جايگاه تظاهرات 22بهمن كجاست؟ آيا تظاهرات 22بهمن تاثيراتش براي پيروزي مردم كمي است يا كيفي؟ براي فهم اهميت تظاهرات 22بهمن بايد قبل از آن بدانيم موقعيت حكومت به لحاظ داخلي و خارجي در چه نقطهايست وقيام 22بهمن چه تاثيري برآن خواهد داشت؟ در اين بحث به مساله موقعيت فعلي حكومت به لحاظ خارجي مي پردازيم. اگر بخواهيم مهمترين تحول عليه حكومت را كه محصول قيام است انگشت بگذاريم، بايد از تغيير سياست آمريكا به عنوان تنها ابرقدرت جهان عليه حكومت نام ببريم. اما اين تغيير سياست چيست و از كجا به دست آمد و چه خاصيتي براي مردم ايران و مطالباتشان دارد؟
تا قبل از قيام ، مهمترين مساله غرب با حكومت پرونده اتمي بود كه به آن به مثابه يك موضوع مستقل از قيام و خواست آزادي مردم ايران مي پرداخت و تنها از زاويه منافع خودش قضيه را دنبال مي كرد و به دليل تهديدي كه از بابت اتمي شدن ايران احساس مي كرد روي حاكميت فشار مي آورد البته بعد از همه سردواندنهاي نظام و بازيهايي كه به رغم مماشات غرب در اين زمينه در ميآورد. ولي در قيام عاشورا ، در آمريكا، سياست در مورد حاكميت در ايران ورق خورد و سياست«تغيير رژيم» در برابر «مهار رژيم» مطرح شد. چون به اين نتيجه رسيدند كه اين حكومت ديگر با وجود اين قيامها امكان بقا ندارد. چيزي كه در 30سال حاكميت و انواع و اقسام ظلم و تجاوز به حقوق مردم، غرب و مشخصا آمريكا كه در تعادل جهان تعيين كننده است، حاضر نبود پايش بيايد و ماكزيمم حرف از «مهار حكومت ايران» ميزد. در عاشورا، همه دنيا ديدند كه بعد از 7ماه قيام و شهيد دادن مردم دست بردار نيستند و با وجود همه بگير و ببند و شكنجه شدن و با وجود بسيج حاكميت براي سركوب و خط و نشان كشيدن فرماندهان نيروي انتظامي و رئيس قوه قضاييه و وزارت كشور مبني بر اين كه هركس بيرون بيايد يا ساختار شكني كند برخورد قاطع مي كنيم و تهديد مرگ و اعدام…، ولي دنيا ديد مردم نه تنها به خيابانها ريختند بلكه به مركز موقت نيروي انتظامي و نيروي انتظامي تا دندان مسلح هم حمله كردند و براي رسيدن به آزادي و حقوقشان كوتاه نميآيند. وقتي صحنه هاي خلع لباس و خلع سلاح آنها و به آتش كشيدن خودرو و موتور آنها روي اينترنت رفت و به طور وسيع منتشر شد، ادامه دار بودن قيام و شدت گرفتن آن در شعارها و عمل مردم عليه حاكميت از يك طرف و صحنههاي وحشيگيري فوق تصور در زير گرفتن تظاهر كنندگاني كه با دست خالي به خيابان آمده بودند از طرف ديگر، صحنه را به سود مردم و قيام چرخاند. اوباما در سخنراني سالانه اش گفت ما در كنار مردم ايران هستيم، لرد آلتون عضو مجلس اعيان انگلستان بر روي اين تغيير سياست مهم آمريكا، در مقاله اي در سايت هيل ـ سايت كنگره آمريكا ـ انگشت گذاشت و نوشت: «اوباما اولين سخنراني سالانه خودش را براي زير ضرب بردن ايران بكار گرفت. وي ايران را بخاطر ادامه سرپيچيِ اتمي، مورد حمله قرارداد و به اين ترتيب روشن است كه 2010 سالي براي ديدن رويكردي جديد در برخورد با تهران خواهد بود». لرد آلتون در انتهاي اين مقاله نتيجه گرفت: «ما ميتوانيم تور ايمنيِ اتميِ تهران را كنار بزنيم و اينكار را بايد در جهتِ حمايت از اهدافِ دموكراتيكِ مردمِ ايران انجام بدهيم».
جو بايدن معاون رئيس جمهور آمريكا كه جزو سردمداران مماشات با نظام بود، و كارش اساسا تنظيم سياستهاي غير مخاصمه آميز از جمله با حكومت ايران و براي مهارش بود بعد از قيام عاشورا چند بار عليه نظام و به نفع مردم و قيام موضع گرفت و مشخصا در مصاحبه با الحره در 13بهمن 88 به چشم انداز بقا نداشتن حكومت ايران اذعان كرد و گفت حكومت ايران با چنگ زدن به سركوب در مقابله با اعتراضات مخالفين, تخم نابودي خودش را مي كارد. بايدن گفت حكومت ايران با بكار گيري خشونت براي خاموش كردن اعتراضات اخير مشروعيت اخلاقي خودش را در داخل ايران و سراسر منطقه از دست داده است و افزود, آمريكا در همكاري با جامعه جهاني از جمله روسيه و ديگران براي اعمال مجازاتهاي بيشتر عليه رژيم ايران تلاش مي كند». پيش از آن تحت تاثير قيام مردم ايران سناتور مك كين و سناتور جو ليبرمن، در مصاحبه با تلويزيون سي.ان.ان، در روز2دي88 تاكيد كرده بودند روزهاي رژيم ايران به شمارش افتاده است. ليبرمن عضو جمهوريخواه كنگره آمريكا افزود «ما بايد هر كاري كه ميتوانيم انجام دهيم، نه تنها رژيم ايران را به دليل توليد سلاح اتمي تحريم كنيم بلكه بايد از مردم ايران كه عليه سركوب وحشتناك و براي آزادي فرياد سر دادهاند، حمايت كنيم. روزهاي اين رژيم به پايان رسيده و بهتر است زودتر سرنگون شود».
مهمتر از آن هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا به دنبال جلسه سناي آمريكا عليه حاكميت و سركوب مردم و مساله اتمي در روز9بهمن88 به راديو بلومبرگ گفت: «سناي آمريكا نسبت به رفتار رژيم ايران با تظاهركنندگان و برنامه هستهيي اين رژيم نگران است و تصويب تحريم به منظور فشار بر اين رژيم مي باشد». كلينتون گفت: «سنا بسيار نگران رفتار رژيم ايران است, و دلايل خوبي هم دارد. تنها برنامه هستهيي رژيم ايران خطرناك نيست, فعاليتهاي اخيري كه آنها اساساً تظاهركنندگان را اعدام ميكنند و ادعا ميكنند كه هر كس كه به رژيم ايران اعتراض ميكند در جنگ عليه خدا است بسيار نگران كننده است. بنابر اين كنگره ميخواهد نارضايتي خود را نسبت به رفتار رژيم ايران, نشان دهد و حمايت خود از حقوق بشر, و اعتقاد خود به اينكه فشار آوردن روي ايران ميتواند به تغيير رژيم كمك كند را قوياً اعلام كند».
قابل توجه است كه طراحي سياست مماشات آمريكا با حكومت ايران تا به حال اساسا توسط وزارت خارجه و وزير خارجه آمريكا صورت مي گرفته كه الان در اثر تغيير اين سياست در آمريكا، كلينتون با اين شدت حرف از تغيير رژيم در ايران مي زند و خودش هم علت را، قيام، ذكر مي كند.
در همين رابطه مصطفي لباد كارشناس امور ايران9بهمن88 به تلويزيون الجزيره گفت: «الان در ايران ديناميزم بحران است كه صحبت مي كند چيزي كه در تظاهرات خرداد ماه اتفاق افتاد و الان هفت ماه گذشته و بحران آرام نگرفته بلكه بالاتر هم گرفته است. الان فشار بين المللي گسترش پيدا كرده, مذاكرات برسر موضوع اتمي با رژيم ايران به شكست كشيده شده و در داخل دولت امريكا سروصدا بلند شده, اين سروصدا در امريكا تاثير گذار است و خواهان تغيير نظام هستند كه نمونه بارز آن ريچارد هرلد رئيس كميسيون روابط خارجي امريكاست كه نظرات وي در تصميم گيريها مهم است»
شايد بهتر از هركس مقاله واشنگتن پست توانست اين تغيير سياست را نشان دهد. اين روزنامه معتبر كه وابسته به جمهوريخواهان و بسيار در آمريكا معتبر هست در مقاله اي به قلم مايكل جرسون در 14بهمن88 نوشت: «در آمريكا رئاليستهايي مانند ريچارد نيكسون و هنري كيسنجر عنوان ميكنند كه تنها، رفتار بيرونيِ يك رژيم است كه نگراني مستقيم براي آمريكا ميباشد. ويژگيهاي سركوبگري او براي منافع ملي آمريكا، چندان اهميتي ندارند. اما ايدآليستهايي همچون رونالد ريگان و جرج بوش بر اين باورند كه ماهيت داخليِ اين رژيم، در نهايت، رفتار بيرونيِ آن را تعيين ميكند، يك دولتي كه مردم خودش را سركوب ميكند بيشتر محتمل است كه مهاجم و بيثبات كننده باشد. بنابراين منافع آمريكا در اين است كه ارزشهاي دموكراتيك را گسترش و ترويج نمايد». جرسون سپس مي نويسد «حالا در نقطه اي هستيم كه اين دو نظر به هم رسيده اند و ريچارد هاس (Richard Haass ـ اين فرد از بانيان سياست مماشات با حكومت ايران و از عناصر تعيين كننده در سياست خارجي آمريكا و وزارت خارجه اين كشور در رابطه با حكومت ايران است كه اكنون بحث تغيير رژيم در ايران را مطرح مي كند و مي گويد سياست مهار رژيم ايران بي نتيجه است) رئيس شوراي روابط خارجي معتقد است كه تعامل ديپلوماتيك با رژيمهاي سركوبگر، بايد با نتايج و محصولِ كار، توجيه گردد. اما نتايج اين تعامل با رژيم ايران ناچيز بودهاند. ريچارد هاس اخيراً در يك مقاله در نيوزويك، استدلال كرده كه «جاهطلبيهاي اتمي ايران آشكار شده است و مذاكرات هستهيي شكست خوردهاند و جنبش مردم ايران بيش از آنچه كه ابتدائاً تصور ميرفت توانمند و واقعي است و اينكه ترويجِ تغييرِ سياسي در ايران، يعني تغيير رژيم؛ اكنون يك فرصتِ استراتژيك است». ريجارد هاوس براي اثبات قدرت قيام و ضرورت تغيير رژيم روي قيام در 22بهمن انگشت مي گذارد و مي گويد: «در اين روز سالگرد انقلاب اسلامي يعني روزي است كه مقاومت دموكراتيك براي يك اعتراضاتِ انبوهِ ديگر، فراخوانده است. در ايران علائم بيثباتيِ انقلابي، ظاهر شده است. بين اقشارِ سياسي و روحانيِ حاكم، شكافها در حال ظهور هستند. آيتالله حسينعلي منتظري قبل از اينكه فوت كند رژيمِ نظامي در ايران را مورد حمله و محاكمات نمايشي را مورد انتقاد قرارداد كه باعث شدهاند؛ تماميِ جهان، سيستم قضاييِ اسلامي را به سُخره بگيرند. با اينحال، ابزار سركوبِ دولتي يعني سپاه پاسداران و شبهنظاميانِ بيرحمشان، سرسختانه ايستادهاند. تظاهركنندگانِ ضدحكومتي، اغلب، قهرمانانه عمل كردهاند اما تاكتيكهاي آنها گسترش نيافتهاند تا شامل اعتصابات و ساير روشهايي باشند كه اين رژيم را فلج نمايد امادر 11 فوريه[22بهمن] مردمِ ايران كه دنبال تغيير رژيم هستند، لازم است بدانند كه تنها نيستند». در همين مقاله ريچارد هاوس سياست همراهي با مردم ايران براي تغيير رژيم را تنها سياست واقعگرايانه براي آمريكا ميداند.
واشنگتن پست در هفتم بهمن88 در مقاله ديگري به قلم رابرت كاگان, از وابستگان ارشد در بنياد خيريه كارنگي براي صلح بين المللي مي نويسد....«تغيير رژيم, از هر معامله اي كه دولت اوباما ممكن است با دولت كنوني ايران, بر سر برنامه اتمي اش دست يابد, مهمتر است. حتي اگر دولت كنوني تهران, پيشنهاد سال گذشته, براي صدور مقداري از اورانيوم كم درصد خود را [بپذيرد], ... چنين امتياز كوچكي, ارزش رها كردن [تلاش] براي يك تغيير واقعي را ندارد». واشنگتن پست مي افزايد,« تغيير رژيم, بهترين سياست منع تكثير اتمي است. حتي اگر دولت بعدي ايران, نپذيرد كه برنامه تسليحاتي را رها كند, نياز آن به مساعدت اقتصادي كشورهاي غربي, و تمايل آن به آميختن مجدد در اقتصاد جهاني و نظم بين المللي , موجب خواهد شد كه لااقل, از سرعت پيش رفتن ديوانه وار بسوي تكميل اين برنامه , كاسته, و براي گفتگوهاي ديپلماتيك, روي خيلي گشاده تري داشته باشد. ....اين استدلال محكم, استدلالي واقعي و پراگماتيك است. چه چيزي محتمل تر است؟ اينكه رهبري كنوني ايران , با دست كشيدن از برنامه اتمي خود موافقت خواهد كرد؟ يا اينكه اين رهبران سرنگون خواهند شد؟ يك سال پيش, به نظر مي رسيد كه جواب, روشن باشد. علائم چنداني وجود نداشت كه ممكن باشد, روزي مردم ايران قيام كرده و خواستار تغيير شوند، اما اين احتمالات, از 22خرداد تغيير كرده اند. اكنون, احتمال تغيير رژيم, بيشتر از احتمال موافقت رژيم كنوني با دست كشيدن از برنامه اتمي اش است. با تحريمات سخت تر, حمايت علني اوباما و ساير رهبران غربي از مردم ايران. احتمال تغيير رژيم ايران, ممكن است هيچوقت بهتر از اين نباشد.همانطور كه اخيرا, ريچارد هاسHaass از طرفداران پر وپا قرص مماشات با رژيم ايران هم نوشته است, ” حتي يك فرد واقع گرا بايد تشخيص دهد كه اين , فرصتي است كه نبايد از دست داد”.
به اين ترتيب بيش از پيش روشن مي شود كه پايداري در ادامه قيام مردم ايران نه تنها به هدر نرفته بلكه زمينه رسيدن مردم به مطالباتشان را در سطح جهاني فراهم كرده است و بايد براي به نتيجه رسيدن همه رنج و مقاومتها تظاهرات 22بهمن را با درخشش و تهاجم ماكزيمم برگزار كنيم. 22بهمن تابلو راهنمايي است براي همه جهان در راستاي نشان دادن سرسختي و كوتاه نيامدن مردم براي آزادي و مطالبات برحقشان براي يك زندگي انساني و آزاد و براي جلب حمايت جهاني از قيام. قطعا اين حمايتها هزينه مردم را در رسيدن به آزادي كاهش خواهد داد و دست حكومت را در پيشبرد سركوب خواهد بست.
تا قبل از قيام ، مهمترين مساله غرب با حكومت پرونده اتمي بود كه به آن به مثابه يك موضوع مستقل از قيام و خواست آزادي مردم ايران مي پرداخت و تنها از زاويه منافع خودش قضيه را دنبال مي كرد و به دليل تهديدي كه از بابت اتمي شدن ايران احساس مي كرد روي حاكميت فشار مي آورد البته بعد از همه سردواندنهاي نظام و بازيهايي كه به رغم مماشات غرب در اين زمينه در ميآورد. ولي در قيام عاشورا ، در آمريكا، سياست در مورد حاكميت در ايران ورق خورد و سياست«تغيير رژيم» در برابر «مهار رژيم» مطرح شد. چون به اين نتيجه رسيدند كه اين حكومت ديگر با وجود اين قيامها امكان بقا ندارد. چيزي كه در 30سال حاكميت و انواع و اقسام ظلم و تجاوز به حقوق مردم، غرب و مشخصا آمريكا كه در تعادل جهان تعيين كننده است، حاضر نبود پايش بيايد و ماكزيمم حرف از «مهار حكومت ايران» ميزد. در عاشورا، همه دنيا ديدند كه بعد از 7ماه قيام و شهيد دادن مردم دست بردار نيستند و با وجود همه بگير و ببند و شكنجه شدن و با وجود بسيج حاكميت براي سركوب و خط و نشان كشيدن فرماندهان نيروي انتظامي و رئيس قوه قضاييه و وزارت كشور مبني بر اين كه هركس بيرون بيايد يا ساختار شكني كند برخورد قاطع مي كنيم و تهديد مرگ و اعدام…، ولي دنيا ديد مردم نه تنها به خيابانها ريختند بلكه به مركز موقت نيروي انتظامي و نيروي انتظامي تا دندان مسلح هم حمله كردند و براي رسيدن به آزادي و حقوقشان كوتاه نميآيند. وقتي صحنه هاي خلع لباس و خلع سلاح آنها و به آتش كشيدن خودرو و موتور آنها روي اينترنت رفت و به طور وسيع منتشر شد، ادامه دار بودن قيام و شدت گرفتن آن در شعارها و عمل مردم عليه حاكميت از يك طرف و صحنههاي وحشيگيري فوق تصور در زير گرفتن تظاهر كنندگاني كه با دست خالي به خيابان آمده بودند از طرف ديگر، صحنه را به سود مردم و قيام چرخاند. اوباما در سخنراني سالانه اش گفت ما در كنار مردم ايران هستيم، لرد آلتون عضو مجلس اعيان انگلستان بر روي اين تغيير سياست مهم آمريكا، در مقاله اي در سايت هيل ـ سايت كنگره آمريكا ـ انگشت گذاشت و نوشت: «اوباما اولين سخنراني سالانه خودش را براي زير ضرب بردن ايران بكار گرفت. وي ايران را بخاطر ادامه سرپيچيِ اتمي، مورد حمله قرارداد و به اين ترتيب روشن است كه 2010 سالي براي ديدن رويكردي جديد در برخورد با تهران خواهد بود». لرد آلتون در انتهاي اين مقاله نتيجه گرفت: «ما ميتوانيم تور ايمنيِ اتميِ تهران را كنار بزنيم و اينكار را بايد در جهتِ حمايت از اهدافِ دموكراتيكِ مردمِ ايران انجام بدهيم».
جو بايدن معاون رئيس جمهور آمريكا كه جزو سردمداران مماشات با نظام بود، و كارش اساسا تنظيم سياستهاي غير مخاصمه آميز از جمله با حكومت ايران و براي مهارش بود بعد از قيام عاشورا چند بار عليه نظام و به نفع مردم و قيام موضع گرفت و مشخصا در مصاحبه با الحره در 13بهمن 88 به چشم انداز بقا نداشتن حكومت ايران اذعان كرد و گفت حكومت ايران با چنگ زدن به سركوب در مقابله با اعتراضات مخالفين, تخم نابودي خودش را مي كارد. بايدن گفت حكومت ايران با بكار گيري خشونت براي خاموش كردن اعتراضات اخير مشروعيت اخلاقي خودش را در داخل ايران و سراسر منطقه از دست داده است و افزود, آمريكا در همكاري با جامعه جهاني از جمله روسيه و ديگران براي اعمال مجازاتهاي بيشتر عليه رژيم ايران تلاش مي كند». پيش از آن تحت تاثير قيام مردم ايران سناتور مك كين و سناتور جو ليبرمن، در مصاحبه با تلويزيون سي.ان.ان، در روز2دي88 تاكيد كرده بودند روزهاي رژيم ايران به شمارش افتاده است. ليبرمن عضو جمهوريخواه كنگره آمريكا افزود «ما بايد هر كاري كه ميتوانيم انجام دهيم، نه تنها رژيم ايران را به دليل توليد سلاح اتمي تحريم كنيم بلكه بايد از مردم ايران كه عليه سركوب وحشتناك و براي آزادي فرياد سر دادهاند، حمايت كنيم. روزهاي اين رژيم به پايان رسيده و بهتر است زودتر سرنگون شود».
مهمتر از آن هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا به دنبال جلسه سناي آمريكا عليه حاكميت و سركوب مردم و مساله اتمي در روز9بهمن88 به راديو بلومبرگ گفت: «سناي آمريكا نسبت به رفتار رژيم ايران با تظاهركنندگان و برنامه هستهيي اين رژيم نگران است و تصويب تحريم به منظور فشار بر اين رژيم مي باشد». كلينتون گفت: «سنا بسيار نگران رفتار رژيم ايران است, و دلايل خوبي هم دارد. تنها برنامه هستهيي رژيم ايران خطرناك نيست, فعاليتهاي اخيري كه آنها اساساً تظاهركنندگان را اعدام ميكنند و ادعا ميكنند كه هر كس كه به رژيم ايران اعتراض ميكند در جنگ عليه خدا است بسيار نگران كننده است. بنابر اين كنگره ميخواهد نارضايتي خود را نسبت به رفتار رژيم ايران, نشان دهد و حمايت خود از حقوق بشر, و اعتقاد خود به اينكه فشار آوردن روي ايران ميتواند به تغيير رژيم كمك كند را قوياً اعلام كند».
قابل توجه است كه طراحي سياست مماشات آمريكا با حكومت ايران تا به حال اساسا توسط وزارت خارجه و وزير خارجه آمريكا صورت مي گرفته كه الان در اثر تغيير اين سياست در آمريكا، كلينتون با اين شدت حرف از تغيير رژيم در ايران مي زند و خودش هم علت را، قيام، ذكر مي كند.
در همين رابطه مصطفي لباد كارشناس امور ايران9بهمن88 به تلويزيون الجزيره گفت: «الان در ايران ديناميزم بحران است كه صحبت مي كند چيزي كه در تظاهرات خرداد ماه اتفاق افتاد و الان هفت ماه گذشته و بحران آرام نگرفته بلكه بالاتر هم گرفته است. الان فشار بين المللي گسترش پيدا كرده, مذاكرات برسر موضوع اتمي با رژيم ايران به شكست كشيده شده و در داخل دولت امريكا سروصدا بلند شده, اين سروصدا در امريكا تاثير گذار است و خواهان تغيير نظام هستند كه نمونه بارز آن ريچارد هرلد رئيس كميسيون روابط خارجي امريكاست كه نظرات وي در تصميم گيريها مهم است»
شايد بهتر از هركس مقاله واشنگتن پست توانست اين تغيير سياست را نشان دهد. اين روزنامه معتبر كه وابسته به جمهوريخواهان و بسيار در آمريكا معتبر هست در مقاله اي به قلم مايكل جرسون در 14بهمن88 نوشت: «در آمريكا رئاليستهايي مانند ريچارد نيكسون و هنري كيسنجر عنوان ميكنند كه تنها، رفتار بيرونيِ يك رژيم است كه نگراني مستقيم براي آمريكا ميباشد. ويژگيهاي سركوبگري او براي منافع ملي آمريكا، چندان اهميتي ندارند. اما ايدآليستهايي همچون رونالد ريگان و جرج بوش بر اين باورند كه ماهيت داخليِ اين رژيم، در نهايت، رفتار بيرونيِ آن را تعيين ميكند، يك دولتي كه مردم خودش را سركوب ميكند بيشتر محتمل است كه مهاجم و بيثبات كننده باشد. بنابراين منافع آمريكا در اين است كه ارزشهاي دموكراتيك را گسترش و ترويج نمايد». جرسون سپس مي نويسد «حالا در نقطه اي هستيم كه اين دو نظر به هم رسيده اند و ريچارد هاس (Richard Haass ـ اين فرد از بانيان سياست مماشات با حكومت ايران و از عناصر تعيين كننده در سياست خارجي آمريكا و وزارت خارجه اين كشور در رابطه با حكومت ايران است كه اكنون بحث تغيير رژيم در ايران را مطرح مي كند و مي گويد سياست مهار رژيم ايران بي نتيجه است) رئيس شوراي روابط خارجي معتقد است كه تعامل ديپلوماتيك با رژيمهاي سركوبگر، بايد با نتايج و محصولِ كار، توجيه گردد. اما نتايج اين تعامل با رژيم ايران ناچيز بودهاند. ريچارد هاس اخيراً در يك مقاله در نيوزويك، استدلال كرده كه «جاهطلبيهاي اتمي ايران آشكار شده است و مذاكرات هستهيي شكست خوردهاند و جنبش مردم ايران بيش از آنچه كه ابتدائاً تصور ميرفت توانمند و واقعي است و اينكه ترويجِ تغييرِ سياسي در ايران، يعني تغيير رژيم؛ اكنون يك فرصتِ استراتژيك است». ريجارد هاوس براي اثبات قدرت قيام و ضرورت تغيير رژيم روي قيام در 22بهمن انگشت مي گذارد و مي گويد: «در اين روز سالگرد انقلاب اسلامي يعني روزي است كه مقاومت دموكراتيك براي يك اعتراضاتِ انبوهِ ديگر، فراخوانده است. در ايران علائم بيثباتيِ انقلابي، ظاهر شده است. بين اقشارِ سياسي و روحانيِ حاكم، شكافها در حال ظهور هستند. آيتالله حسينعلي منتظري قبل از اينكه فوت كند رژيمِ نظامي در ايران را مورد حمله و محاكمات نمايشي را مورد انتقاد قرارداد كه باعث شدهاند؛ تماميِ جهان، سيستم قضاييِ اسلامي را به سُخره بگيرند. با اينحال، ابزار سركوبِ دولتي يعني سپاه پاسداران و شبهنظاميانِ بيرحمشان، سرسختانه ايستادهاند. تظاهركنندگانِ ضدحكومتي، اغلب، قهرمانانه عمل كردهاند اما تاكتيكهاي آنها گسترش نيافتهاند تا شامل اعتصابات و ساير روشهايي باشند كه اين رژيم را فلج نمايد امادر 11 فوريه[22بهمن] مردمِ ايران كه دنبال تغيير رژيم هستند، لازم است بدانند كه تنها نيستند». در همين مقاله ريچارد هاوس سياست همراهي با مردم ايران براي تغيير رژيم را تنها سياست واقعگرايانه براي آمريكا ميداند.
واشنگتن پست در هفتم بهمن88 در مقاله ديگري به قلم رابرت كاگان, از وابستگان ارشد در بنياد خيريه كارنگي براي صلح بين المللي مي نويسد....«تغيير رژيم, از هر معامله اي كه دولت اوباما ممكن است با دولت كنوني ايران, بر سر برنامه اتمي اش دست يابد, مهمتر است. حتي اگر دولت كنوني تهران, پيشنهاد سال گذشته, براي صدور مقداري از اورانيوم كم درصد خود را [بپذيرد], ... چنين امتياز كوچكي, ارزش رها كردن [تلاش] براي يك تغيير واقعي را ندارد». واشنگتن پست مي افزايد,« تغيير رژيم, بهترين سياست منع تكثير اتمي است. حتي اگر دولت بعدي ايران, نپذيرد كه برنامه تسليحاتي را رها كند, نياز آن به مساعدت اقتصادي كشورهاي غربي, و تمايل آن به آميختن مجدد در اقتصاد جهاني و نظم بين المللي , موجب خواهد شد كه لااقل, از سرعت پيش رفتن ديوانه وار بسوي تكميل اين برنامه , كاسته, و براي گفتگوهاي ديپلماتيك, روي خيلي گشاده تري داشته باشد. ....اين استدلال محكم, استدلالي واقعي و پراگماتيك است. چه چيزي محتمل تر است؟ اينكه رهبري كنوني ايران , با دست كشيدن از برنامه اتمي خود موافقت خواهد كرد؟ يا اينكه اين رهبران سرنگون خواهند شد؟ يك سال پيش, به نظر مي رسيد كه جواب, روشن باشد. علائم چنداني وجود نداشت كه ممكن باشد, روزي مردم ايران قيام كرده و خواستار تغيير شوند، اما اين احتمالات, از 22خرداد تغيير كرده اند. اكنون, احتمال تغيير رژيم, بيشتر از احتمال موافقت رژيم كنوني با دست كشيدن از برنامه اتمي اش است. با تحريمات سخت تر, حمايت علني اوباما و ساير رهبران غربي از مردم ايران. احتمال تغيير رژيم ايران, ممكن است هيچوقت بهتر از اين نباشد.همانطور كه اخيرا, ريچارد هاسHaass از طرفداران پر وپا قرص مماشات با رژيم ايران هم نوشته است, ” حتي يك فرد واقع گرا بايد تشخيص دهد كه اين , فرصتي است كه نبايد از دست داد”.
به اين ترتيب بيش از پيش روشن مي شود كه پايداري در ادامه قيام مردم ايران نه تنها به هدر نرفته بلكه زمينه رسيدن مردم به مطالباتشان را در سطح جهاني فراهم كرده است و بايد براي به نتيجه رسيدن همه رنج و مقاومتها تظاهرات 22بهمن را با درخشش و تهاجم ماكزيمم برگزار كنيم. 22بهمن تابلو راهنمايي است براي همه جهان در راستاي نشان دادن سرسختي و كوتاه نيامدن مردم براي آزادي و مطالبات برحقشان براي يك زندگي انساني و آزاد و براي جلب حمايت جهاني از قيام. قطعا اين حمايتها هزينه مردم را در رسيدن به آزادي كاهش خواهد داد و دست حكومت را در پيشبرد سركوب خواهد بست.