم را برای انجام مصاحبهها پیش ببرد تا این افراد همگی بتوانند بهعنوان پناهنده ثبتنام شوند. آقای گوترز، کمیسر عالی پناهندگان سازمان مللمتحد در ژنو، که در ماه اوت با وی ملاقات کردم، به من گفت تمامی امکانات خود را بهکار خواهد گرفت تا بتواند موضوع اشرف را تا قبل از ضربالاجل مشخص شده عراق حل کند. قرار بر این بود بعد از اینکه آنها بهعنوان پناهنده ثبتنام شدند، ما تلاش کنیم که همه آنها را بین ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا و کشورهای دیگر مانند نروژ و کانادا که قبلاً در آنجا مستقر بودهاند تقسیم کنیم. ولی تا همین امروز حتی یک مصاحبه هم انجام نشده است. چرا که دولت عراق بهطور مستمر موانعی بر سر راه قرار داده و پروسه مصاحبهها را مختل کرده است. ابتدا میگفتند که مصاحبهها نباید در داخل اشرف باشد و بعد نمیخواستند در بیرون اشرف، محلی را که یونامی مشخص کرده بود، باشد و به طرق مختلف پروسه سازمان مللمتحد را مختل کردهاند و حالا که تنها یک ماه به ضربالاجل وقت داریم، آنها این اولتیماتوم را دادهاند که برابر با حکم مرگ برای ساکنان اشرف است. چرا که اگر آنها طبق این سند اجازه سکونت در خاک عراق را ندارند، به کجا فرستاده خواهند شد؟ ما میبینیم که آنها قصد پراکنده کردن ساکنان اشرف در مکانهای مختلف در عراق را دارند ولی به روشنی نمیگویند که آنها را کجا خواهند برد.. تمام این موضوع با این توجیه است که دولت عراق تضمین داده است با آنها به روش انسانی برخورد کند و دروغ شرمآور در این سند که ادعا میکند تاکنون با آنها رفتار انسانی طبق قوانین بینالملل شده است. در حالی که آنها بهطور واقعی روزانه مورد شکنجه روانی با بیش از ۳۰۰ بلندگو واقع میشوند. در این سند ادعا شده است که مقامات عراقی به آنها اجازه دسترسی ورود غذا، دارو و رسیدگیهای پزشکی به اشرف را داده است، در حالی که برخی جان خود را بهدلیل کمبود امکانات پزشکی از دست دادهاند. وضعیت نگرانکنندهاین است که به نظر میآید سفیر یونامی، مارتین کوبلر، این وضعیت را بهعنوان یک موضوع اجتنابناپذیر، پذیرفته باشد. در مورد همه این «تضمینهای» دولت عراق که میگوید با این افراد با روش انسانی برخورد خواهد شد، کافیست به تضمینهایی که آنها به آمریکاییها دادند تنها ۶ساعت قبل از حمله ۸آوریل به اشرف توجه شود. وقتی که آمریکاییها گفتند ما نگران افزایش نیروی نظامی در اطراف این کمپ میباشیم و خواستار تضمین هستیم که هیچ خشونتی نباشد، یک تضمین قاطع مکتوب از جانب دولت عراق دریافت کردند که هیچگونه خشونتی در کار نخواهد بود و با این افراد به شیوه انسانی رفتار خواهد شد. ولی ۶ساعت بعد آنها این کمپ را با ۲۵۰۰ نیرو اشغال کردند و ساکنان را با رگبار گلوله یا زیر زرهیهایشان کشتند. حال قرار است که ما به آنها اعتماد کنیم؟ چیزی که سفیر یونامی مارتین کوبلر ظاهراً الآن قبول کرده است که با این افراد بهطور انسانی برخورد خواهد شد. لذا هیأت ما در پارلمان اروپا بارها هشدار داده است که ما در آستانه یک فاجعه انسانی قرار داریم. ساکنان اشرف میگویند آنها حاضر نیستند در برابر تهدید لوله سلاح سوار کامیون بشوند و به مرگ حتمی فرستاده شوند و بسیاری از آنان به ایران دیپورت شوند، جایی که مورد شکنجه و اعدام واقع خواهند شد. حال ما در شرایطی قرار گرفتهایم که باید بهنحوی راهحلی پیدا کنیم که بتوانیم مقامات عراقی را قانع کنیم مسیری که در پیش گرفتهاند راه به شقه جدی رابطه بین اتحادیه اروپا و عراق خواهد برد، در صورتیکه در این مسیر ادامه دهند. آنها باید به ما وقت و فضای کافی بدهند تا بتوانیم این افراد را بهعنوان پناهنده ثبتنام کنیم. باید این مهلت زمانی مسخره تا پایان سال را که آنها بهزور به ما تحمیل کردهاند، لغو کنیم. پر واضح است که مقامات عراقی تحت حمایت رژیم ایران هیچ قصدی برای اجازه دادن به این افراد برای زندگی مسالمتآمیز ندارند و یک طرح پنهان دارند که نهایتاً راه به یک فاجعه انسانی خواهد برد. لذا این یک تصویر خوفناکی است و ما باید تمام تلاش خودمان را بکنیم تا جلوی آن را بگیریم و لذا خیلی مشتاقم تا نظرات تخصصی سفیر دورویت را بشنوم. که همین الآن از یک جلسه خیلی مهمی در این باره آمده است و بسیار خوشحالیم که آقای سفیر امروز در بین ماست و رشته کلام را به او میدهم.
مجدداً بسیار سپاسگزارم که کارشناسی سفیر دورویت را داریم. که تازه از ملاقات کلیدی در این رابطه با برگشته است. افتخار دارم که صحبت را به سفیر بدهم.
سفیر ژان دوریت، نماینده ویژه اتحادیه اروپا برای اشرف:
بسیار متشکرم استراون. من خیلی خوشوقتم که امروز با شما هستم چون همانطور که آقای استیونسون گفت درست است که نقطه تعیین تکلیف در مورد این مشکل بسیار سخت کمپ اشرف، دارد فرا میرسد و ما خیلی به آن توجه داریم، به این دلیل که نماینده عالی کاترین اشتون از من خواست کمک کنم و به او مشورت بدهم تا ببینیم اتحادیه اروپا چکار میتواند بکند این تنش برطرف شود و به یک نتیجه حداکثر مثبت برسیم.
به این دلیل است که از ۲ماهونیم پیش من با حد اکثر افرادی که میتوانند نقش داشته باشند و به این روند کمک کنند تماس گرفتهام و فکر میکنم که ملاقات من در زمان مناسبی بود چون ما اکنون در بطن مشکل، در بطن مذاکرات هستیم و باید راهحلی پیدا کنیم تا از آن چیزی که الآن گفتید، اتفاق میافتد جلوگیری کند. من در تماس دائمی با استرون استیونسون و سایر افراد و ویدال کوآدراس هستم. بنابراین من نگرانی شما را به خوبی میدانم. من نسبت به توجه قوی شما و تعهد بسیار قوی که برای امنیت افراد کمپ اشرف دارید آگاه هستم. طبیعتاً مایلم از این نتیجه منفی جلوگیری شود.
تنها راهی که واقعاً میشود روی این روند تأثیر گذاشت، این است که همانطور که گفته شد روندی را که توسط آقای گوترس کمیسر عالی پناهندگان شروع شد تنها کارتی بود که میشد بازی کرد؟ به این دلیل است که مشکلی که ما با افراد کمپ اشرف داریم این است که اگر کمپ را ترک کنند باید جایی اسکان داده شوند یا در عراق بمانند. اگرچه خیلی متأسفیم بشنویم این روند نتوانسته بهصورت کامل شروع شود، بهخاطر مسائل لجستیکی آن، البته لجستیک این روند بسیار سیاسی است، و من میترسیدم که این روند نتواند شروع شود چون دولت عراق کماکان بسیار صریح میگوید، میخواهد در پایان امسال کمپ را ببندد ولی طبیعتاً زمان آن برای اینکه یک بازاسکان مناسب برای افراد داشته باشیم بسیار کوتاه است. و به این دلیل است که فکر میکنم ما باید خیلی محتاط باشیم. همه ما باید نسبت به یونامی و نماینده دبیرکل سازمان ملل متحد، آقای کوبلر خیلی محتاط باشیم که ۱ماه پیش به عراق وارد شد. او حالا این مسأله را در دست دارد و حالا دارد با کمیساریا مذاکراتی میکند و مذاکرات بسیار سخت با دولت عراق دارد تا از این بنبست و از این شرایط بسیار پیچیده در بیاییم. آنها کماکان دارند مذاکره میکنند و من ترغیب میکنم که این مذاکرات توازن درستی پیدا کند چون بستن کمپ بدون روند کمیساریا برای تعیین و سازماندهی کردن موقعیت پناهندگی این افراد، به یک بنبست میانجآمد چون روش مناسب، روش منظم برای آنها این است که اول موقعیت و استاتو آنها مشخص شود و احتمالاً کشورهایی را پیدا کرد که آنها را بپذیرند. بنابراین این روند باید صورت گیرد و امیدوارم دولت عراق بهزودی این را بپذیرد و ما باید خیلی محتاط باشیم این برداشت نشود که آنها در انزوا قرار گرفتهاند، من فکر میکنم با این افراد باید طبق روند سازمان مللمتحد برخورد شود و مللمتحد مسئول سازماندهی این روند است. برای اطمینان از اینکه این روند به یک صورت با نظم سازماندهی شود، سازمان مللمتحد باید نوعی نظارت داشته باشد. باید حضورش را در نزدیکی آنها اعمال کند و همه اینها در حال حاضر مورد مذاکره است. بنابراین هنوز پایانی در این مذاکرات نیست. اینها پیچیده هستند ولی امیداروم یک راهحل داشته باشد. اتحادیه اروپا چکار میتواند بکند؟ ما یک روند بسیار ساده را شروع کردیم. میگویم ساده چون احتمالاً این تنها راه ساده بود و آن باز اسکان در اسرع وقت آن افرادی است که حق دارند در کشورهای ما زندگی کنند. همینطور درخواستی از طرف ما و از طرف برخی کشورهای عضو اتحادیه اروپا و کشورهای ثالث وجود دارد برای میزبانی از افرادی که شدیداً بیمار هستند. بنابراین اینها کارهایی هستند که میتواند بسیار سریع بدون نیاز به طی روند کمیساریا صورت گیرد، چون این افراد پناهنده نیستند یا اگر هستند همین الآن هم تشخیص داده شده، بهعنوان پناهنده هستند و من فکر میکنم این میتواند تنش را کاهش دهد. من این را با سفیر پی.اس.سی در اتحادیه اروپا صحبت کردهام و چندین عضو حالا با تعیین هویت افرادی که میتوانند بلافاصله برگردند، شروع کردهاند. حداقل برای این افراد این میتواند راهحلی باشد و همینطور به نظر من این به دولت عراق نشان میدهد که حرکتی در جریان است که روند دارد پیش میرود. طبیعتاً این راهحلی برای همه افراد کمپ نیست، بنابراین اتحادیه اروپا چه کار دیگری میتواند بکند، دنبال کردن از نزدیک که چه چیزی دارد اتفاق میافتد و کاری است که من میکنم، باید در تماس دائم با آنها که عامل هستند، باشیم. دبیرکل مللمتحد آقای بان کیمون شخصاً این موضوع را دنبال میکند و میخواهد اتحادیه اروپا در طرف او باشد چون برای او هم این شرایط بسیار پیچیدهیی است که با آن برخورد کند. ما همچنین بسیار مایلیم با دولت عراق در بالاترین سطح ممکن در تماس باشیم. ما با دولت عراق در یک مذاکره هستیم و میخواهیم به یک توافق مشترک برسیم.
استرون استیونسون:
بسیار متشکرم سفیر دورویت. فکر میکنم انصاف حکم کند که از سفارت عراق و مشاور وزیر کادونکا بخواهیم که پاسخ خود را بیان کند.
نماینده سفارت عراق:
متشکرم آقای رئیس، اعضای محترم و آقای سفیر.
میخواهم در ابتدا عذرخواهی عالیجناب سفیر را بیان کنم که نتوانست در این جلسه بهخاطر وظایف رسمی در خارج از بلژیک حضور یابد. لطفاً اجازه دهید به سفیر جان دورویت که در این نشست مهم شرکت کرد، خوشآمد بگویم. ما مطمئن هستیم که تجربه دیپلوماتیک و درایت آقای سفیر به راهحل تخلیه کمپ اشرف کمک خواهد کرد. ضربالاجل تعیین شده از طرف دولت عراق برای بستن کمپ تا آخر سال باید محترم شمرده شود. وزیر خارجه عراق در نیویورک در حاشیه ملاقاتهای مجمع عمومی سازمان مللمتحد با خانم اشتون در روز ۲۳سپتامبر گفتگو کرد. او ۳نامه را در این رابطه به خانم اشتون در ۲ماه گذشته فرستاده است. این نامهها تصمیم دولت عراق را در رابطه با بستن کمپ تا آخر سال ۲۰۱۱ بیان میکنند.
این سازمان در حال حاضر توسط جامعه بینالمللی بهعنوان یک سازمان تروریستی شناخته میشود. حضور این سازمان در عراق در قانون اساسی عراق منع شده است. قانون اساسی حضور هر سازمان تروریستی در خاک عراق را منع میکند (ماده ۷ قانون اساسی). این سازمان را نمیتوان بهعنوان یک جنبش آزادیخواه شناخت و قوانین ذیربط بینالمللی در این رابطه قابل اطلاق نیستند. حضور این سازمان تهدیدی برای امنیت عراق و کشورهای همسایه است و به کشورهای همسایه بهانه میدهد تا در امور داخلی عراق دخالت کنند.
عراق بهعنوان یک کشور دموکراتیک و صلحجو بهدنبال آن است که روابط صلحآمیز با کشورهای همسایه را شکل دهد و در امور داخلی آنها دخالت نکند و صلح و امنیت منطقه و جهان را حفظ کند. عراق همچنین حضور سازمانهای تروریستی در خاک خود را تحمل نمیکند.
استرون استیونسون:
خوب شما خانمها و آقایان به روشنی شنیدید که اهداف آنها نه تنها جابجا کردن به خارج از اشرف بلکه دیپورت کردن آنها به خارج از عراق تا پایان سال است و این را دوباره باز تأیید کردند. بنابراین بر این اساس تنها جایی که میتوانند تا پایان امسال بروند، ایران است و بحثی نیست که این بهمعنی اعدام و شکنجه است. بنابراین، همانطور که گفتم ما با بحران انسانی روبهرو هستیم.
میتوانم یک سؤال بپرسم؟ شما چندین بار تکرار کردید که عراق حضور یک سازمان تروریستی را در خاکش رد میکند، پس چرا به سپاه پاسداران و نیروی قدس آن که از نظر بینالمللی، هر ۲بهعنوان سازمان تروریستی شناخته شدهاند، اجازه حضور در سرزمینهای عراق داده شده است؟
نماینده عراق:
متشکرم آقای رئیس،
در واقع ما به آنها اجازه ندادیم که در سرزمینهای عراق باشند.
متشکرم آقای رئیس
استراون استیونسون:
بنابراین، اینکه به اعضای رهبری کننده سپاه پاسداران هرگز اجازه ماندن در عراق داده نشده است، بسیار جالب است.
استر دلانگ، نایبرئیس هیأت رابطه با عراق در پارلمان اروپا:
با کمال احترام باید بگویم ما ۲۷ کشور عضو هستیم، ما یکی از بالاترین درآمدهای ناخالص ملی را در دنیا داریم. ما شریک تجاری در تمامی دنیا و با کشورهای در حال توسعه از جمله عراق هستیم که برای بستن توافقنامههای تجاری با ما صف بستهاند و این در سطح دولت با دولت یا مدیریت کمپانیهاست. و این پروسه در عراق نیز جریان دارد. در ضمن ما بزرگترین کمک دهنده برای توسعه عراق هستیم و با توجه به چنین قدرت عظیم اقتصادی در دنیا، چرا وقتی ما میخواهیم این قدرت اقتصادی را تبدیل اثرگذاری سیاسی کنیم، چنین معتدل میشویم. چیزی که این پارلمان را متحد میکند و من به سفارت عراق نیز دارم اشاره میکنم، وقتی است که بهخاطر حقوقبشر ایستادهایم و هنگامی که یک بحران حقوقبشری مطرح است. و این چیزی است که ما در حال حاضر با آن روبهرو هستیم. من درباره سیاستهای گذشته صحبت نمیکنم من دارم درباره وضعیت انسانی که در حال حاضر با آن در ۴ یا ۵ هفته روبهرو خواهیم شد صحبت میکنم
ما حداقل میتوانیم همگی برای تمدید این ضربالاجل کار کنیم. و تعویق این ضربالاجل میتواند خطی باشد که پشت آن میتوانیم در یک خط و متحد قرار بگیریم. سازمان مللمتحد گفته است که خواستار وارد شدن به این موضوع است و آن را مسئولانه انجام خواهد داد. اگر میخواهیم اینکار را مسئولانه انجام بدهیم و اگر میخواهید که اتحادیه اروپا نیز وارد شود پس به ما وقت بدهید. زیرا زمان چیزی است که در حال حاضر نیاز است. چیزی که من میخواهم بدانم این است که سرویس روابط خارجی فراخوان به تمدید این ضربالاجل را اولویت خودش برای هفتههای آینده قرار دهد و به این وسیله ما این شانس را خواهیم داشت که این موضوع را بهطور مسئولانه حل کنیم. به نظر من و فکر میکنم نظر بقیه نیز باشد که این باید سیاست اتحادیه اروپا برای آینده باشد و فکر میکنم باید با صحبت با گروههای خودمان آنها را قانع کنیم که یک مباحثه اضطراری در این رابطه در جلسه ماه دسامبر داشته باشیم. متشکرم.
سیلویا کاستا، نایبرئیس هیأت رابطه با عراق در پارلمان اروپا:
من به خوبی به پیچیدگی و وخامت اوضاع که سفیر، که میدانیم مدت کمی است این وظیفه را عهدهدار شده، سعی کرد آن را توضیح دهد، واقفم. بنابراین موضوع پیچیده است و من نمیخواهم پرش منطقی انجام دهم. اما تمام نگرانیها و بیصبریهای همکارم... را درک میکنم. ما در مقابل موضوعی قرار داریم که برای حل آن به زمان احتیاج داریم
باید بگویم من با همکارم استر دلانگ موافق هستم که میگوید اتحادیه اروپا دارای قدرت و نیروی زیادی است که میتواند آن را اعمال کند و با آن دولت عراق را حداقل در مورد اولین هدف که عقبانداختن ضربالاجل کمپ است مشروط کند. در این مورد ما یک فراخوان نیز صادر کردیم که بسیاری از همکاران پارلمانتر، از همه گروهها، از جمله خود من آن را امضا کردند.
بسیاری از کشورهای عضو اتحادیه اروپا نه تنها با عراق روابط اقتصادی دارند، بلکه کشورهایی هستند که به عراق کمک اهدا میکنند و به این دلیل میتوانند روی آن تأثیر بسیار قوی بگذارند. از طرف دیگر ما با اکثریت بسیار بالا نظراتمان را در مورد تعلیق ضربالاجل اعلام کردیم و در آن گفتهایم که باید تحقیق و نظارت کرد تا اتحادیه اروپا و سازمان ملل با توافق دولت عراق آن چه را که در توان دارد، انجام دهد تا از یک فاجعه انسانی جلوگیری شود ما باید قاطعانه و با تمام نیرویمان و از طریق خانم اشتون از دولت عراق بخواهیم ضربالاجل برای کمپ را عقب بیاندازد، تا برای کشورهای اروپایی امکان باز اسکان، چه بهخاطر مسائل انسانی و چه بهخاطر مسائل سیاسی فراهم شود.
استرون استیونسون:
متشکرم خانم کاستا. قبل از اینکه فرصت را به بحث آزاد بدهیم، میخواهم پاسخ سؤالی را که خانم کاستا در رابطه با ادعای نامگذاری تروریستی ساکنان اشرف از طرف نماینده عراقی توسط جامعه بینالمللی مطرح کرد بدهم. این ادعا اساساً غلط است. آنها در گذشته در لیست انگلستان و اتحادیه اروپا بودند و دادگاههای متوالی دستور دادند که نام آنها از لیست تروریستی خارج شوند و در حقیقت دادگاه انگلستان تصمیم نامگذاری را یک تصمیم «غیرعقلانی» خواند. آنها هنوز در لیست آمریکا هستند بهرغم دستور دادگاه فدرال در واشنگتن در ژوئیه گذشته که گفت نام آنها باید از لیست تروریستی آمریکا حذف شود زیرا هیچ شکی نیست که در اعمال تروریستی دست نداشتهاند و نباید تعجب کرد که وزارت امور خارجه هنوز تأخیر میکند زیرا تا همین ۴سال پیش نلسون ماندلا در لیست بود. بنابراین، این غیرمنطقی است. آنها اساساً توسط جامعه بینالمللی بهعنوان تروریست شناخته نمیشوند و امیدوارم که مقامات عراق این را بهرسمیت بشمارند.
آلخو ویدال کوآدراس، نایبرئیس پارلمان اروپا:
متشکرم آقای دورویت، برای سعی و تلاشهایی که کردهاید،
متشکرم. اجازه بدهید مستقیماً به فاکتها بپردازیم. هر چه که گفته شده بسیار واضح بود و من کاملاً حامی دخالت رئیس، آقای استیونسون و نایبرئیس خانم لانگ و خانم کوستر هستم و از آنها حمایت میکنم، بنابراین آن چیزی که آنها گفتند را دوباره تکرار نمیکنم. آقای سفیر (دورویت) آنها موضوعات را بسیار واضح و دقیق گفتند. حقیقت این است که ۲۵۰۰ مرد و ۱۰۰۰ زن، که غیرمسلح و بیدفاع هستند، در یک کمپ پناهندگی ساکنند. آنها در معرض یک خطر جدی و فوری قتلعام و استرداد به رژیمی هستند که با بیرحمی و بیاعتنایی به حقوقبشر شناخته میشوند. ما در اتحادیه اروپا اتوریته اخلاقی داریم. آقای سفیر اما اتوریته اخلاقی برای آنهایی که اخلاقی ندارند، معنی ندارد. مشخص است که اخلاقیتی ندارند و این روشن است. بهخاطر اینکه همین الآن از سفارت عراق در حالی در رابطه با حقوقبشر سخن میگوید که ساکنان اشرف را شکنجه روحی میکنند و آنها را از امکانات پزشکی محروم میکنند. آنها همچنین ۴۶تن از ساکنان را کشتند و به قتل رساندند و افراد بیگناه را به گلوله بستند. این نمونهها بهاندازه کافی درجه بدبینی نسبت به دولت عراق را مشهود میسازد. نمیتوان هیچ توقعی از این دولت عراق داشت. آقای سفیر صحبت از آتوریته اخلاقیات در این مقطع مشکل تبدیل به یک شوخی شده است.
چه میتوان کرد؟ اولین کاری که باید انجام داد استفاده از قدرت فشارمان است که بسیار زیاد است. همانطور که خانم دلانگ بهخوبی توضیح دادند. سؤال این است که آیا ما تصمیم گرفتهایم که از این قدرت استفاده کنیم؟ یا نه؟ این اولین سؤالی است که شما یا نماینده عالی سیاست خارجی باید جواب دهد. سؤال دوم این است که عملاً چه میتوان کرد؟
فکر میکنم که من بهاندازه کافی روشن صحبت کردم. نکته دیگر این است که گفتگوها و تماسها با سازمان مللمتحد و ارگانهای مختلف آن جهت حل مشکل افراد باقیمانده نیازمند زمان بیشتر است و طرح این ضربالاجل برای نشاندادن این موضوع است که دولت عراق علاقهیی به داشتن راهحلی ندارد.
لطفاً در مورد ضربالاجل صحبت نکنیم چون این از نظر حقوقی معنی ندارد. طرح ضربالاجل فقط به این معنی است که آنها هیچ راهحلی را نمیخواهند قبول کنند.
ضمناً پروسه مصاحبه با این افراد جهت بهرسمیت شناختن استاتوی پناهندگی آنها توسط دولت عراق سد شده است. این یک تناقض است. آقای سفیر بهعنوان سرویس خارجی (اتحادیه اروپا) همچنین شما باید با آن روبهرو شوید. مشکل بسیار واضح است و کارهایی که ما باید به سرعت انجام دهیم نیز روشن است.
آقای سفیر نکته آخری که میخواهم به شما بگویم این است که اینجا پارلمان است و این پارلمان سالهای سال است روی این موضوع متمرکز بوده است. در رابطه با موضوع مشخص کمپ اشرف و تهدیدی که بعد از انتقال امنیت به دولت عراق متوجه آن شده است ما بیش از ۱سال است که روی آن کار میکنیم، تازه بعد از ۹ماه توانستیم خانم اشتون را قانع کنیم و او تنها زمانی عکسالعمل نشان داد که در آخرین حمله دهها تن کشته شدند. بنابراین این سرعت عمل کافی نیست و ظرفیت مورد قبول برای عکسالعمل نشاندادن نیست. حالا آقای سفیر، این پارلمان حق و وظیفه آن را دارد که کمیسیون اروپا را کنترل کند و خانم اشتون نایبرئیس کمیسیون است. پس به شما میگویم که اگر از این لحظه به بعد ما دقیقاً نبینیم که سرویس خارجی که در مسئولیت ماکزیمم خانم اشتون میباشد. با قاطعیت و تعهدی که ما توقع داریم در رابطه با این موضوع حساس انجام بدهد، عمل نکند، شک نکنید که پارلمان حق خود را برای کنترل تا حد ماکزیمم خودش، اعمال خواهد کرد. چون ما برای مدت زیادی اخطار دادهایم و برای مدت زیادی توضیح دادهایم که چه اتفاقی خواهد افتاد و اینکه چه کاری باید انجام بشود. صبرمان به آخر رسیده است. ما ۵هفته دیگر داریم و زمان در حال گذر است. آقای سفیر از تلاشهای شما متشکرم. اما ما باید یک عمل مؤثر را همین حالا انجام دهیم. متشکرم.
سونه گورد، نماینده پارلمان اروپا از دانمارک:
متشکرم آقای رئیس و متشکرم آقای سفیر دورویت بهخاطر حضور شما و بهخاطر اطلاعاتی که دادهاید. من یک نکته و یک سؤال دارم. شنیدن اظهارات نمایندگان سفارت عراق در حقیقت بسیار هولناک بود، هیچ گارانتی برای حفظ وسائل ارتباطاتی این افراد نیست. چرا این موضوع اهمیت دارد؟ در سال ۲۰۰۹ ما شاهد قتلعام بودیم. اوایل شایعات زیادی پخش شد که افراد خودکشی کردهاند و خودشان را زدهاند. تنها وقتی تصاویر و فیلمها را از طریق ضبط موبایل دیدیم ما توانستیم ببینیم که حقیقت چه بود. اینکه این یک قتلعام علیه مردان و زنان غیرمسلح و بیدفاع بود. بنابراین گرفتن وسائل ارتباطاتی آنها و محروم کردن آنها از ثبت این وقایع مشابه این است که برای انجام چنین قتلعامی در سکوت آمادهسازی میکنند. بنابراین در حقیقت بسیار هولناک بود که این اظهارات را از سوی سفارت عراق بشنویم و نشان میدهد که چه چیز در انتظار است چنانچه راهحلی پیدا نشود. بنابراین، از آتوریته خود استفاده کنید تا به دولتهای عضو اطلاعات دقیق بفرستید که وضعیت چیست و شما از آنها در حال حاضر چه تقاضایی دارید که الآن دست به اقدام بزنند. مطمئنم که با این کار تبادل خوبی بین اتحادیه اروپا و سیاستمداران خواهد بود و راهحل مشکلات را میتوان پیدا کرد.
تونه کلام، نماینده پارلمان اروپا:
آقای رئیس فکر میکنم حقوقبشر و زندگی انسانها کشور و مرز نمیشناشد. ما باید از آن دفاع کنیم.
من کاملاً در نظرات همکارم دی لانگ شریک هستم که نمایندگان ما بهاندازه کافی کار نکردهاند. ما نمیتوانیم دیگر این وضعیت را ادامه بدهیم و با یکدیگر مشورت کنیم و روی حسن نیت بقیه حساب کنیم یا مسئولیت را به دیگر سازمانها احاله بدهیم.
ما الآن این امکان را داریم که وارد عمل شویم و من از سفیر و بارونس اشتون میخواهم که با بیانیه رسمی درباره وضعیت خطیر فعلی، وارد این موضوع شوند. در این بیانیه، رابطه آینده ما با عراق را به این موضوع مرتبط کنند. در غیراینصورت کارآیی نخواهد داشت و همانطور که همکارم پیشنهاد کرد در این باره به تمامی ۲۷ کشور عضو اطلاعات بفرستند و برای جلسه ۲۱دسامبر پیشنهاداتی را مطرح کنند.
صحبتهای استیونسون بیرون جلسه:
ما نیاز به وقت و جا داریم. اما ما نمیتوانم این کار را انجام دهیم. با توجه به موانعی که در پیش پای ما گذاشته شده است، بدون همکاری کامل مقامات عراقی و بدون زمان و محل که نمیتوانیم کارمان را تکمیل کنیم. بنابراین اگر این ضربالاجل به تعویق نیافتد و اگر به همین مسیری که انتخاب کردهاید ادامه دهید شما در سرپیچی مطلق از آنچه که ما درخواست کردهایم، حرکت خواهید کرد.
و بگذارید در این مورد شفاف باشیم، برای اینکار قیمتی خواهد بود که باید پرداخت بشود. خیلی مشتکرم از همه شما.
استرون استیونسون، رئیس هیأت رابطه با عراق در پارلمان اروپا:
من بسیار خوشحال هستم که خانم کاترین اشتون با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع اشرف، ژان دورویت را بهعنوان کسی که سابقه درخشان دارد و یک دیپلومات با تجربه است، بهطور مشخص برای حل موضوع بحران اشرف تعیین کرده است.
هفته پیش من نامهیی را از سفارت جمهوری عراق دریافت کردم که در آن نوشته شده آنها بر موضع خود برای بستن اشرف و ضربالاجل مصر هستند. کپی این نامه به کل دبیرخانه هیأت رابطه با عراق پارلمان ارسال شده است و در آن ۳۴۰۰تن ساکنان اشرف را بهعنوان تروریست معرفی میکند و میگوید آنها حق داشتن موقعیت پناهندگی را ندارند و منکر آن میشود که ساکنان تحت حفاظت کنواسیونهای ژنو قرار دارند و اینکه آنها هیچ حفاظتی تحت قانون بینالمللی ندارند. همچنین تأکید کردند که تا پایان امسال این کمپ باید بسته شود. در واقع حرفشان این است که بهعنوان افراد تروریست، حق اقامت در عراق را طبق قانون اساسی آن ندارند.
از نظر من این برابر با اعلام جنگ است با آنچه که ما در اتحادیه اروپا و پارلمان اروپا برای آن تلاش کردهایم، و آن هم ارزشهای انسانی و اروپایی است که میگوید باید با این افراد بهطور انسانی برخورد شود.
ما از آنها میخواستیم که ضربالاجل پایان امسال باید ملغی شود تا کمیساریای عالی پناهندگان مللمتحد امکان این را داشته باشد پروسه لازم را برای انجام مصاحبهها پیش ببرد تا این افراد همگی بتوانند بهعنوان پناهنده ثبتنام شوند. آقای گوترز، کمیسر عالی پناهندگان سازمان مللمتحد در ژنو، که در ماه اوت با وی ملاقات کردم، به من گفت تمامی امکانات خود را بهکار خواهد گرفت تا بتواند موضوع اشرف را تا قبل از ضربالاجل مشخص شده عراق حل کند. قرار بر این بود بعد از اینکه آنها بهعنوان پناهنده ثبتنام شدند، ما تلاش کنیم که همه آنها را بین ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا و کشورهای دیگر مانند نروژ و کانادا که قبلاً در آنجا مستقر بودهاند تقسیم کنیم. ولی تا همین امروز حتی یک مصاحبه هم انجام نشده است. چرا که دولت عراق بهطور مستمر موانعی بر سر راه قرار داده و پروسه مصاحبهها را مختل کرده است. ابتدا میگفتند که مصاحبهها نباید در داخل اشرف باشد و بعد نمیخواستند در بیرون اشرف، محلی را که یونامی مشخص کرده بود، باشد و به طرق مختلف پروسه سازمان مللمتحد را مختل کردهاند و حالا که تنها یک ماه به ضربالاجل وقت داریم، آنها این اولتیماتوم را دادهاند که برابر با حکم مرگ برای ساکنان اشرف است. چرا که اگر آنها طبق این سند اجازه سکونت در خاک عراق را ندارند، به کجا فرستاده خواهند شد؟ ما میبینیم که آنها قصد پراکنده کردن ساکنان اشرف در مکانهای مختلف در عراق را دارند ولی به روشنی نمیگویند که آنها را کجا خواهند برد.. تمام این موضوع با این توجیه است که دولت عراق تضمین داده است با آنها به روش انسانی برخورد کند و دروغ شرمآور در این سند که ادعا میکند تاکنون با آنها رفتار انسانی طبق قوانین بینالملل شده است. در حالی که آنها بهطور واقعی روزانه مورد شکنجه روانی با بیش از ۳۰۰ بلندگو واقع میشوند. در این سند ادعا شده است که مقامات عراقی به آنها اجازه دسترسی ورود غذا، دارو و رسیدگیهای پزشکی به اشرف را داده است، در حالی که برخی جان خود را بهدلیل کمبود امکانات پزشکی از دست دادهاند. وضعیت نگرانکنندهاین است که به نظر میآید سفیر یونامی، مارتین کوبلر، این وضعیت را بهعنوان یک موضوع اجتنابناپذیر، پذیرفته باشد. در مورد همه این «تضمینهای» دولت عراق که میگوید با این افراد با روش انسانی برخورد خواهد شد، کافیست به تضمینهایی که آنها به آمریکاییها دادند تنها ۶ساعت قبل از حمله ۸آوریل به اشرف توجه شود. وقتی که آمریکاییها گفتند ما نگران افزایش نیروی نظامی در اطراف این کمپ میباشیم و خواستار تضمین هستیم که هیچ خشونتی نباشد، یک تضمین قاطع مکتوب از جانب دولت عراق دریافت کردند که هیچگونه خشونتی در کار نخواهد بود و با این افراد به شیوه انسانی رفتار خواهد شد. ولی ۶ساعت بعد آنها این کمپ را با ۲۵۰۰ نیرو اشغال کردند و ساکنان را با رگبار گلوله یا زیر زرهیهایشان کشتند. حال قرار است که ما به آنها اعتماد کنیم؟ چیزی که سفیر یونامی مارتین کوبلر ظاهراً الآن قبول کرده است که با این افراد بهطور انسانی برخورد خواهد شد. لذا هیأت ما در پارلمان اروپا بارها هشدار داده است که ما در آستانه یک فاجعه انسانی قرار داریم. ساکنان اشرف میگویند آنها حاضر نیستند در برابر تهدید لوله سلاح سوار کامیون بشوند و به مرگ حتمی فرستاده شوند و بسیاری از آنان به ایران دیپورت شوند، جایی که مورد شکنجه و اعدام واقع خواهند شد. حال ما در شرایطی قرار گرفتهایم که باید بهنحوی راهحلی پیدا کنیم که بتوانیم مقامات عراقی را قانع کنیم مسیری که در پیش گرفتهاند راه به شقه جدی رابطه بین اتحادیه اروپا و عراق خواهد برد، در صورتیکه در این مسیر ادامه دهند. آنها باید به ما وقت و فضای کافی بدهند تا بتوانیم این افراد را بهعنوان پناهنده ثبتنام کنیم. باید این مهلت زمانی مسخره تا پایان سال را که آنها بهزور به ما تحمیل کردهاند، لغو کنیم. پر واضح است که مقامات عراقی تحت حمایت رژیم ایران هیچ قصدی برای اجازه دادن به این افراد برای زندگی مسالمتآمیز ندارند و یک طرح پنهان دارند که نهایتاً راه به یک فاجعه انسانی خواهد برد. لذا این یک تصویر خوفناکی است و ما باید تمام تلاش خودمان را بکنیم تا جلوی آن را بگیریم و لذا خیلی مشتاقم تا نظرات تخصصی سفیر دورویت را بشنوم. که همین الآن از یک جلسه خیلی مهمی در این باره آمده است و بسیار خوشحالیم که آقای سفیر امروز در بین ماست و رشته کلام را به او میدهم.
مجدداً بسیار سپاسگزارم که کارشناسی سفیر دورویت را داریم. که تازه از ملاقات کلیدی در این رابطه با برگشته است. افتخار دارم که صحبت را به سفیر بدهم.
سفیر ژان دوریت، نماینده ویژه اتحادیه اروپا برای اشرف:
بسیار متشکرم استراون. من خیلی خوشوقتم که امروز با شما هستم چون همانطور که آقای استیونسون گفت درست است که نقطه تعیین تکلیف در مورد این مشکل بسیار سخت کمپ اشرف، دارد فرا میرسد و ما خیلی به آن توجه داریم، به این دلیل که نماینده عالی کاترین اشتون از من خواست کمک کنم و به او مشورت بدهم تا ببینیم اتحادیه اروپا چکار میتواند بکند این تنش برطرف شود و به یک نتیجه حداکثر مثبت برسیم.
به این دلیل است که از ۲ماهونیم پیش من با حد اکثر افرادی که میتوانند نقش داشته باشند و به این روند کمک کنند تماس گرفتهام و فکر میکنم که ملاقات من در زمان مناسبی بود چون ما اکنون در بطن مشکل، در بطن مذاکرات هستیم و باید راهحلی پیدا کنیم تا از آن چیزی که الآن گفتید، اتفاق میافتد جلوگیری کند. من در تماس دائمی با استرون استیونسون و سایر افراد و ویدال کوآدراس هستم. بنابراین من نگرانی شما را به خوبی میدانم. من نسبت به توجه قوی شما و تعهد بسیار قوی که برای امنیت افراد کمپ اشرف دارید آگاه هستم. طبیعتاً مایلم از این نتیجه منفی جلوگیری شود.
تنها راهی که واقعاً میشود روی این روند تأثیر گذاشت، این است که همانطور که گفته شد روندی را که توسط آقای گوترس کمیسر عالی پناهندگان شروع شد تنها کارتی بود که میشد بازی کرد؟ به این دلیل است که مشکلی که ما با افراد کمپ اشرف داریم این است که اگر کمپ را ترک کنند باید جایی اسکان داده شوند یا در عراق بمانند. اگرچه خیلی متأسفیم بشنویم این روند نتوانسته بهصورت کامل شروع شود، بهخاطر مسائل لجستیکی آن، البته لجستیک این روند بسیار سیاسی است، و من میترسیدم که این روند نتواند شروع شود چون دولت عراق کماکان بسیار صریح میگوید، میخواهد در پایان امسال کمپ را ببندد ولی طبیعتاً زمان آن برای اینکه یک بازاسکان مناسب برای افراد داشته باشیم بسیار کوتاه است. و به این دلیل است که فکر میکنم ما باید خیلی محتاط باشیم. همه ما باید نسبت به یونامی و نماینده دبیرکل سازمان ملل متحد، آقای کوبلر خیلی محتاط باشیم که ۱ماه پیش به عراق وارد شد. او حالا این مسأله را در دست دارد و حالا دارد با کمیساریا مذاکراتی میکند و مذاکرات بسیار سخت با دولت عراق دارد تا از این بنبست و از این شرایط بسیار پیچیده در بیاییم. آنها کماکان دارند مذاکره میکنند و من ترغیب میکنم که این مذاکرات توازن درستی پیدا کند چون بستن کمپ بدون روند کمیساریا برای تعیین و سازماندهی کردن موقعیت پناهندگی این افراد، به یک بنبست میانجآمد چون روش مناسب، روش منظم برای آنها این است که اول موقعیت و استاتو آنها مشخص شود و احتمالاً کشورهایی را پیدا کرد که آنها را بپذیرند. بنابراین این روند باید صورت گیرد و امیدوارم دولت عراق بهزودی این را بپذیرد و ما باید خیلی محتاط باشیم این برداشت نشود که آنها در انزوا قرار گرفتهاند، من فکر میکنم با این افراد باید طبق روند سازمان مللمتحد برخورد شود و مللمتحد مسئول سازماندهی این روند است. برای اطمینان از اینکه این روند به یک صورت با نظم سازماندهی شود، سازمان مللمتحد باید نوعی نظارت داشته باشد. باید حضورش را در نزدیکی آنها اعمال کند و همه اینها در حال حاضر مورد مذاکره است. بنابراین هنوز پایانی در این مذاکرات نیست. اینها پیچیده هستند ولی امیداروم یک راهحل داشته باشد. اتحادیه اروپا چکار میتواند بکند؟ ما یک روند بسیار ساده را شروع کردیم. میگویم ساده چون احتمالاً این تنها راه ساده بود و آن باز اسکان در اسرع وقت آن افرادی است که حق دارند در کشورهای ما زندگی کنند. همینطور درخواستی از طرف ما و از طرف برخی کشورهای عضو اتحادیه اروپا و کشورهای ثالث وجود دارد برای میزبانی از افرادی که شدیداً بیمار هستند. بنابراین اینها کارهایی هستند که میتواند بسیار سریع بدون نیاز به طی روند کمیساریا صورت گیرد، چون این افراد پناهنده نیستند یا اگر هستند همین الآن هم تشخیص داده شده، بهعنوان پناهنده هستند و من فکر میکنم این میتواند تنش را کاهش دهد. من این را با سفیر پی.اس.سی در اتحادیه اروپا صحبت کردهام و چندین عضو حالا با تعیین هویت افرادی که میتوانند بلافاصله برگردند، شروع کردهاند. حداقل برای این افراد این میتواند راهحلی باشد و همینطور به نظر من این به دولت عراق نشان میدهد که حرکتی در جریان است که روند دارد پیش میرود. طبیعتاً این راهحلی برای همه افراد کمپ نیست، بنابراین اتحادیه اروپا چه کار دیگری میتواند بکند، دنبال کردن از نزدیک که چه چیزی دارد اتفاق میافتد و کاری است که من میکنم، باید در تماس دائم با آنها که عامل هستند، باشیم. دبیرکل مللمتحد آقای بان کیمون شخصاً این موضوع را دنبال میکند و میخواهد اتحادیه اروپا در طرف او باشد چون برای او هم این شرایط بسیار پیچیدهیی است که با آن برخورد کند. ما همچنین بسیار مایلیم با دولت عراق در بالاترین سطح ممکن در تماس باشیم. ما با دولت عراق در یک مذاکره هستیم و میخواهیم به یک توافق مشترک برسیم.
استرون استیونسون:
بسیار متشکرم سفیر دورویت. فکر میکنم انصاف حکم کند که از سفارت عراق و مشاور وزیر کادونکا بخواهیم که پاسخ خود را بیان کند.
نماینده سفارت عراق:
متشکرم آقای رئیس، اعضای محترم و آقای سفیر.
میخواهم در ابتدا عذرخواهی عالیجناب سفیر را بیان کنم که نتوانست در این جلسه بهخاطر وظایف رسمی در خارج از بلژیک حضور یابد. لطفاً اجازه دهید به سفیر جان دورویت که در این نشست مهم شرکت کرد، خوشآمد بگویم. ما مطمئن هستیم که تجربه دیپلوماتیک و درایت آقای سفیر به راهحل تخلیه کمپ اشرف کمک خواهد کرد. ضربالاجل تعیین شده از طرف دولت عراق برای بستن کمپ تا آخر سال باید محترم شمرده شود. وزیر خارجه عراق در نیویورک در حاشیه ملاقاتهای مجمع عمومی سازمان مللمتحد با خانم اشتون در روز ۲۳سپتامبر گفتگو کرد. او ۳نامه را در این رابطه به خانم اشتون در ۲ماه گذشته فرستاده است. این نامهها تصمیم دولت عراق را در رابطه با بستن کمپ تا آخر سال ۲۰۱۱ بیان میکنند.
این سازمان در حال حاضر توسط جامعه بینالمللی بهعنوان یک سازمان تروریستی شناخته میشود. حضور این سازمان در عراق در قانون اساسی عراق منع شده است. قانون اساسی حضور هر سازمان تروریستی در خاک عراق را منع میکند (ماده ۷ قانون اساسی). این سازمان را نمیتوان بهعنوان یک جنبش آزادیخواه شناخت و قوانین ذیربط بینالمللی در این رابطه قابل اطلاق نیستند. حضور این سازمان تهدیدی برای امنیت عراق و کشورهای همسایه است و به کشورهای همسایه بهانه میدهد تا در امور داخلی عراق دخالت کنند.
عراق بهعنوان یک کشور دموکراتیک و صلحجو بهدنبال آن است که روابط صلحآمیز با کشورهای همسایه را شکل دهد و در امور داخلی آنها دخالت نکند و صلح و امنیت منطقه و جهان را حفظ کند. عراق همچنین حضور سازمانهای تروریستی در خاک خود را تحمل نمیکند.
استرون استیونسون:
خوب شما خانمها و آقایان به روشنی شنیدید که اهداف آنها نه تنها جابجا کردن به خارج از اشرف بلکه دیپورت کردن آنها به خارج از عراق تا پایان سال است و این را دوباره باز تأیید کردند. بنابراین بر این اساس تنها جایی که میتوانند تا پایان امسال بروند، ایران است و بحثی نیست که این بهمعنی اعدام و شکنجه است. بنابراین، همانطور که گفتم ما با بحران انسانی روبهرو هستیم.
میتوانم یک سؤال بپرسم؟ شما چندین بار تکرار کردید که عراق حضور یک سازمان تروریستی را در خاکش رد میکند، پس چرا به سپاه پاسداران و نیروی قدس آن که از نظر بینالمللی، هر ۲بهعنوان سازمان تروریستی شناخته شدهاند، اجازه حضور در سرزمینهای عراق داده شده است؟
نماینده عراق:
متشکرم آقای رئیس،
در واقع ما به آنها اجازه ندادیم که در سرزمینهای عراق باشند.
متشکرم آقای رئیس
استراون استیونسون:
بنابراین، اینکه به اعضای رهبری کننده سپاه پاسداران هرگز اجازه ماندن در عراق داده نشده است، بسیار جالب است.
استر دلانگ، نایبرئیس هیأت رابطه با عراق در پارلمان اروپا:
با کمال احترام باید بگویم ما ۲۷ کشور عضو هستیم، ما یکی از بالاترین درآمدهای ناخالص ملی را در دنیا داریم. ما شریک تجاری در تمامی دنیا و با کشورهای در حال توسعه از جمله عراق هستیم که برای بستن توافقنامههای تجاری با ما صف بستهاند و این در سطح دولت با دولت یا مدیریت کمپانیهاست. و این پروسه در عراق نیز جریان دارد. در ضمن ما بزرگترین کمک دهنده برای توسعه عراق هستیم و با توجه به چنین قدرت عظیم اقتصادی در دنیا، چرا وقتی ما میخواهیم این قدرت اقتصادی را تبدیل اثرگذاری سیاسی کنیم، چنین معتدل میشویم. چیزی که این پارلمان را متحد میکند و من به سفارت عراق نیز دارم اشاره میکنم، وقتی است که بهخاطر حقوقبشر ایستادهایم و هنگامی که یک بحران حقوقبشری مطرح است. و این چیزی است که ما در حال حاضر با آن روبهرو هستیم. من درباره سیاستهای گذشته صحبت نمیکنم من دارم درباره وضعیت انسانی که در حال حاضر با آن در ۴ یا ۵ هفته روبهرو خواهیم شد صحبت میکنم
ما حداقل میتوانیم همگی برای تمدید این ضربالاجل کار کنیم. و تعویق این ضربالاجل میتواند خطی باشد که پشت آن میتوانیم در یک خط و متحد قرار بگیریم. سازمان مللمتحد گفته است که خواستار وارد شدن به این موضوع است و آن را مسئولانه انجام خواهد داد. اگر میخواهیم اینکار را مسئولانه انجام بدهیم و اگر میخواهید که اتحادیه اروپا نیز وارد شود پس به ما وقت بدهید. زیرا زمان چیزی است که در حال حاضر نیاز است. چیزی که من میخواهم بدانم این است که سرویس روابط خارجی فراخوان به تمدید این ضربالاجل را اولویت خودش برای هفتههای آینده قرار دهد و به این وسیله ما این شانس را خواهیم داشت که این موضوع را بهطور مسئولانه حل کنیم. به نظر من و فکر میکنم نظر بقیه نیز باشد که این باید سیاست اتحادیه اروپا برای آینده باشد و فکر میکنم باید با صحبت با گروههای خودمان آنها را قانع کنیم که یک مباحثه اضطراری در این رابطه در جلسه ماه دسامبر داشته باشیم. متشکرم.
سیلویا کاستا، نایبرئیس هیأت رابطه با عراق در پارلمان اروپا:
من به خوبی به پیچیدگی و وخامت اوضاع که سفیر، که میدانیم مدت کمی است این وظیفه را عهدهدار شده، سعی کرد آن را توضیح دهد، واقفم. بنابراین موضوع پیچیده است و من نمیخواهم پرش منطقی انجام دهم. اما تمام نگرانیها و بیصبریهای همکارم... را درک میکنم. ما در مقابل موضوعی قرار داریم که برای حل آن به زمان احتیاج داریم
باید بگویم من با همکارم استر دلانگ موافق هستم که میگوید اتحادیه اروپا دارای قدرت و نیروی زیادی است که میتواند آن را اعمال کند و با آن دولت عراق را حداقل در مورد اولین هدف که عقبانداختن ضربالاجل کمپ است مشروط کند. در این مورد ما یک فراخوان نیز صادر کردیم که بسیاری از همکاران پارلمانتر، از همه گروهها، از جمله خود من آن را امضا کردند.
بسیاری از کشورهای عضو اتحادیه اروپا نه تنها با عراق روابط اقتصادی دارند، بلکه کشورهایی هستند که به عراق کمک اهدا میکنند و به این دلیل میتوانند روی آن تأثیر بسیار قوی بگذارند. از طرف دیگر ما با اکثریت بسیار بالا نظراتمان را در مورد تعلیق ضربالاجل اعلام کردیم و در آن گفتهایم که باید تحقیق و نظارت کرد تا اتحادیه اروپا و سازمان ملل با توافق دولت عراق آن چه را که در توان دارد، انجام دهد تا از یک فاجعه انسانی جلوگیری شود ما باید قاطعانه و با تمام نیرویمان و از طریق خانم اشتون از دولت عراق بخواهیم ضربالاجل برای کمپ را عقب بیاندازد، تا برای کشورهای اروپایی امکان باز اسکان، چه بهخاطر مسائل انسانی و چه بهخاطر مسائل سیاسی فراهم شود.
استرون استیونسون:
متشکرم خانم کاستا. قبل از اینکه فرصت را به بحث آزاد بدهیم، میخواهم پاسخ سؤالی را که خانم کاستا در رابطه با ادعای نامگذاری تروریستی ساکنان اشرف از طرف نماینده عراقی توسط جامعه بینالمللی مطرح کرد بدهم. این ادعا اساساً غلط است. آنها در گذشته در لیست انگلستان و اتحادیه اروپا بودند و دادگاههای متوالی دستور دادند که نام آنها از لیست تروریستی خارج شوند و در حقیقت دادگاه انگلستان تصمیم نامگذاری را یک تصمیم «غیرعقلانی» خواند. آنها هنوز در لیست آمریکا هستند بهرغم دستور دادگاه فدرال در واشنگتن در ژوئیه گذشته که گفت نام آنها باید از لیست تروریستی آمریکا حذف شود زیرا هیچ شکی نیست که در اعمال تروریستی دست نداشتهاند و نباید تعجب کرد که وزارت امور خارجه هنوز تأخیر میکند زیرا تا همین ۴سال پیش نلسون ماندلا در لیست بود. بنابراین، این غیرمنطقی است. آنها اساساً توسط جامعه بینالمللی بهعنوان تروریست شناخته نمیشوند و امیدوارم که مقامات عراق این را بهرسمیت بشمارند.
آلخو ویدال کوآدراس، نایبرئیس پارلمان اروپا:
متشکرم آقای دورویت، برای سعی و تلاشهایی که کردهاید،
متشکرم. اجازه بدهید مستقیماً به فاکتها بپردازیم. هر چه که گفته شده بسیار واضح بود و من کاملاً حامی دخالت رئیس، آقای استیونسون و نایبرئیس خانم لانگ و خانم کوستر هستم و از آنها حمایت میکنم، بنابراین آن چیزی که آنها گفتند را دوباره تکرار نمیکنم. آقای سفیر (دورویت) آنها موضوعات را بسیار واضح و دقیق گفتند. حقیقت این است که ۲۵۰۰ مرد و ۱۰۰۰ زن، که غیرمسلح و بیدفاع هستند، در یک کمپ پناهندگی ساکنند. آنها در معرض یک خطر جدی و فوری قتلعام و استرداد به رژیمی هستند که با بیرحمی و بیاعتنایی به حقوقبشر شناخته میشوند. ما در اتحادیه اروپا اتوریته اخلاقی داریم. آقای سفیر اما اتوریته اخلاقی برای آنهایی که اخلاقی ندارند، معنی ندارد. مشخص است که اخلاقیتی ندارند و این روشن است. بهخاطر اینکه همین الآن از سفارت عراق در حالی در رابطه با حقوقبشر سخن میگوید که ساکنان اشرف را شکنجه روحی میکنند و آنها را از امکانات پزشکی محروم میکنند. آنها همچنین ۴۶تن از ساکنان را کشتند و به قتل رساندند و افراد بیگناه را به گلوله بستند. این نمونهها بهاندازه کافی درجه بدبینی نسبت به دولت عراق را مشهود میسازد. نمیتوان هیچ توقعی از این دولت عراق داشت. آقای سفیر صحبت از آتوریته اخلاقیات در این مقطع مشکل تبدیل به یک شوخی شده است.
چه میتوان کرد؟ اولین کاری که باید انجام داد استفاده از قدرت فشارمان است که بسیار زیاد است. همانطور که خانم دلانگ بهخوبی توضیح دادند. سؤال این است که آیا ما تصمیم گرفتهایم که از این قدرت استفاده کنیم؟ یا نه؟ این اولین سؤالی است که شما یا نماینده عالی سیاست خارجی باید جواب دهد. سؤال دوم این است که عملاً چه میتوان کرد؟
فکر میکنم که من بهاندازه کافی روشن صحبت کردم. نکته دیگر این است که گفتگوها و تماسها با سازمان مللمتحد و ارگانهای مختلف آن جهت حل مشکل افراد باقیمانده نیازمند زمان بیشتر است و طرح این ضربالاجل برای نشاندادن این موضوع است که دولت عراق علاقهیی به داشتن راهحلی ندارد.
لطفاً در مورد ضربالاجل صحبت نکنیم چون این از نظر حقوقی معنی ندارد. طرح ضربالاجل فقط به این معنی است که آنها هیچ راهحلی را نمیخواهند قبول کنند.
ضمناً پروسه مصاحبه با این افراد جهت بهرسمیت شناختن استاتوی پناهندگی آنها توسط دولت عراق سد شده است. این یک تناقض است. آقای سفیر بهعنوان سرویس خارجی (اتحادیه اروپا) همچنین شما باید با آن روبهرو شوید. مشکل بسیار واضح است و کارهایی که ما باید به سرعت انجام دهیم نیز روشن است.
آقای سفیر نکته آخری که میخواهم به شما بگویم این است که اینجا پارلمان است و این پارلمان سالهای سال است روی این موضوع متمرکز بوده است. در رابطه با موضوع مشخص کمپ اشرف و تهدیدی که بعد از انتقال امنیت به دولت عراق متوجه آن شده است ما بیش از ۱سال است که روی آن کار میکنیم، تازه بعد از ۹ماه توانستیم خانم اشتون را قانع کنیم و او تنها زمانی عکسالعمل نشان داد که در آخرین حمله دهها تن کشته شدند. بنابراین این سرعت عمل کافی نیست و ظرفیت مورد قبول برای عکسالعمل نشاندادن نیست. حالا آقای سفیر، این پارلمان حق و وظیفه آن را دارد که کمیسیون اروپا را کنترل کند و خانم اشتون نایبرئیس کمیسیون است. پس به شما میگویم که اگر از این لحظه به بعد ما دقیقاً نبینیم که سرویس خارجی که در مسئولیت ماکزیمم خانم اشتون میباشد. با قاطعیت و تعهدی که ما توقع داریم در رابطه با این موضوع حساس انجام بدهد، عمل نکند، شک نکنید که پارلمان حق خود را برای کنترل تا حد ماکزیمم خودش، اعمال خواهد کرد. چون ما برای مدت زیادی اخطار دادهایم و برای مدت زیادی توضیح دادهایم که چه اتفاقی خواهد افتاد و اینکه چه کاری باید انجام بشود. صبرمان به آخر رسیده است. ما ۵هفته دیگر داریم و زمان در حال گذر است. آقای سفیر از تلاشهای شما متشکرم. اما ما باید یک عمل مؤثر را همین حالا انجام دهیم. متشکرم.
سونه گورد، نماینده پارلمان اروپا از دانمارک:
متشکرم آقای رئیس و متشکرم آقای سفیر دورویت بهخاطر حضور شما و بهخاطر اطلاعاتی که دادهاید. من یک نکته و یک سؤال دارم. شنیدن اظهارات نمایندگان سفارت عراق در حقیقت بسیار هولناک بود، هیچ گارانتی برای حفظ وسائل ارتباطاتی این افراد نیست. چرا این موضوع اهمیت دارد؟ در سال ۲۰۰۹ ما شاهد قتلعام بودیم. اوایل شایعات زیادی پخش شد که افراد خودکشی کردهاند و خودشان را زدهاند. تنها وقتی تصاویر و فیلمها را از طریق ضبط موبایل دیدیم ما توانستیم ببینیم که حقیقت چه بود. اینکه این یک قتلعام علیه مردان و زنان غیرمسلح و بیدفاع بود. بنابراین گرفتن وسائل ارتباطاتی آنها و محروم کردن آنها از ثبت این وقایع مشابه این است که برای انجام چنین قتلعامی در سکوت آمادهسازی میکنند. بنابراین در حقیقت بسیار هولناک بود که این اظهارات را از سوی سفارت عراق بشنویم و نشان میدهد که چه چیز در انتظار است چنانچه راهحلی پیدا نشود. بنابراین، از آتوریته خود استفاده کنید تا به دولتهای عضو اطلاعات دقیق بفرستید که وضعیت چیست و شما از آنها در حال حاضر چه تقاضایی دارید که الآن دست به اقدام بزنند. مطمئنم که با این کار تبادل خوبی بین اتحادیه اروپا و سیاستمداران خواهد بود و راهحل مشکلات را میتوان پیدا کرد.
تونه کلام، نماینده پارلمان اروپا:
آقای رئیس فکر میکنم حقوقبشر و زندگی انسانها کشور و مرز نمیشناشد. ما باید از آن دفاع کنیم.
من کاملاً در نظرات همکارم دی لانگ شریک هستم که نمایندگان ما بهاندازه کافی کار نکردهاند. ما نمیتوانیم دیگر این وضعیت را ادامه بدهیم و با یکدیگر مشورت کنیم و روی حسن نیت بقیه حساب کنیم یا مسئولیت را به دیگر سازمانها احاله بدهیم.
ما الآن این امکان را داریم که وارد عمل شویم و من از سفیر و بارونس اشتون میخواهم که با بیانیه رسمی درباره وضعیت خطیر فعلی، وارد این موضوع شوند. در این بیانیه، رابطه آینده ما با عراق را به این موضوع مرتبط کنند. در غیراینصورت کارآیی نخواهد داشت و همانطور که همکارم پیشنهاد کرد در این باره به تمامی ۲۷ کشور عضو اطلاعات بفرستند و برای جلسه ۲۱دسامبر پیشنهاداتی را مطرح کنند.
صحبتهای استیونسون بیرون جلسه:
ما نیاز به وقت و جا داریم. اما ما نمیتوانم این کار را انجام دهیم. با توجه به موانعی که در پیش پای ما گذاشته شده است، بدون همکاری کامل مقامات عراقی و بدون زمان و محل که نمیتوانیم کارمان را تکمیل کنیم. بنابراین اگر این ضربالاجل به تعویق نیافتد و اگر به همین مسیری که انتخاب کردهاید ادامه دهید شما در سرپیچی مطلق از آنچه که ما درخواست کردهایم، حرکت خواهید کرد.
و بگذارید در این مورد شفاف باشیم، برای اینکار قیمتی خواهد بود که باید پرداخت بشود. خیلی مشتکرم از همه شما.
بزرگداشت دانیل میتران فقید در در اورسوراواز: مریم رجوی: مقاومت ایران همراه با مردم فرانسه عمیقاً سوگوار است

برای ادای احترام به دانیل میتران فقید و تکریم ارزشهای انسانی والای این بانوی بزرگ، روز پنجشنبه سوم آذرماه، مراسم یادبودی در مقر مرکزی شورای ملی مقاومت ایران در اورسوراواز (حومه شمالی پاریس) با حضور خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران؛ برگزار شد.
در این مراسم شماری از یاران و همکاران خانم میتران، از جمله میشل ژولی، دبیرکل بنیاد فرانس لیبرته (میتران) ؛ شماری از شخصیتهای سیاسی از جمله سید احمد غزالی، نخستوزیر سابق الجزایر؛ آن ماری لیزن، رئیس سابق سنای بلژیک؛ آلن ویوین، وزیر سابق، رئیس سابق کمیسیون دولتی مبارزه با سکت در فرانسه؛ شهرداران فرانسوی از جمله آقای ژان پیر بکه، عضو شورای استان والدواز و شهردار اورسوراواز؛ و موریس بوسکاور، شهردار تاورنی؛ ژاک گایو، کشیش مترقی فرانسوی، اهالی اورسوراواز، همچنین عدهیی از اعضا و مسئولان شورای ملی مقاومت و اعضا و هواداران مقاومت ایران شرکت داشتند.
خانم رجوی در سخنان کوتاهی بار دیگر فقدان دانیل میتران را به مردم فرانسه، به خانواده محترم میتران و اعضا و مسئولان بنیاد فرانس لیبرته، تسلیت گفت. وی افزود: «من، اشرفیها و همه اعضای مقاومت ایران همراه با مردم فرانسه، عمیقاً سوگوار و دردمندیم».
«دانیل از انسانهای بزرگی بود که به همه تعلق داشت. هم به فرانسه، هم به تمام جهان. در حقیقت او نه تنها بانوی اول فرانسه، بلکه بانوی اول حقوقبشر در دنیا بود».
خانم رجوی گفت: «دانیل عزیز که از ۱۷سالگی، در صفوف مقاومت فرانسه به نبرد با نازیها برخاست، هرگز آرام نشد. او بهدلیل موقعیتش، به قول خودش از روی فرش سرخهای متعدد و در اقصی نقاط دنیا عبور کرد. به همه کاخها رفت، اما از آن نتیجه گرفت که باید برای سرکوبشدگان، فراموششدگان و قربانیان، بیشتر مبارزه کند».
خانم رجوی تأکید کرد: «آن وجدان بیدار که نمیخواست شاهد «از هم دریده شدن جهان برای قدرت و ثروت باشد» و آن روح سرکش و ناآرام نمرده است و به نبرد خود ادامه خواهد داد. من آن را در میان فرانسویهایی که در کنار سرکوبشدگان میایستند و در تمام انسانهای آزاده جهان میبینم».
خانم دانیل میتران، در دوران حیات پربارش، چند بار برای ابراز حمایت از مقاومت ایران، از مقر مرکزی شورای ملی مقاومت در اورسورواز دیدار کرده بود. حضور او در برابر این مقر در سومین روز حمله نابجای پلیس فرانسه در ۱۷ژوئن ۲۰۰۳ نقطه عطفی در حمایت جامعه فرانسه از مقاومت ایران بود.
در این مراسم شماری از یاران و همکاران خانم میتران، از جمله میشل ژولی، دبیرکل بنیاد فرانس لیبرته (میتران) ؛ شماری از شخصیتهای سیاسی از جمله سید احمد غزالی، نخستوزیر سابق الجزایر؛ آن ماری لیزن، رئیس سابق سنای بلژیک؛ آلن ویوین، وزیر سابق، رئیس سابق کمیسیون دولتی مبارزه با سکت در فرانسه؛ شهرداران فرانسوی از جمله آقای ژان پیر بکه، عضو شورای استان والدواز و شهردار اورسوراواز؛ و موریس بوسکاور، شهردار تاورنی؛ ژاک گایو، کشیش مترقی فرانسوی، اهالی اورسوراواز، همچنین عدهیی از اعضا و مسئولان شورای ملی مقاومت و اعضا و هواداران مقاومت ایران شرکت داشتند.
خانم رجوی در سخنان کوتاهی بار دیگر فقدان دانیل میتران را به مردم فرانسه، به خانواده محترم میتران و اعضا و مسئولان بنیاد فرانس لیبرته، تسلیت گفت. وی افزود: «من، اشرفیها و همه اعضای مقاومت ایران همراه با مردم فرانسه، عمیقاً سوگوار و دردمندیم».
«دانیل از انسانهای بزرگی بود که به همه تعلق داشت. هم به فرانسه، هم به تمام جهان. در حقیقت او نه تنها بانوی اول فرانسه، بلکه بانوی اول حقوقبشر در دنیا بود».
خانم رجوی گفت: «دانیل عزیز که از ۱۷سالگی، در صفوف مقاومت فرانسه به نبرد با نازیها برخاست، هرگز آرام نشد. او بهدلیل موقعیتش، به قول خودش از روی فرش سرخهای متعدد و در اقصی نقاط دنیا عبور کرد. به همه کاخها رفت، اما از آن نتیجه گرفت که باید برای سرکوبشدگان، فراموششدگان و قربانیان، بیشتر مبارزه کند».
خانم رجوی تأکید کرد: «آن وجدان بیدار که نمیخواست شاهد «از هم دریده شدن جهان برای قدرت و ثروت باشد» و آن روح سرکش و ناآرام نمرده است و به نبرد خود ادامه خواهد داد. من آن را در میان فرانسویهایی که در کنار سرکوبشدگان میایستند و در تمام انسانهای آزاده جهان میبینم».
خانم دانیل میتران، در دوران حیات پربارش، چند بار برای ابراز حمایت از مقاومت ایران، از مقر مرکزی شورای ملی مقاومت در اورسورواز دیدار کرده بود. حضور او در برابر این مقر در سومین روز حمله نابجای پلیس فرانسه در ۱۷ژوئن ۲۰۰۳ نقطه عطفی در حمایت جامعه فرانسه از مقاومت ایران بود.
دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
۳آذر۱۳۹۰ (۲۴نوامبر۲۰۱۱)
۳آذر۱۳۹۰ (۲۴نوامبر۲۰۱۱)
Thursday, November 24, 2011
فقط 36 روز فرصت داريم تا نگذاريم قتل عامي ديگر صورت بگيرد - زمان در حال گذر است
زندگينامه يك جوان خون گرم جنوبي (بهمن عتيقي)كه مظلومانه در 19 فرودين امسال به خون غلتيد

فرازهایی از زندگی جاودانه فروغ اشرف، شهید مجاهد خلق بهمن عتیقی
تولد: یکم اردیبهشت ۱۳۵۲ – بندر ماهشهر
شهادت: سوم اردیبهشت ۱۳۹۰
پیوستن به ارتش آزادیبخش ملی ایران: ۲۳خرداد ۱۳۷۶
«مگه میشه در مقابل خون شهدای قیام خاموش نشست. مگه میشه در مقابل خون ۱۲۰هزار شهید سکوت کرد و به این رژیم پلید تن داد». - از گفتههای مجاهد قهرمان بهمن عتیقی
ستاره خونین سی و پنجم از جاودانه فروغهای اشرف، قهرمان خلق، بهمن عتیقی بود، که ظهر روز سوم اردیبهشت۹۰ در بیمارستان شهر بعقوبه بهشهادت رسید.
مجاهد قهرمان، بهمن عتیقی، زاده دلیر مردم ماهشهر، فرزند مردمان محروم و زحمتکش جنوب، از جوانان پرشوری بود که پس از چشیدن طعم رنج و مشاهده دردهای خلقش، در سال ۷۶ به ارتش آزادی پیوست تا بهعنوان یک رزمنده پرشور با قافله آزادی میهن در مسیر رهاندن وطن از چنگال ولایت پلید آخوندهای خونریز و مستبد، همراه و همسفر شود.
بهمن خود لحظه پیوستن به مجاهدین را اینطور گفته است:
«از سال ۷۴ سازمان را شناختم. چون کم و بیش سیمای مقاومت را میگرفتم. … در تاریخ 23/3/76 از ماهشهر همراه با دو سه نفر از دوستانم به آبادان رفتیم و… از مرز گذشتیم و به مجاهدین وصل شدیم».
او آمده بود تا به دریای خروش و انقلاب وصل شود.
یک همرزمش که از کودکی با بهمن همراه بوده و با هم بهسمت اشرف حرکت کردند، لحظه انتخاب بهمن برای اشرفی شدن را این طور توصیف کرده است:
وقتی به او گفته شد آیا حاضری به اشرف و به مجاهدین بپیوندی بدون مکث گفت آری و با جان و دل پذیرفت. روز جمعه ۲۲خرداد ماه ۱۳۷۶ساعت ۰۸۳۰ یا ۰۹۰۰ صبح بود که مادرم گفت بهمن و رسول (مجاهد شهید رسول قنواتی) با تو کار دارند، وقتی آمدم، اول بهمن را دیدم، بهمحض اینکه مرا دید حتی سلام نکرد و بلافاصله گفت کی حرکت میکنیم، در لحظه مکث کردم که ببینم واکنش او چیست بعد گفتم وقت زیاد داریم، بهمن گفت من از دیشب خوابم نبرد، وقتی شنیدم که میتوانم به اشرف بروم انگار دنیا را بهم دادند، او خیلی خوشحال بود مثل پرندهای که از قفس آزادش کرده باشند، هنوز برق چشمانش در خاطرم نقش بسته، به او گفتم میدانی کجا داریم میرویم؟ گفت آره آنجائیکه سالیان آرزویش را داشتم.
بهمن همانقدر که بهمجاهدین و بهآزادی مردمش عشق میورزید، نسبت بهنظام ننگین ولایتفقیه و خمینی خونآشام خشمگین و پرکینه بود.
همان همرزم همراهش در این مورد این طور نوشته:
یک روز به من گفت، شیرینترین لحظه زندگیم وقتی بود که نوشتم مرگ بر خمینی، چون مسبب تمام بدبختیهای مردم همین حیوان (خمینی) درنده و کثیف است، او به راستی تمام رذائل هستی را در رو ح پلید خمینی میدید و نام خمینی برایش تجسم درد و رنج یک خلق در زنجیر بود.
مجاهد قهرمان بهمن عتیقی، یک بار در جمع همرزمانش در اشرف، روایت سوگند و عهد و پیمان در مسیر مبارزهاش را اینطور تعریف کرد:
«راستش سال ۸۰ بود که رفتیم پیش خواهر و برادر بودند، سوگند عضویت خوردیم… الآن که بچهها لحظههایشان را گفتند که رفتیم پیش رهبری همین را میخواستم بگویم، وقتی رفتم، برگهام را که تحویل دادم، سوگندم را که خوردم خواهرمریم ایستاده بود، چند قدم آنطرف هم برادر ایستاده بود داشت با بچهها صحبت میکرد، پیش خواهرمریم که رفتم بهش تعهد دادم که سراین موضوع بایستم، پیش برادر هم که رفتم، بهش گفتم که میخواهم حامل ارزشهای مجاهدی بشم بتونم اونو تو خودم احیا بکنم، بعد گفتم تا آخرش، تا دینش هستم و هیچوقت ازش کوتاه نمیآیم، این ارزشهایی است که راحت بهدست نیاوردم»
شور تبدیل شدن به مجاهدی پرتوان، بهمن فروتن و خاکی را سرشار از عشق بهمردم و پر از حس رهایی کرده بود:
« برای چندمین وچندمین بار منتی که سازمانم بر سرم گذاشت و من را لایق این جنگ دانست، خدا را شکر میکنم. و با تمام وجود و از روی اوج و قله مجاهدت و خوشحالی تمام، انتخاب میکنم که در رکاب رهبری آرمانی و عقیدتی خودم، برادر مسعودو خواهر مریم، برای محقق کردن این ایدئولوژی پاک، که از برادر نشأت گرفته است بجنگم و …تا آخرین نفس وقطره خون با روی گشاده استقبال کنم و خواهان آن باشم و دیگر هیهات… بهمن عتیقی 21/1/88»
رهبر مقاومت، مسعود رجوی روز سوم اردیبهشت ۹۰ با اطلاع از شهادت مجاهد قهرمان بهمن عتیقی در بیمارستان بعقوبه عراق، در این باره چنین گفت:
«بهمن یکی از ۱۸ مجاهدی بود که در صحنه مجروح و بیهوش و توسط وحوش عراقی به گروگان گرفته شدند. اما زخم او بقدری شدید بود که ناگزیراو را به بیمارستان بعقوبه فرستادند.
گلوله به ستون فقرات خورده و نخاع را قطع و وارد شکم شده بود. پس از چند عمل جراحی دچار تشنجات شدید شد. علاوه بر این در اثر ضربات پسر خوانده ولیفقیه ارتجاع در عراق، احتمال مننژیت میرفت. آنگاه لختههای خون در عروق پا بر وخامت حالش افزود و سرانجام، به گفته پزشکان، در اثر آمبولیریه جان سپرد.
درخواستهای مکرر در مکرر برای انتقال به بیمارستان نیروهای آمریکایی در ۲هفته گذشته، که سازمان ملل روز بروز در جریان قرارگرفته است، بیجواب ماند».
بیتردید، سرخی خون مجاهد قهرمان بهمن عتیقی، پرچم هیهات اشرفیان را در جنگ صد برابر گلگونتر و عزم فرزندان ایران را برای سرنگونی رژیم پلید ولایتفقیه حداکثر خواهد کرد.
تولد: یکم اردیبهشت ۱۳۵۲ – بندر ماهشهر
شهادت: سوم اردیبهشت ۱۳۹۰
پیوستن به ارتش آزادیبخش ملی ایران: ۲۳خرداد ۱۳۷۶
«مگه میشه در مقابل خون شهدای قیام خاموش نشست. مگه میشه در مقابل خون ۱۲۰هزار شهید سکوت کرد و به این رژیم پلید تن داد». - از گفتههای مجاهد قهرمان بهمن عتیقی
ستاره خونین سی و پنجم از جاودانه فروغهای اشرف، قهرمان خلق، بهمن عتیقی بود، که ظهر روز سوم اردیبهشت۹۰ در بیمارستان شهر بعقوبه بهشهادت رسید.
مجاهد قهرمان، بهمن عتیقی، زاده دلیر مردم ماهشهر، فرزند مردمان محروم و زحمتکش جنوب، از جوانان پرشوری بود که پس از چشیدن طعم رنج و مشاهده دردهای خلقش، در سال ۷۶ به ارتش آزادی پیوست تا بهعنوان یک رزمنده پرشور با قافله آزادی میهن در مسیر رهاندن وطن از چنگال ولایت پلید آخوندهای خونریز و مستبد، همراه و همسفر شود.
بهمن خود لحظه پیوستن به مجاهدین را اینطور گفته است:
«از سال ۷۴ سازمان را شناختم. چون کم و بیش سیمای مقاومت را میگرفتم. … در تاریخ 23/3/76 از ماهشهر همراه با دو سه نفر از دوستانم به آبادان رفتیم و… از مرز گذشتیم و به مجاهدین وصل شدیم».
او آمده بود تا به دریای خروش و انقلاب وصل شود.
یک همرزمش که از کودکی با بهمن همراه بوده و با هم بهسمت اشرف حرکت کردند، لحظه انتخاب بهمن برای اشرفی شدن را این طور توصیف کرده است:
وقتی به او گفته شد آیا حاضری به اشرف و به مجاهدین بپیوندی بدون مکث گفت آری و با جان و دل پذیرفت. روز جمعه ۲۲خرداد ماه ۱۳۷۶ساعت ۰۸۳۰ یا ۰۹۰۰ صبح بود که مادرم گفت بهمن و رسول (مجاهد شهید رسول قنواتی) با تو کار دارند، وقتی آمدم، اول بهمن را دیدم، بهمحض اینکه مرا دید حتی سلام نکرد و بلافاصله گفت کی حرکت میکنیم، در لحظه مکث کردم که ببینم واکنش او چیست بعد گفتم وقت زیاد داریم، بهمن گفت من از دیشب خوابم نبرد، وقتی شنیدم که میتوانم به اشرف بروم انگار دنیا را بهم دادند، او خیلی خوشحال بود مثل پرندهای که از قفس آزادش کرده باشند، هنوز برق چشمانش در خاطرم نقش بسته، به او گفتم میدانی کجا داریم میرویم؟ گفت آره آنجائیکه سالیان آرزویش را داشتم.
بهمن همانقدر که بهمجاهدین و بهآزادی مردمش عشق میورزید، نسبت بهنظام ننگین ولایتفقیه و خمینی خونآشام خشمگین و پرکینه بود.
همان همرزم همراهش در این مورد این طور نوشته:
یک روز به من گفت، شیرینترین لحظه زندگیم وقتی بود که نوشتم مرگ بر خمینی، چون مسبب تمام بدبختیهای مردم همین حیوان (خمینی) درنده و کثیف است، او به راستی تمام رذائل هستی را در رو ح پلید خمینی میدید و نام خمینی برایش تجسم درد و رنج یک خلق در زنجیر بود.
مجاهد قهرمان بهمن عتیقی، یک بار در جمع همرزمانش در اشرف، روایت سوگند و عهد و پیمان در مسیر مبارزهاش را اینطور تعریف کرد:
«راستش سال ۸۰ بود که رفتیم پیش خواهر و برادر بودند، سوگند عضویت خوردیم… الآن که بچهها لحظههایشان را گفتند که رفتیم پیش رهبری همین را میخواستم بگویم، وقتی رفتم، برگهام را که تحویل دادم، سوگندم را که خوردم خواهرمریم ایستاده بود، چند قدم آنطرف هم برادر ایستاده بود داشت با بچهها صحبت میکرد، پیش خواهرمریم که رفتم بهش تعهد دادم که سراین موضوع بایستم، پیش برادر هم که رفتم، بهش گفتم که میخواهم حامل ارزشهای مجاهدی بشم بتونم اونو تو خودم احیا بکنم، بعد گفتم تا آخرش، تا دینش هستم و هیچوقت ازش کوتاه نمیآیم، این ارزشهایی است که راحت بهدست نیاوردم»
شور تبدیل شدن به مجاهدی پرتوان، بهمن فروتن و خاکی را سرشار از عشق بهمردم و پر از حس رهایی کرده بود:
« برای چندمین وچندمین بار منتی که سازمانم بر سرم گذاشت و من را لایق این جنگ دانست، خدا را شکر میکنم. و با تمام وجود و از روی اوج و قله مجاهدت و خوشحالی تمام، انتخاب میکنم که در رکاب رهبری آرمانی و عقیدتی خودم، برادر مسعودو خواهر مریم، برای محقق کردن این ایدئولوژی پاک، که از برادر نشأت گرفته است بجنگم و …تا آخرین نفس وقطره خون با روی گشاده استقبال کنم و خواهان آن باشم و دیگر هیهات… بهمن عتیقی 21/1/88»
رهبر مقاومت، مسعود رجوی روز سوم اردیبهشت ۹۰ با اطلاع از شهادت مجاهد قهرمان بهمن عتیقی در بیمارستان بعقوبه عراق، در این باره چنین گفت:
«بهمن یکی از ۱۸ مجاهدی بود که در صحنه مجروح و بیهوش و توسط وحوش عراقی به گروگان گرفته شدند. اما زخم او بقدری شدید بود که ناگزیراو را به بیمارستان بعقوبه فرستادند.
گلوله به ستون فقرات خورده و نخاع را قطع و وارد شکم شده بود. پس از چند عمل جراحی دچار تشنجات شدید شد. علاوه بر این در اثر ضربات پسر خوانده ولیفقیه ارتجاع در عراق، احتمال مننژیت میرفت. آنگاه لختههای خون در عروق پا بر وخامت حالش افزود و سرانجام، به گفته پزشکان، در اثر آمبولیریه جان سپرد.
درخواستهای مکرر در مکرر برای انتقال به بیمارستان نیروهای آمریکایی در ۲هفته گذشته، که سازمان ملل روز بروز در جریان قرارگرفته است، بیجواب ماند».
بیتردید، سرخی خون مجاهد قهرمان بهمن عتیقی، پرچم هیهات اشرفیان را در جنگ صد برابر گلگونتر و عزم فرزندان ایران را برای سرنگونی رژیم پلید ولایتفقیه حداکثر خواهد کرد.
خبرگزاری فرانسه: دولت فرانسه خرید نفت از ایران را متوقف کرد
نامه فراحزبی به رئیسجمهور اوباما: رئیس جمهور اوباما زمان میگذرد به تعهد آمریکا وفادار باشید

ادامه نامگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران غیرقابل توجیه و غیرقانونی است
این نامگذاری توسط متحدان اروپایی ما ملغی شده و توسط دادگاه بریتانیا «احمقانه» شناخته شده است
۱۵ماه پیش دادگاه استیناف کلمبیا طبق قانون اساسی حکم کرد وزارتخارجه ما حقوق بنیادین مجاهدین را با مشخص نکردن منابعی که از آن برای ادامه نامگذاری استفاده شده نقض کرده است
با کمال تاسف، دولت عراق از این لیستگذاری سوءاستفاده کرده تا ۲حمله بر روی ساکنان بیدفاع اشرف را توجیه کند
ایالات متحده قبلاً قول داده بود از آنها حفاظت کند این حملات ۴۷ کشته، بیش هزارتن زخمی بر جای گذاشته است
این تراژدی انسانی بهخصوص بهخاطر اینکه توسط نیروهایی انجام گرفته
که توسط ایالات متحده آمریکا آموزش دیده، مسلح شده و خودروهای نظامی در اختیارشان قرار گرفته است بسیار انزجارآور است
آقای رئیسجمهور
این حملات جنایتکارانه توسط دولت ایران، که هزاران هوادار مجاهدین را در ایران کشته است تشویق و ستایش شد
ما پیشنهاد میکنیم که شما ویدئوی حمله آوریل ۲۰۱۱ را نگاه کنید که در آن تکتیراندازان به زانو به غیرنظامیان بیدفاع شلیک میکنند و با هامویهای آمریکایی از روی آنها رد میشوند اگر خونریزی تکرار شود ایالات متحده بهطور حتمی توسط جامعه جهانی مسئول شناخته خواهد شد مهمتر از آن توسط وجدان خودمان مسئول شناخته میشویم
آقای رئیسجمهور
همان رهبری که شما در جلوگیری از نسلکشی در بنغازی نشان دادید مورد نیاز است مداخله فوری برای حفاظت از جان هزاران مرد و زنی که کشور ما به آنان قول حفاظت داد ما میتوانیم نیروهایمان را بیرون بکشیم ولی از مسئولیتهایمان نمیتوانیم شانه خالی کنیم
کمیسر عالی پناهندگان مللمتحد ساکنان کمپ اشرف را «پناهجو» تحت حفاظتهای بینالمللی شناخته است متأسفانه دولت عراق که با خون و گنج کشور ما حمایت شده از انجام کار کمیساریا ممانعت بهعمل میآورد و ضربالاجلی هم برای بستن کمپ تعیین کرده است
زمان دارد برای کشور ما در وفای به قول مکتوبش تمام میشود
ضربالاجل زمینهسازی برای جابهجایی اجباری است
یک بهار ایرانی وجود داشت که جهان و ایالات متحده به آن توجه نکردند
ملایان هزاران مرد و زن و کودک را در ایران کشتهاند آنها صدایشان را برای آزادی و دموکراسی بلند کرده بودند اما صدای آنها شنیده نشد
ما قول دادیم از ساکنان اشرف حفاظت کنیم اکنون شرافت، تعهد و اعتبار ایالات متحده مطرح است آمریکا در همکاری با سازمان ملل مسئولیت قانونی و اخلاقی دارد از بستن اشرف و هرگونه حملهیی ممانعت کند
این کار فوراً باید انجام شود
این کشور بیش از۴هزار قربانی نداده تا دولتی را برقرار و حفاظت کنند که حملات بزدلانهاش روی اعضای بیدفاع مجاهدین آبروی قهرمانانی را که بر خاک افتادهاند میبرد
این زنان و مردان شجاع برای حمایت از یک رژیم وحشی در عراق جان ندادند
رژیمی که بر خواستهای حکومت ایران سر مینهد تا مردم بیگناهی را بیازارد یا مجروح کند و یا بکشد افراد بیگناهی که ارتش ما قبلاً به آنها اطمینان خاطر داده بود محافظت میشوند
آقای رئیسجمهور
اولاً- سازمان مجاهدین را از لیست خارج کنید
قانون واضح است و باید به دور از ملاحظات سیاسی و دیپلوماتیک به اجرا گذاشته شود
ثانیاً- بهطور علنی و در انظار عمومی ضربالاجل عراقی را محکوم کنید
و از هر امکانی برای متقاعد کردن دولت مالکی برای لغو آن استفاده کنید
کمیساریای پناهندگان وقت بسیار زیادی نیاز دارد تا ساکنان را به کشورهای دیگر جابجا کند
ثالثاً- موضوع را به شورای امنیت ببرید تا نیروهای کلاه آبی بهطور تمام وقت و با تعداد کافی همراه با تیم نظارت مللمتحد در اشرف مستقر شوند و حفاظت ساکنان و کارکنان کمیساریا را تا زمانیکه آنها به کشورهای ثالث جابجا شوند تأمین کنند
آقای رئیسجمهور
مصرانه از شما میخواهیم با رهبری و عمل سریع و مصمم به خواستههای ما بهفوریت جواب بدهید
-وزیر تام ریج
-وزیر مایکل موکیزی
-وزیر اندرو کارد
-رئیس حزب و فرماندار هوارد دین
-شهردار رودی جولیانی
-رئیس ستاد ژنرال هیو شلتون
- ژنرال جیمز کانوی
-دریا سالار جیمز لاینز
-ژنرال چارلز والد
-فرماندار اد رندل
-رئیس اف.بی.آی لوییس فری
-سفیر جان بولتون
-سفیر دل دیلی
-سفیر میچل ریس
-سناتور رابرت توریسلی
-نماینده پاتریک کندی
این نامگذاری توسط متحدان اروپایی ما ملغی شده و توسط دادگاه بریتانیا «احمقانه» شناخته شده است
۱۵ماه پیش دادگاه استیناف کلمبیا طبق قانون اساسی حکم کرد وزارتخارجه ما حقوق بنیادین مجاهدین را با مشخص نکردن منابعی که از آن برای ادامه نامگذاری استفاده شده نقض کرده است
با کمال تاسف، دولت عراق از این لیستگذاری سوءاستفاده کرده تا ۲حمله بر روی ساکنان بیدفاع اشرف را توجیه کند
ایالات متحده قبلاً قول داده بود از آنها حفاظت کند این حملات ۴۷ کشته، بیش هزارتن زخمی بر جای گذاشته است
این تراژدی انسانی بهخصوص بهخاطر اینکه توسط نیروهایی انجام گرفته
که توسط ایالات متحده آمریکا آموزش دیده، مسلح شده و خودروهای نظامی در اختیارشان قرار گرفته است بسیار انزجارآور است
آقای رئیسجمهور
این حملات جنایتکارانه توسط دولت ایران، که هزاران هوادار مجاهدین را در ایران کشته است تشویق و ستایش شد
ما پیشنهاد میکنیم که شما ویدئوی حمله آوریل ۲۰۱۱ را نگاه کنید که در آن تکتیراندازان به زانو به غیرنظامیان بیدفاع شلیک میکنند و با هامویهای آمریکایی از روی آنها رد میشوند اگر خونریزی تکرار شود ایالات متحده بهطور حتمی توسط جامعه جهانی مسئول شناخته خواهد شد مهمتر از آن توسط وجدان خودمان مسئول شناخته میشویم
آقای رئیسجمهور
همان رهبری که شما در جلوگیری از نسلکشی در بنغازی نشان دادید مورد نیاز است مداخله فوری برای حفاظت از جان هزاران مرد و زنی که کشور ما به آنان قول حفاظت داد ما میتوانیم نیروهایمان را بیرون بکشیم ولی از مسئولیتهایمان نمیتوانیم شانه خالی کنیم
کمیسر عالی پناهندگان مللمتحد ساکنان کمپ اشرف را «پناهجو» تحت حفاظتهای بینالمللی شناخته است متأسفانه دولت عراق که با خون و گنج کشور ما حمایت شده از انجام کار کمیساریا ممانعت بهعمل میآورد و ضربالاجلی هم برای بستن کمپ تعیین کرده است
زمان دارد برای کشور ما در وفای به قول مکتوبش تمام میشود
ضربالاجل زمینهسازی برای جابهجایی اجباری است
یک بهار ایرانی وجود داشت که جهان و ایالات متحده به آن توجه نکردند
ملایان هزاران مرد و زن و کودک را در ایران کشتهاند آنها صدایشان را برای آزادی و دموکراسی بلند کرده بودند اما صدای آنها شنیده نشد
ما قول دادیم از ساکنان اشرف حفاظت کنیم اکنون شرافت، تعهد و اعتبار ایالات متحده مطرح است آمریکا در همکاری با سازمان ملل مسئولیت قانونی و اخلاقی دارد از بستن اشرف و هرگونه حملهیی ممانعت کند
این کار فوراً باید انجام شود
این کشور بیش از۴هزار قربانی نداده تا دولتی را برقرار و حفاظت کنند که حملات بزدلانهاش روی اعضای بیدفاع مجاهدین آبروی قهرمانانی را که بر خاک افتادهاند میبرد
این زنان و مردان شجاع برای حمایت از یک رژیم وحشی در عراق جان ندادند
رژیمی که بر خواستهای حکومت ایران سر مینهد تا مردم بیگناهی را بیازارد یا مجروح کند و یا بکشد افراد بیگناهی که ارتش ما قبلاً به آنها اطمینان خاطر داده بود محافظت میشوند
آقای رئیسجمهور
اولاً- سازمان مجاهدین را از لیست خارج کنید
قانون واضح است و باید به دور از ملاحظات سیاسی و دیپلوماتیک به اجرا گذاشته شود
ثانیاً- بهطور علنی و در انظار عمومی ضربالاجل عراقی را محکوم کنید
و از هر امکانی برای متقاعد کردن دولت مالکی برای لغو آن استفاده کنید
کمیساریای پناهندگان وقت بسیار زیادی نیاز دارد تا ساکنان را به کشورهای دیگر جابجا کند
ثالثاً- موضوع را به شورای امنیت ببرید تا نیروهای کلاه آبی بهطور تمام وقت و با تعداد کافی همراه با تیم نظارت مللمتحد در اشرف مستقر شوند و حفاظت ساکنان و کارکنان کمیساریا را تا زمانیکه آنها به کشورهای ثالث جابجا شوند تأمین کنند
آقای رئیسجمهور
مصرانه از شما میخواهیم با رهبری و عمل سریع و مصمم به خواستههای ما بهفوریت جواب بدهید
-وزیر تام ریج
-وزیر مایکل موکیزی
-وزیر اندرو کارد
-رئیس حزب و فرماندار هوارد دین
-شهردار رودی جولیانی
-رئیس ستاد ژنرال هیو شلتون
- ژنرال جیمز کانوی
-دریا سالار جیمز لاینز
-ژنرال چارلز والد
-فرماندار اد رندل
-رئیس اف.بی.آی لوییس فری
-سفیر جان بولتون
-سفیر دل دیلی
-سفیر میچل ریس
-سناتور رابرت توریسلی
-نماینده پاتریک کندی
فراخوان ۱۲۱ شخصیت، پارلمانتر و سازمان غیردولتی در کردستان عراق برای لغو ضربالاجل بستن اشرف

بهدنبال ضربالاجل اعلام شده توسط دولت مرکزی عراق برای بستن کمپ پناهندگان ایرانی در استان دیالی (کمپ اشرف) و به موازات فعالیتهای گسترده بینالمللی برای دفاع از حقوق انسانی ساکنان بیدفاع و بیسلاح و اعتراض به طرح ضدانسانی اخراج این پناهندگان از خاک کشورمان و همچنین با توجه به محاصره 3ساله کمپ اشرف و 2فقره حملات خونین علیه ساکنان این کمپ و بهخصوص تهدیدات جدی که هماکنون علیه این پناهندگان وجود دارد ما دفاع از حقوق انسانی ساکنان این کمپ را یک وظیفه انسانی برای خود و هر فرد یا جریان انساندوست میدانیم
تاکنون ۴۷تن از این پناهندگان که تحت کنوانسیون ۴ ژنو حفاظتشده میباشند، کشته و صدها تن دیگر از آنان مجروح شدهاند
شمار زیادی از شخصیتها و سیاستمداران و پارلمانترها و آکادمیستها و سازمانهای مهم در سطح کشورهای اروپا و آمریکا یا در سطح بینالمللی از حکومت عراق خواستهاند که این «ضربالاجل» لغو شود و به سازمان مللمتحد فرصت داده شود بهشیوهیی مسالمتآمیز و در چهارچوب قوانین بینالمللی این مشکل را حلوفصل نماید
کمیساریای عالی پناهندگان مللمتحد روز ۱۳سپتامبر ۲۰۱۱ اعلام کرد ساکنان اشرف را بهطور رسمی پناهجو و حفاظتشده میشناسد و از دولت عراق میخواهد ضربالاجل خود برای بستن اشرف را تمدید کند. بر اساس قانون بینالمللی ساکنان اشرف باید از حفاظت بنیادین امنیت و رفاه برخوردار باشند
- ”حقوق ساکنان کمپ اشرف، که بهخاطر ستم و سرکوب در ایران مجبور به ترک کشور خود شدهاند و قریب به ۲۵سال است در عراق بهسر میبرند، لازم است بهعنوان بخشی از مردم ایران همسایه، مورد احترام قرار گیرد و توسط حکومت مرکزی عراق بهرسمیت شناخته شود“
- ”سرکوب این پناهندگان وجه دیگر سکه همان تجاوزاتی است که نسبت به خاک اقلیم کردستان انجام میگیرد و مغایر با حاکمیت عراق و قوانین بینالمللی و منافع خلقمان است“
با اعلام حمایت از طرح پارلمان اروپا و مواضع سازمان ملل و عفو بینالملل برای حل مسالمتآمیز مسأله اشرف: - ”ما از کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل میخواهیم موقعیت قانونی ساکنان اشرف را برای برخورداری آنها از حق حفاظت بینالمللی و تداوم اقامتشان در کشورمان مورد بازتایید قرار دهد و پرچم سازمان ملل را بر کمپ اشرف برافراشته سازد“
بیانیه حاضر تاکنون از حمایت ۱۲۱ پارلمانتر و شخصیت سیاسی و اجتماعی، فعالان حقوقبشر و حقوق زنان، نویسندگان، روزنامهنگاران و سازمانهای جامعه مدنی، از جمله فدراسیون سراسری سازمانهای غیردولتی و اتحادیه پارلمانترهای کردستان برخوردار شده است
عدنان انور، رئیس فدراسیون سراسری سازمانهای غیردولتی کردستان
شاهو گوران، نویسنده سرشناس کردستان
طارق کاریزی، نویسنده و روزنامهنگار کرد، عضو اتحادیه بینالمللی روزنامهنگاران.
تاکنون ۴۷تن از این پناهندگان که تحت کنوانسیون ۴ ژنو حفاظتشده میباشند، کشته و صدها تن دیگر از آنان مجروح شدهاند
شمار زیادی از شخصیتها و سیاستمداران و پارلمانترها و آکادمیستها و سازمانهای مهم در سطح کشورهای اروپا و آمریکا یا در سطح بینالمللی از حکومت عراق خواستهاند که این «ضربالاجل» لغو شود و به سازمان مللمتحد فرصت داده شود بهشیوهیی مسالمتآمیز و در چهارچوب قوانین بینالمللی این مشکل را حلوفصل نماید
کمیساریای عالی پناهندگان مللمتحد روز ۱۳سپتامبر ۲۰۱۱ اعلام کرد ساکنان اشرف را بهطور رسمی پناهجو و حفاظتشده میشناسد و از دولت عراق میخواهد ضربالاجل خود برای بستن اشرف را تمدید کند. بر اساس قانون بینالمللی ساکنان اشرف باید از حفاظت بنیادین امنیت و رفاه برخوردار باشند
- ”حقوق ساکنان کمپ اشرف، که بهخاطر ستم و سرکوب در ایران مجبور به ترک کشور خود شدهاند و قریب به ۲۵سال است در عراق بهسر میبرند، لازم است بهعنوان بخشی از مردم ایران همسایه، مورد احترام قرار گیرد و توسط حکومت مرکزی عراق بهرسمیت شناخته شود“
- ”سرکوب این پناهندگان وجه دیگر سکه همان تجاوزاتی است که نسبت به خاک اقلیم کردستان انجام میگیرد و مغایر با حاکمیت عراق و قوانین بینالمللی و منافع خلقمان است“
با اعلام حمایت از طرح پارلمان اروپا و مواضع سازمان ملل و عفو بینالملل برای حل مسالمتآمیز مسأله اشرف: - ”ما از کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل میخواهیم موقعیت قانونی ساکنان اشرف را برای برخورداری آنها از حق حفاظت بینالمللی و تداوم اقامتشان در کشورمان مورد بازتایید قرار دهد و پرچم سازمان ملل را بر کمپ اشرف برافراشته سازد“
بیانیه حاضر تاکنون از حمایت ۱۲۱ پارلمانتر و شخصیت سیاسی و اجتماعی، فعالان حقوقبشر و حقوق زنان، نویسندگان، روزنامهنگاران و سازمانهای جامعه مدنی، از جمله فدراسیون سراسری سازمانهای غیردولتی و اتحادیه پارلمانترهای کردستان برخوردار شده است
عدنان انور، رئیس فدراسیون سراسری سازمانهای غیردولتی کردستان
شاهو گوران، نویسنده سرشناس کردستان
طارق کاریزی، نویسنده و روزنامهنگار کرد، عضو اتحادیه بینالمللی روزنامهنگاران.
يك ميليون پنجاه هزار امضا شهروندان عراقي در حمايت از اشرفيها
بیانیه فراخوان ۱میلیون و ۵۰هزار شهروند عراقی به دولت عراق برای لغو ضربالاجل بستن اشرف مورد توجه گسترده رسانهها قرار گرفتتلویزیون العربیه: دبیرخانه شورای عشایر عراق مخالفت خود با تصمیم بستن قرارگاه اشرف در پایان سال را اعلام کرد. شورای عشایر عراق هشدار دادند که اینکار چه بسا زمینه را برای یک جنایت هموار کند. شورای ملی عشایر عراق همچنین در بیانیهیی که بیش ۱میلیون از شهروندان عراقی آن را امضاء کردهاند از جامعه جهانی خواست که با ارسال نیروهای بینالمللی برای جلوگیری از تهاجم نیروهای عراقی به قرارگاه اشرف، حفاظت آن را تأمین کنند».
تلویزیون البابلیه: دبیرخانه شورای ملی عشایر تصمیمش درباره جمعآوری امضاء بیش از ۱میلیون عراقی در حمایت از ساکنان کمپ اشرف را اعلام داشت. این دبیرخانه در بیانیهاش جابهجایی اجباری ساکنان اشرف را محکوم کرد و گفت این امضاءها را به کمیساریای پناهندگان خواهد داد تا کارهایش در کمپ را در اسرع وقت ممکن دنبال نماید
تلویزیون الرافدین: شیوخ عشایر عراق به جمعآوری بیش از ۱میلیون امضاء مبادرت کردند تا از دولت عراق بخواهند که از اخراج اجباری ساکنان اشرف تا پایان سال جاری پرهیز کند.. ارتش عراق در ماه آوریل به قرارگاه اشرف حمله کرد و باعث کشته شدن ۳۴نفر و زخمی شدن ۳۰۰نفر دیگر شد
تلویزیون السومریه: شیوخ عشایر عراقی بیش از ۱میلیون امضاء بهمنظور عدم اخراج اجباری مجاهدین خلق جمعآوری نمودند
روزنامه القدس فلسطین: تعدادی از شیوخ عشایر عراق بیش از ۱میلیون امضا جمعآوری کردند و در آن از حکومت عراق خواستند که از اخراج اجباری ساکنان اشرف در پایان سال جاری، اجتناب کند.
رئیس شورای ملی عشایر عراق به خبرگزاری فرانسه گفت ”امضای بیش از ۱میلیون شهروند را که در میان آنها حقوقدانان، پزشکان و روحانیان هستند جمعآوری کردیم که آنها باقی ماندن مجاهدین خلق در عراق یا ممانعت از اخراج اجباری آنها را میخواهند“ به گفته مجریان این پروژه، شورای ملی عشایر عراق امضای حمایت نزدیک به ۲۵۰۰تن از شیوخ عراق را بهدست آورده است.
یکی دیگر از شیوخ گفت ”ما معتقدیم که موضع مخالفان ایرانی مسالمتآمیز میباشد و آنها را مهمان عراق میدانیم و نمیخواهیم که حقوقبشر در عراق نقض شوند“
شورای ملی عشایر عراق بیانیهیی صادر کرد و در آن از شورای امنیت خواست که نیروهای سازمان ملل را ”جهت بهعهده گرفتن (حفاظت ساکنان اشرف) ارسال کند و از حکومت خواست که محاصره آنها را پایان ببخشد“.
روزنامه الشروق- مصر: تعدادی از شیوخ عشایر عراق بیش از ۱میلیون امضا جمعآوری کردند که در آن از حکومت عراق خواستند که از اخراج اجباری ساکنان اشرف در پایان سال جاری اجتناب کند.
بهگفته مجریان این پروژه، شورای ملی عشایر عراق امضای حمایت نزدیک به ۲۵۰۰تن از شیوخ عراق را بهدست آورده است. یکی از شیوخ گفت ”ساکنان اشرف مهمان هستند و از حکومت و تمامی انسانهای شریف جهان میخواهیم که راهحلی برای وضعیت آنها پیدا کنند“. شورای ملی عشایر عراق بیانیهیی صادر کرد و در آن از شورای امنیت خواست که نیروهای سازمان ملل را ”جهت بهعهده گرفتن (حفاظت اعضای سازمان مجاهدین خلق) اعزام کند و از حکومت خواست که محاصره آنها را پایان ببخشد“.
Wednesday, November 23, 2011
نگاهی کوتاه به زندگی شهید قهرمان ناصر سپه پور از اروميه

برخیز، درهم شکن این کاخ عنکبوتی را… تولد: ۱۳۴۳- ارومیه شهادت: فروردین ۱۳۹۰
”راستی ما برای چه با این رژیم مبارزه میکنیم، برای اینکه مردم آزاد باشند، آزادانه لباس بپوشند، آزادانه هر عقیدهای خواستند داشته باشند حتی بتوانند بخندند و... ... . آیا این جرم است؟ آیا شما به این میگویید تروریسم؟ پس چطور مردم آمریکا برای استقلال آمریکا سلاح بهدست گرفتند؟ من پیشنهاد میکنم یک نماینده از طرف خودتان برای زندگی کوتاه، مدتی به ایران برود و ببیند آیا میتواند چند ساعت آنجا بماند، اگر شعار شما هم آزادی است، پس چرا ما در لیست تروریستی هستیم. چونکه عاشق آزادی هستیم؟ زنده باد آزادی! ناصر سپه پور“ – از نامه مجاهد شهید ناصر سپهپور به وزارتخارجه آمریکا
از فرزندان دلیر مردم ارومیه بود. ناصر پس از انقلاب ضدسلطنتی در سال ۵۸ با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد و به هواداری از آن پرداخت. در سال ۶۶ به ارتش آزادیبخش ملی ایران پیوست و با شرکت در یگانهای رزمی به نبرد علیه دیکتاتوری ولایتفقیه پرداخت و از جمله در عملیات آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان شرکت کرد.
عشق و کین انقلابی ناصر و تعهد آرمانیاش برای جنگیدن با خمینی این دجال خونآشام و مظهر شیطان در سطرسطر وصیت نامهاش و فراخوانش به هموطنان برای این نبرد مقدس برجسته است:
”من ناصر سپهپور فرزند اسماعیل… با آگاهی و اعتقاد عمیق و با تکتک سلولهایم و با تمامی وجود به ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران یعنی همان اسلام انقلابی و توحیدی و خطوط سیاسی و استراتژیک آن ایقان و ایمان دارم و با رهبری آن (مسعود و مریم) بیعت میکنم که تا آخرین قطره خون و تا آخرین نفس خواهیم جنگید، جنگ انقلابی، جنگ آزادیبخش، خواهیم جنگید با خمینی این مظهر شیطان، این دجال خونآشام، این ضدبشر تا ریشهاش را از تاریخ و میهنمان برکنیم و برخواهیم کند. پیروزی از آن انقلاب و از آن خلق است. ... روز جنگ است، روز جنگ با سفاکترین، ضدبشرترین و ضدتاریخیترین و ضد خداترین موجود روی زمین این خمینی دجال. ای پیرکفتار روز انتقام فرارسیده، انتقام پرستوها، پرستوهای خونین، انتقام لالهها، انتقام بیوه زنها، یتیمان، انتقام هرکس که امیدش را شکستی. پس ای یاران بشتابید به سوی میدان، عجله کنید، ... . آخر در این روزها نمیتوان نشست. نمیتوان سکوت کرد. برخیز، درهم شکن این کاخ عنکبوتی را. آن که بدید آن نور را، آن که نوشید از آن چشمه، آن که چنگ زد به عروهالوثقی دیگر پروانه خواهد شد“.
و این چنین بود که ناصر سپهپور پروانهوار در جمع پروانههای آزادی ایران چرخید و چرخید و سرانجام با دفاع جانانهاش از شهر اشرف، راه آزادی ایران را برای نسلهای جدید هر چه بیشتر شاخص گذاری کرد.
او جنگید و بخاک افتاد تا همچنان که خودش نوشت:
«مردم آزاد باشند، آزادانه لباس بپوشند، آزادانه هر عقیدهای خواستند داشته باشند حتی بتوانند بخندند»
پس در ایرانی که فردا آزاد خواهد بود، و در لبخند همان مردمانی که آزادانه زندگی خواهند کرد، مجاهد شهید ناصر سپهپور هم زنده خواهد بود.
”راستی ما برای چه با این رژیم مبارزه میکنیم، برای اینکه مردم آزاد باشند، آزادانه لباس بپوشند، آزادانه هر عقیدهای خواستند داشته باشند حتی بتوانند بخندند و... ... . آیا این جرم است؟ آیا شما به این میگویید تروریسم؟ پس چطور مردم آمریکا برای استقلال آمریکا سلاح بهدست گرفتند؟ من پیشنهاد میکنم یک نماینده از طرف خودتان برای زندگی کوتاه، مدتی به ایران برود و ببیند آیا میتواند چند ساعت آنجا بماند، اگر شعار شما هم آزادی است، پس چرا ما در لیست تروریستی هستیم. چونکه عاشق آزادی هستیم؟ زنده باد آزادی! ناصر سپه پور“ – از نامه مجاهد شهید ناصر سپهپور به وزارتخارجه آمریکا
از فرزندان دلیر مردم ارومیه بود. ناصر پس از انقلاب ضدسلطنتی در سال ۵۸ با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد و به هواداری از آن پرداخت. در سال ۶۶ به ارتش آزادیبخش ملی ایران پیوست و با شرکت در یگانهای رزمی به نبرد علیه دیکتاتوری ولایتفقیه پرداخت و از جمله در عملیات آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان شرکت کرد.
عشق و کین انقلابی ناصر و تعهد آرمانیاش برای جنگیدن با خمینی این دجال خونآشام و مظهر شیطان در سطرسطر وصیت نامهاش و فراخوانش به هموطنان برای این نبرد مقدس برجسته است:
”من ناصر سپهپور فرزند اسماعیل… با آگاهی و اعتقاد عمیق و با تکتک سلولهایم و با تمامی وجود به ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران یعنی همان اسلام انقلابی و توحیدی و خطوط سیاسی و استراتژیک آن ایقان و ایمان دارم و با رهبری آن (مسعود و مریم) بیعت میکنم که تا آخرین قطره خون و تا آخرین نفس خواهیم جنگید، جنگ انقلابی، جنگ آزادیبخش، خواهیم جنگید با خمینی این مظهر شیطان، این دجال خونآشام، این ضدبشر تا ریشهاش را از تاریخ و میهنمان برکنیم و برخواهیم کند. پیروزی از آن انقلاب و از آن خلق است. ... روز جنگ است، روز جنگ با سفاکترین، ضدبشرترین و ضدتاریخیترین و ضد خداترین موجود روی زمین این خمینی دجال. ای پیرکفتار روز انتقام فرارسیده، انتقام پرستوها، پرستوهای خونین، انتقام لالهها، انتقام بیوه زنها، یتیمان، انتقام هرکس که امیدش را شکستی. پس ای یاران بشتابید به سوی میدان، عجله کنید، ... . آخر در این روزها نمیتوان نشست. نمیتوان سکوت کرد. برخیز، درهم شکن این کاخ عنکبوتی را. آن که بدید آن نور را، آن که نوشید از آن چشمه، آن که چنگ زد به عروهالوثقی دیگر پروانه خواهد شد“.
و این چنین بود که ناصر سپهپور پروانهوار در جمع پروانههای آزادی ایران چرخید و چرخید و سرانجام با دفاع جانانهاش از شهر اشرف، راه آزادی ایران را برای نسلهای جدید هر چه بیشتر شاخص گذاری کرد.
او جنگید و بخاک افتاد تا همچنان که خودش نوشت:
«مردم آزاد باشند، آزادانه لباس بپوشند، آزادانه هر عقیدهای خواستند داشته باشند حتی بتوانند بخندند»
پس در ایرانی که فردا آزاد خواهد بود، و در لبخند همان مردمانی که آزادانه زندگی خواهند کرد، مجاهد شهید ناصر سپهپور هم زنده خواهد بود.
زماني به يك فاجعه انساني ديگر باقي نمانده است فقط 37 روز وقت داريم

فقط سي و هفت روز به پايان ضرب و الاجل مالكي باقي مانده است لطفا از اشرفيها حمايت كنيد
اين پتينش را امضا كنيد
https://www.petitionbuzz.com/petitions/delistpmoi
بیانیه رئیسجمهور آمریکا در مورد اعمال تحریمهای بیشتر علیه رژیم ایران

بیانیه رئیسجمهور آمریکا- کاخ سفید دفتر مطبوعاتی-برای انتشار فوری ۲۱نوامبر۲۰۱۱
بیانیه رئیسجمهور آمریکا در مورد اعمال تحریمهای بیشتر بر رژیم ایران
امروز، دولت من گام دیگری برای انزوای بیشتر و مجازات رژیم ایران بهخاطر امتناع از تعهدات بینالمللی در مورد برنامه هستهیی خود، برداشته است. برای سالها، دولت ایران به تعهدات خود به معاهده منع گسترش سلاحهای هستهیی پایبند نبوده است. بارها قطعنامههای شورای امنیت سازمان مللمتحد و تعهدات خود به آژانس بینالمللی انرژی اتمی را نقض کرده است. در مواجهه با این مقابلهجویی، جهان یکصدا در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در سازمان ملل متحد، و در پایتختها روشن ساخته است که اقدامات رژیم ایران صلح و ثبات بینالمللی را به خطر میاندازد و تنها به منزوی کردن بیشتر رژیم ایران راه خواهد برد.
امروز، دولت من پرداخت قیمت از سوی رژیم ایران را، بهخاطر اقداماتش تحمیل کرده است. تحریمهای تازه برای اولین بار بخش پتروشیمی ایران را هدف قرار داده است، از طریق ممنوعیت ارائه کالاها، خدمات و تکنولوژی در این بخش و مجازات هر شخص یا نهادی که درگیر چنین فعالیتهایی باشد. گسترش تحریمها در بخش انرژی؛ کار نگهداری و نوسازی بخش نفت و گاز را برای رژیم ایران مشکلتر میکند. آنها همچنین ۱۱تن را بهخاطر نقش آنها در کمک به برنامههای هستهیی ممنوعه رژیم ایران، از جمله غنیسازی و برنامههای آب سنگین، مشخص ساختند. امروز ما گام بعدی قابل توجهی را در مورد تشدید فشار با اقدام بر اساس بخش ۳۱۱ قانون وطنپرستان ایالات متحده آمریکا برداشتهایم. برای اولین بار، کل بخش بانکداری ایران، از جمله بانک مرکزی ایران، بهعنوان تهدیدی برای دولتها و نهادهای مالی که در معامله با بانکهای رژیم ایران هستند، تعیین شده است. بریتانیا و کانادا در این صحنه به ما پیوستند، آنها هم امروز رژیم ایران را از سیستمهای مالی خود قطع کردهاند. من از این مراحل استقبال میکنم و همه شرکایمان را برای انجام اینکار تشویق میکنم.
بهعنوان رئیسجمهور، یکی از بالاترین اولویتهای امنیت ملی برای من، جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای، از جمله بهوسیله دولت ایران است. از زمان تصدی مقام رئیسجمهوری من روشن ساختم که ایالات متحده آماده آغاز فصل جدیدی با جمهوری اسلامی ایران است، این یک انتخاب روشن بود که من به دولت ایران ارائه کردم. ایران میتواند به تعهدات بینالمللی خود عمل کند و مزایای بیشتر اقتصادی و سیاسی را در یکپارچگی با کشورهای سراسر جهان بهدست آورد، یا میتواند با نادیده گرفتن مسئولیت خود، تن به فشار و انزوای بیشتر بدهد. رژیم ایران مسیر انزوای بینالمللی را انتخاب کرده است. تا زمانی که رژیم ایران همچنان در این مسیر خطرناک قدم بردارد، ایالات متحده به پیدا کردن راههایی، در هماهنگی با شرکای خود و از طریق اقدامات خود ما، برای منزوی کردن و افزایش فشار بر رژیم ایران ادامه خواهد داد.
بیانیه رئیسجمهور آمریکا در مورد اعمال تحریمهای بیشتر بر رژیم ایران
امروز، دولت من گام دیگری برای انزوای بیشتر و مجازات رژیم ایران بهخاطر امتناع از تعهدات بینالمللی در مورد برنامه هستهیی خود، برداشته است. برای سالها، دولت ایران به تعهدات خود به معاهده منع گسترش سلاحهای هستهیی پایبند نبوده است. بارها قطعنامههای شورای امنیت سازمان مللمتحد و تعهدات خود به آژانس بینالمللی انرژی اتمی را نقض کرده است. در مواجهه با این مقابلهجویی، جهان یکصدا در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در سازمان ملل متحد، و در پایتختها روشن ساخته است که اقدامات رژیم ایران صلح و ثبات بینالمللی را به خطر میاندازد و تنها به منزوی کردن بیشتر رژیم ایران راه خواهد برد.
امروز، دولت من پرداخت قیمت از سوی رژیم ایران را، بهخاطر اقداماتش تحمیل کرده است. تحریمهای تازه برای اولین بار بخش پتروشیمی ایران را هدف قرار داده است، از طریق ممنوعیت ارائه کالاها، خدمات و تکنولوژی در این بخش و مجازات هر شخص یا نهادی که درگیر چنین فعالیتهایی باشد. گسترش تحریمها در بخش انرژی؛ کار نگهداری و نوسازی بخش نفت و گاز را برای رژیم ایران مشکلتر میکند. آنها همچنین ۱۱تن را بهخاطر نقش آنها در کمک به برنامههای هستهیی ممنوعه رژیم ایران، از جمله غنیسازی و برنامههای آب سنگین، مشخص ساختند. امروز ما گام بعدی قابل توجهی را در مورد تشدید فشار با اقدام بر اساس بخش ۳۱۱ قانون وطنپرستان ایالات متحده آمریکا برداشتهایم. برای اولین بار، کل بخش بانکداری ایران، از جمله بانک مرکزی ایران، بهعنوان تهدیدی برای دولتها و نهادهای مالی که در معامله با بانکهای رژیم ایران هستند، تعیین شده است. بریتانیا و کانادا در این صحنه به ما پیوستند، آنها هم امروز رژیم ایران را از سیستمهای مالی خود قطع کردهاند. من از این مراحل استقبال میکنم و همه شرکایمان را برای انجام اینکار تشویق میکنم.
بهعنوان رئیسجمهور، یکی از بالاترین اولویتهای امنیت ملی برای من، جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای، از جمله بهوسیله دولت ایران است. از زمان تصدی مقام رئیسجمهوری من روشن ساختم که ایالات متحده آماده آغاز فصل جدیدی با جمهوری اسلامی ایران است، این یک انتخاب روشن بود که من به دولت ایران ارائه کردم. ایران میتواند به تعهدات بینالمللی خود عمل کند و مزایای بیشتر اقتصادی و سیاسی را در یکپارچگی با کشورهای سراسر جهان بهدست آورد، یا میتواند با نادیده گرفتن مسئولیت خود، تن به فشار و انزوای بیشتر بدهد. رژیم ایران مسیر انزوای بینالمللی را انتخاب کرده است. تا زمانی که رژیم ایران همچنان در این مسیر خطرناک قدم بردارد، ایالات متحده به پیدا کردن راههایی، در هماهنگی با شرکای خود و از طریق اقدامات خود ما، برای منزوی کردن و افزایش فشار بر رژیم ایران ادامه خواهد داد.
پیام تسلیت رئیسجمهور برگزیده مقاومت بهمناسبت درگذشت بانوی حقوقبشر، خانم دانیل میتران

مریم رجوی: فرشته مقاومت و حقوقبشر، صدای خاموشی ناپذیر دفاع از سرکوب شدگان، یار بزرگ اشرف و مقاومت ایران، صدای وجدان فرانسه و حقوقبشر در جهان امروز، چشم از جهان فروبست.
دانیل میتران شریفترین سمبل دفاع از انسانیت و حقوقبشر در جهان امروز، صدای وجدان فرانسه و حامی بزرگ مجاهدان اشرف، چشم از جهان فرو بست.
این؛ سوگی بزرگ برای من است که یک خواهر دلسوز و یک تکیه گاه استوار را از دست دادهام و غمی پرسوز برای ساکنان محاصره شده اشرف که پیوسته از لطف و حمایت بیدریغ او برخوردار بودند.
زنی بزرگ و مادری دلسوز برای همه سرکوب شدگان و قربانیان بیعدالتی و مشعلی همیشه فروزان برای نیکان و فریادی همیشه بلند برعلیه همه زشتیها و بیعدالتیها. شعله زندگی زنی از تبار نیکان و پاکان و شجاعان خاموش شد، اما وجود، روح و ارزشها و آرمانهای او بیش از همیشه زنده و حاضر است.
فقدان او چقدر سنگین و دردناک است، اما یاد و خاطره او چقدر غرورآفرین و انگیزاننده است که میتوان و باید حتی تا آخرین نفس به مبارزه ادامه داد و حتی بستر بیماری و یا خستگی و کهولت، هیچگاه مانعی برای توقف او نبود.
زنی که از ۱۷ سالگی در صفوف مقاومت فرانسه علیه نازیها به نبرد برخاست و دفاع از آزادی و مقاومت و انسانیت، موضوع سراسر زندگیاش بود. چه آن زمان که در کنار همسرش فرانسوا میتران فقید در حال مبارزه سیاسی در فرانسه بود چه در زمانی که بانوی اول فرانسه شد و چه در واپسین سالهای حیات پربارش که با تأسیس بنیاد فرانس لیبرته به مبارزه پیگیر و شجاعانهیی برای حقوقبشر مشغول بود.
در ۳دهه گذشته هرگاه که مقاومت ایران آماج حمله و محاصره بود، دانیل میتران را در کنار خود یافت.
در سال ۱۳۶۳، وقتی که خمینی روزانه اعضای مجاهدین را صد صد و هزار هزار اعدام میکرد، دانیل در کنار مسعود حاضر شد و از حقوقبشر ایران دفاع کرد.
در دی ماه ۱۳۶۶ وقتی که پناهندگان ایرانی بهصورت توطئهآمیزی از پاریس به گابن تبعید شدند، او بهعنوان بانوی اول فرانسه در جمع اعتصاب غذا کنندگان حاضر شد و محبتهای خود را نثار کرد.
در وقایع شوم ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ وقتی که متحدان ملاها و مماشاتگران بر سر ما ریخته بودند، با شجاعتی بینظیر در اورسوراواز و در جمع متحصنان حاضر شد و به حمایت از مظلومان برخاست و همان جا بود که در برابر افترائات ناروا علیه جنبش مقاومت گفت: «برچسب سکت و فرقه علیه مجاهدین خندهدار است. من و همسرم زمانی تروریست خوانده میشدیم ولی بعداً او رئیسجمهور فرانسه شد و به من مدال افتخار دادند».
و صدای او از یاد نخواهد رفت که گفت: «من هر فرانسوی را فرامیخوانم که بهندای وجدان شهروندی خود گوش فرادهد و علیه این بیعدالتی که بهاین جنبش وارد آمده، سر بهشورش بردارد».
و از یاد نمیبریم که چگونه علیه برچسب ظالمانه تروریسم به مجاهدین برخاست. تا آن جا که با حضور در دادگاه لوکزامبورگ بر بیگناهی این جنبش گواهی داد.
کوششهای بیامان دانیل میتران در دفاع از اشرفیها او را در قلب مردم ایران جای داد. از سخنرانیها و پیامهایش در شورای حقوقبشر مللمتحد تا فعالیت او برای آزادی ۳۶ گروگان اشرفی در سال ۸۸ و آخرین پیامش در مهرماه گذشته که خطاب به اشرفیها گفت: «همه باید الگویی را که شما برای دفاع از ستمدیدگان ترسیم میکنید و پیام امیدی را که با خونتان خطاب به بشریت مینویسید همواره مد نظر داشته باشند».
نام دانیل میتران بهعنوان یک نام عزیز و پرافتخار و بهعنوان یک الگو و سرمشق جاودان در تاریخ آزادی و مقاومت ایران همیشه به یاد خواهد ماند.
فقدان دردناک این بانوی بزرگ را به فرزندان و نوهها و خانواده او، به مردم فرانسه و همه مدافعان حقوقبشر در سطح بینالمللی که از نزدیک از حمایت او برخوردار بودند و همه سرکوب شدگان در جهان و همچنین به مدیران و اعضای بنیاد خانم میتران بهخصوص میشل ژولی تسلیت میگویم.
دانیل میتران شریفترین سمبل دفاع از انسانیت و حقوقبشر در جهان امروز، صدای وجدان فرانسه و حامی بزرگ مجاهدان اشرف، چشم از جهان فرو بست.
این؛ سوگی بزرگ برای من است که یک خواهر دلسوز و یک تکیه گاه استوار را از دست دادهام و غمی پرسوز برای ساکنان محاصره شده اشرف که پیوسته از لطف و حمایت بیدریغ او برخوردار بودند.
زنی بزرگ و مادری دلسوز برای همه سرکوب شدگان و قربانیان بیعدالتی و مشعلی همیشه فروزان برای نیکان و فریادی همیشه بلند برعلیه همه زشتیها و بیعدالتیها. شعله زندگی زنی از تبار نیکان و پاکان و شجاعان خاموش شد، اما وجود، روح و ارزشها و آرمانهای او بیش از همیشه زنده و حاضر است.
فقدان او چقدر سنگین و دردناک است، اما یاد و خاطره او چقدر غرورآفرین و انگیزاننده است که میتوان و باید حتی تا آخرین نفس به مبارزه ادامه داد و حتی بستر بیماری و یا خستگی و کهولت، هیچگاه مانعی برای توقف او نبود.
زنی که از ۱۷ سالگی در صفوف مقاومت فرانسه علیه نازیها به نبرد برخاست و دفاع از آزادی و مقاومت و انسانیت، موضوع سراسر زندگیاش بود. چه آن زمان که در کنار همسرش فرانسوا میتران فقید در حال مبارزه سیاسی در فرانسه بود چه در زمانی که بانوی اول فرانسه شد و چه در واپسین سالهای حیات پربارش که با تأسیس بنیاد فرانس لیبرته به مبارزه پیگیر و شجاعانهیی برای حقوقبشر مشغول بود.
در ۳دهه گذشته هرگاه که مقاومت ایران آماج حمله و محاصره بود، دانیل میتران را در کنار خود یافت.
در سال ۱۳۶۳، وقتی که خمینی روزانه اعضای مجاهدین را صد صد و هزار هزار اعدام میکرد، دانیل در کنار مسعود حاضر شد و از حقوقبشر ایران دفاع کرد.
در دی ماه ۱۳۶۶ وقتی که پناهندگان ایرانی بهصورت توطئهآمیزی از پاریس به گابن تبعید شدند، او بهعنوان بانوی اول فرانسه در جمع اعتصاب غذا کنندگان حاضر شد و محبتهای خود را نثار کرد.
در وقایع شوم ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ وقتی که متحدان ملاها و مماشاتگران بر سر ما ریخته بودند، با شجاعتی بینظیر در اورسوراواز و در جمع متحصنان حاضر شد و به حمایت از مظلومان برخاست و همان جا بود که در برابر افترائات ناروا علیه جنبش مقاومت گفت: «برچسب سکت و فرقه علیه مجاهدین خندهدار است. من و همسرم زمانی تروریست خوانده میشدیم ولی بعداً او رئیسجمهور فرانسه شد و به من مدال افتخار دادند».
و صدای او از یاد نخواهد رفت که گفت: «من هر فرانسوی را فرامیخوانم که بهندای وجدان شهروندی خود گوش فرادهد و علیه این بیعدالتی که بهاین جنبش وارد آمده، سر بهشورش بردارد».
و از یاد نمیبریم که چگونه علیه برچسب ظالمانه تروریسم به مجاهدین برخاست. تا آن جا که با حضور در دادگاه لوکزامبورگ بر بیگناهی این جنبش گواهی داد.
کوششهای بیامان دانیل میتران در دفاع از اشرفیها او را در قلب مردم ایران جای داد. از سخنرانیها و پیامهایش در شورای حقوقبشر مللمتحد تا فعالیت او برای آزادی ۳۶ گروگان اشرفی در سال ۸۸ و آخرین پیامش در مهرماه گذشته که خطاب به اشرفیها گفت: «همه باید الگویی را که شما برای دفاع از ستمدیدگان ترسیم میکنید و پیام امیدی را که با خونتان خطاب به بشریت مینویسید همواره مد نظر داشته باشند».
نام دانیل میتران بهعنوان یک نام عزیز و پرافتخار و بهعنوان یک الگو و سرمشق جاودان در تاریخ آزادی و مقاومت ایران همیشه به یاد خواهد ماند.
فقدان دردناک این بانوی بزرگ را به فرزندان و نوهها و خانواده او، به مردم فرانسه و همه مدافعان حقوقبشر در سطح بینالمللی که از نزدیک از حمایت او برخوردار بودند و همه سرکوب شدگان در جهان و همچنین به مدیران و اعضای بنیاد خانم میتران بهخصوص میشل ژولی تسلیت میگویم.
انعکاس هشدار خانم مریم رجوی درباره اصرار دولت مالکی برای جابهجایی مجاهدین اشرف در رسانه های عربی
هشدار رئیسجمهور برگزیده مقاومت درباره اصرار دولت مالکی برای جابهجایی مجاهدین اشرف در داخل عراق مورد توجه رسانههای خبری قرار گرفت:
روزنامه الزمان: خانم مریم رجوی رئیسجمهور منتخب مقاومت ایران گفت: ” مقاومت ایران به هیچوجه حاضر به گفتگو در مورد جابهجایی ساکنان اشرف در داخل عراق نیست مگر حفاظت آنها در محل جدید بهطور رسمی توسط نیروهای آمریکایی یا کلاه آبیهای مللمتحد برعهده گرفته شود“.
روزنامه المشرق: مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران از آمریکا و یا سازمان ملل خواستار حفاظت از ساکنان اشرف، قبل از انتقالشان به مکان دیگر شد. خانم رجوی اضافه کرد ”اگر ایالات متحده نمیخواهد به تعهدات خود که با یکایک ساکنان اشرف در مورد حفاظت آنها تا فرجام نهایی امضا کرده است عمل کند، تنها راه برای یک جابهجایی قابلقبول در داخل عراق، حفاظت ساکنان اشرف با نیروهای کلاه آبی و مستقر کردن ناظران مللمتحد در محل جدید تا انتقال آخرین نفر به کشور ثالث است. در غیراینصورت جابهجایی در داخل عراق برای هیچکس بهویژه زنان در اشرف قابلقبول نیست“.
البینه عربستان: مریم رجوی پرزیدنت شورای ملی مقاومت ایران که سازمان مجاهدین خلق بزرگترین جریان داخل آن است اعلام کرد که: ”جابجایی اجباری ساکنان اشرف در داخل عراق بهعنوان جنایت جنگی و ایجاد زمینه برای یک کشتار بزرگ محسوب میشود که توسط دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران و دولت عراق برنامهریزی شده است. و جابهجایی اجباری ساکنان اشرف روانه کردن آنها به کام مرگ است“.
روزنامه المشرق: مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران از آمریکا و یا سازمان ملل خواستار حفاظت از ساکنان اشرف، قبل از انتقالشان به مکان دیگر شد. خانم رجوی اضافه کرد ”اگر ایالات متحده نمیخواهد به تعهدات خود که با یکایک ساکنان اشرف در مورد حفاظت آنها تا فرجام نهایی امضا کرده است عمل کند، تنها راه برای یک جابهجایی قابلقبول در داخل عراق، حفاظت ساکنان اشرف با نیروهای کلاه آبی و مستقر کردن ناظران مللمتحد در محل جدید تا انتقال آخرین نفر به کشور ثالث است. در غیراینصورت جابهجایی در داخل عراق برای هیچکس بهویژه زنان در اشرف قابلقبول نیست“.
البینه عربستان: مریم رجوی پرزیدنت شورای ملی مقاومت ایران که سازمان مجاهدین خلق بزرگترین جریان داخل آن است اعلام کرد که: ”جابجایی اجباری ساکنان اشرف در داخل عراق بهعنوان جنایت جنگی و ایجاد زمینه برای یک کشتار بزرگ محسوب میشود که توسط دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران و دولت عراق برنامهریزی شده است. و جابهجایی اجباری ساکنان اشرف روانه کردن آنها به کام مرگ است“.
هشدار رئیسجمهور برگزیده مقاومت درباره اصرار دولت مالکی برای جابهجایی مجاهدین اشرف در داخل عراق مورد توجه رسانههای خبری قرار گرفت:
روزنامه الزمان: خانم مریم رجوی رئیسجمهور منتخب مقاومت ایران گفت: ” مقاومت ایران به هیچوجه حاضر به گفتگو در مورد جابهجایی ساکنان اشرف در داخل عراق نیست مگر حفاظت آنها در محل جدید بهطور رسمی توسط نیروهای آمریکایی یا کلاه آبیهای مللمتحد برعهده گرفته شود“.
روزنامه المشرق: مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران از آمریکا و یا سازمان ملل خواستار حفاظت از ساکنان اشرف، قبل از انتقالشان به مکان دیگر شد. خانم رجوی اضافه کرد ”اگر ایالات متحده نمیخواهد به تعهدات خود که با یکایک ساکنان اشرف در مورد حفاظت آنها تا فرجام نهایی امضا کرده است عمل کند، تنها راه برای یک جابهجایی قابلقبول در داخل عراق، حفاظت ساکنان اشرف با نیروهای کلاه آبی و مستقر کردن ناظران مللمتحد در محل جدید تا انتقال آخرین نفر به کشور ثالث است. در غیراینصورت جابهجایی در داخل عراق برای هیچکس بهویژه زنان در اشرف قابلقبول نیست“.
البینه عربستان: مریم رجوی پرزیدنت شورای ملی مقاومت ایران که سازمان مجاهدین خلق بزرگترین جریان داخل آن است اعلام کرد که: ”جابجایی اجباری ساکنان اشرف در داخل عراق بهعنوان جنایت جنگی و ایجاد زمینه برای یک کشتار بزرگ محسوب میشود که توسط دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران و دولت عراق برنامهریزی شده است. و جابهجایی اجباری ساکنان اشرف روانه کردن آنها به کام مرگ است“.
روزنامه الزمان: خانم مریم رجوی رئیسجمهور منتخب مقاومت ایران گفت: ” مقاومت ایران به هیچوجه حاضر به گفتگو در مورد جابهجایی ساکنان اشرف در داخل عراق نیست مگر حفاظت آنها در محل جدید بهطور رسمی توسط نیروهای آمریکایی یا کلاه آبیهای مللمتحد برعهده گرفته شود“.
روزنامه المشرق: مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران از آمریکا و یا سازمان ملل خواستار حفاظت از ساکنان اشرف، قبل از انتقالشان به مکان دیگر شد. خانم رجوی اضافه کرد ”اگر ایالات متحده نمیخواهد به تعهدات خود که با یکایک ساکنان اشرف در مورد حفاظت آنها تا فرجام نهایی امضا کرده است عمل کند، تنها راه برای یک جابهجایی قابلقبول در داخل عراق، حفاظت ساکنان اشرف با نیروهای کلاه آبی و مستقر کردن ناظران مللمتحد در محل جدید تا انتقال آخرین نفر به کشور ثالث است. در غیراینصورت جابهجایی در داخل عراق برای هیچکس بهویژه زنان در اشرف قابلقبول نیست“.
البینه عربستان: مریم رجوی پرزیدنت شورای ملی مقاومت ایران که سازمان مجاهدین خلق بزرگترین جریان داخل آن است اعلام کرد که: ”جابجایی اجباری ساکنان اشرف در داخل عراق بهعنوان جنایت جنگی و ایجاد زمینه برای یک کشتار بزرگ محسوب میشود که توسط دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران و دولت عراق برنامهریزی شده است. و جابهجایی اجباری ساکنان اشرف روانه کردن آنها به کام مرگ است“.
Tuesday, November 22, 2011
دانيل ميتران بانوي اول سابق فرانسه درگذشت

به گفته خبرگزاري فرانسه دانيل ميتران فعال و بانوي اول سابق فرانسه در سن 87 سالگي صبح امروز در بيمارستان ژرژ در پاريس در گذشت
او در سال 1940 پس از اشغال فرانسه به عنوان يك پرستار در حالي كه تنها 17 سال داشت به مقاومت فرانسه پيوست
او در 27 اكتبر 1944 با فرانسوا ميتران كه عضوي از مقاومت فرانسه بود ازدواج كرد
در ماه مي 1981 فرانسوا ميتران به عنوان رئيس جمهور فرانسه انتخاب شد و او به بانوي اول فرانسه تبديل شد
اما با اين حال او از زندگي پر زرق و برق در كاخ اليزه اجتناب ميكرد و خودش را وقف فعاليتهاي حقوق بشري كرد
ياد او براي مقاومت ايران كه همواره پشتيبان آن بود و تمام مردم فرانسه گرامي باد
او در سال 1940 پس از اشغال فرانسه به عنوان يك پرستار در حالي كه تنها 17 سال داشت به مقاومت فرانسه پيوست
او در 27 اكتبر 1944 با فرانسوا ميتران كه عضوي از مقاومت فرانسه بود ازدواج كرد
در ماه مي 1981 فرانسوا ميتران به عنوان رئيس جمهور فرانسه انتخاب شد و او به بانوي اول فرانسه تبديل شد
اما با اين حال او از زندگي پر زرق و برق در كاخ اليزه اجتناب ميكرد و خودش را وقف فعاليتهاي حقوق بشري كرد
ياد او براي مقاومت ايران كه همواره پشتيبان آن بود و تمام مردم فرانسه گرامي باد
Subscribe to:
Comments (Atom)






